درس خارج فقه استاد سیدمهدی نقیبی

1401/12/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مکاسب محرمه/غیبت/مفهوم غیبت/کلمات فقها/کلام محقق ایروانی

 

در بررسی اقوال فقها نسبت به معنای غیبت می‌رسیم به فرمایش مرحوم محقق ایروانی از کلام ایشان استفاده می‌شود که چند امر در حقیقت غیبت دخیل هستند. یعنی این امور باید باشند تا به آن فعلی که در خارج اتفاق می‌افتد غیبت گفته شود.

مخلص این امور عبارت است از شش امر:

الأوّل أن یکون المذکور سوءا خُلقیّا أو خَلقیّا أو اعتباریّا أو شرعیّا فلو ذکر شخص بغیر ذلک لم یکن غیبه کم إذا ذکره بفعل المباحات أو بالمواظبه علی النوافل أو التهجّد أو حمل الصّدقات فی أطراف الثّیاب إلی الفقراء فی جوف اللّیل لم یکن ذلک من الغیبه و إن کره ذکره بذلک فإنّ مجرّد کراهه الذّکر لا یدرجه فی الغیبه و إن حرم من جهه الإیذاء نعم إذا ذکر ما دلّ علی نقصه بالالتزام کما إذا نفی الاجتهاد عمن صرف عمره فی تحصیل العلوم الدینیّه الکاشف ذلک عن غباوته و قلّه فهمه أو نسب إلیه معرفه الکیمیاء الکاشف عن صرف أوقاته فی أمثال تلک العلوم و ترک الأهمّ دخل بمدلوله الالتزامیّ فی الغیبه ثم إنّ اعتبار هذا القید ممّا لا إشکال فیه و هو مراد من صرّح به و من ترک ذکره.[1]

شرط اولی که دخالت دارد در شکل گیری غیبت این است که آنچه که ذکر می شود یک چیز سوء و بدی باشد. آن مورد می توان خَلقی باشد یا خُلقی. خَلقش مثلا گفته شود او اعمش است یا کچل است. عیبی که مربوط به خلقت اوست با عیبی که مربوط به خلق و رفتار اوست مثلا تند مزاج است یا زودجوش است. امر سوء می تواند اعتباری باشد یا شرعی که غیبت در ارتباط با نقصی که از او گفته می شود. می تواند آن نقص جنبه دنیوی باشد یا جنبه شرعی و دینی داشته باشد. مثال های این موارد جلسه قبل گفته شد. اما اگر شخص ذکر شود به غیر اینها یعنی به غیر امری که سوء شمرده می شود این دیگر غیبت مثل آنکه ذکر شود شخص بر فعل مباح. شخصی یک فعل مباح را انجام داده و آن فرد آن فعل مباح را پشت سر او ذکر می کند. بعضی از این مباحات تنقیص بود برای او به معنی عامش پذیرفته نیست این عبارت مثلا کثیر الاکل است. خوردن زیاد که حرام نیست، مباح است.

اگر ذکر کند او را به امر مباح یا به مواظبت بر نوافل یا بر تهجد یا به حمل صدقات به اطراف ثیاب فی جوف اللیل. صدقات را در نیمه‌های شب به فقرا می‌رساند. این کار مباحی است اطراف ثیاب می‌تواند اطراف آبادی باشد یا اینکه غذا و طعام را در درباره شخصی بگویند که مصداق غیبت نیست اگرچه آن فرد کراهت دارد از اینکه دیگران او را به این فعل یاد کنند اگرچه از جهت ایذاء آن فرد می‌تواند حرام باشد.

صرف کراهت داشتن آن فرد، این مورد را داخل در غیبت نمی‌کند اگرچه از جهت ایذاء آن فرد حرام است.

پس شرط اول این شد که مذکور سوء باشد خَلقا او خُلقا.

الثانی أن یکون ممّا یسوء المغتاب بالفتح فلو ذکر سوءا لا یسوء المغتاب لخصوصیّه فی المغتاب بالفتح أو فی المغتاب بالکسر لم یکن ذلک من الغیبه. شرط دوم این است که اون چیزی را که ذکر می‌کنند در حق غیبت شونده ناراحت شود. اگر فرض را بر این گرفتیم غیبت شونده (غیبت کننده: مغتاب به کسر، غیبت شونده: مغتاب به فتح) چیز بدی راجع به غیبت شونده می‌گوید اما غیبت‌کننده بدش نمی آید. یا خصوصیت بدی در غیبت‌شونده است که وقتی آن خصوصیت را راجع به او می‌گویند بدش نمی‌آید، یا فردی که غیبت او را می‌کند آنقدر بزرگ است که اگر حتی به او بگوید الاغ آن فرد غیبت‌شونده خوشحال هم می‌شود که او با من حرف زد مانند استاد یا فرد بزرگ دیگر ولی اگر یک فرد معمولی آن حرف را بزند ناراحت می‌شود.

الثالث أن یکون ذکره فی مقام التّنقیص و قد أشار إلی هذا القید فی القاموس فقال غابه أی عابه و ذکره بما فیه من السوء. شرط سوم: طبق حرف مرحوم ایروانی که شش شرط را دخالت می‌دهد در غیبت یعنی اگر یکی از این شروط نبود غیبت نیست. عیب شخص را در غیاب او می‌گوید که نقصش را یادآوری کند اما اگر در این مقام نیست پس غیبت نیست، ظاهرش این است که این امر خیلی دخالت ندارد.

الرابع أن یکون المذکور عیبا مستورا علی النّاس أمّا لو کان ظاهرا لم یکن ذکره غیبه. شرط چهارم: این است که عیب بر مردم پوشیده باشد چون اگر عیب آشکار باشد که غیبت نیست.

الخامس وجود المخاطب فلو ذکره بلا مخاطب فلا غیبه فإنّه أولی بالجواز من صوره وجود مخاطب یعلم بالصّفه و الأدلّه کلّا منصرفه إلی صوره وجود المخاطب بل قید الکراهه غیر حاصل مع عدم المخاطب. شرط پنجم: دارد از او یاد می‌کند اما مخاطبی نیست که حرف این گوینده را بشنود و در غیاب او نیز صحبت می‌کند اما این غیبت نیست. دو نفر با هم دعوا کردند و یک نفر که ضعیف‌تر بود از مخمصه خودش را نجات داد و به خانه‌اش رفت با فاصله زیاد و تمام درها را بست و ازبالای پشت‌بام رو به خان فردی که با هم دعوا کرده بودند می‌گفت این فحش‌هایی که به من دادی خودت هستی اما کسی نبود که حرفش را بشنود. پس اگر سخنی راجع به فردی بگوید اما بدون مخاطب باشد ولو اینکه اسم هم بیاورد غیبت نیست. اگر صدایش راضبط کند و بعدا کسی بشنود یا بنویسد و بعدا کسی بخواند غیبت است اما از این بحث خارج است.

السادس ذکر المغتاب بالفتح علی وجه یرتفع عنه الجهاله و الإبهام رأسا فلو ذکر مجهولا بسوء مردّد بین أطراف غیر محصوره کواحد من البشر أو من أهل البلد أو ذکر مجهولا مردّدا بین أطراف محصوره کمسمّی بزید المردّد بین اثنین لم یکن ذلک غیبه و نحن نذکر هذا الأخیر و بذلک یتّضح حکم الأوّل فنقول إذا ذکر أحد الاثنین بسوء من غیر تعیین صدق أنّه لم یذکر هذا بسوء و لا ذکر ذلک بسوء فلم یکن اغتاب هذا و لا ذلک نعم صدق أیضا أنه ذکر أحدهما بسوء من غیر تعیین فلو کانا کارهین لهذا الذکر یکون قد اغتاب واحدا مردّدا لکن ذکر الواحد المردّد خارج عن منصرف الأدلّه فإنّ ظاهر الأدلّه ذکر الشّخص معیّنا عند المخاطب نعم عرّضهما جمیعا لاحتمال السّوء لکن التعریض عنوان آخر فإن حرم حرم لا بعنوان الغیبه بقی شی ء و هو أنّه لو شکّ فی تحقّق شی ء من القیود المعتبره فی الغیبه أو فی موضوع الحرمه لزم الحکم بالجواز فلو شکّ أنّ الصّفه صفه سوء أو لا أو شکّ أن المغتاب بالفتح کاره للذّکر أو لا أو شکّ فی أنّ الصّفه مستوره أو لا أو شکّ أن هناک مخاطب یسمع الخطاب أو لا جاز الذکر خاصّه إذا اقتضی الأصل عدم حصول القید کالکراهیه فإنّ مقتضی الاستصحاب عدم الکراهیه و لو من حال الصّغر و عدم الشعور نعم إذا اقتضی الأصل حصول القید کما بالنّسبه إلی الظهور الخارجیّ و معرفه النّاس أو المخاطب بالصّفه فإنّ الأصل عدم المعرفه و بذلک یحکم بحرمه الذکر إلّا أن یقال إنّ العبره فی الحرمه بتحقّق الذکر و الإعلام و استصحاب عدم علم المخاطب. شرط ششم: مغتاب را به نحوی یاد می‌کند که جهالت و ابهام اساسا برداشته می‌شود، مثلا اسم می‌برد یا به گونه‌ای مشخصات را ذکر می‌کند که همه می‌فهمند مانند سن و شغل و ویژگی‌های ظاهری و.... غیبت است. اما ذکر کردن مغتاب به نحو مجهول بر امری سوء به گونه‌ای که مردد بین اطراف غیرمحصوره است، مثلا یکی از افراد بنی‌بشر، این غیبت نیست. اگر ذکر کند به نحو مجهول که مردد بین اطراف محصوره باشد مثلا مردد بین دو نفر باشد هم می‌گویند غیبت نیست، ظاهرا این قسمت از سخن ایشان مخدوش است چون اگر سخنی می‌گوید که مردد بین دو نفر باشد دارد غیبت هردو را می‌کند چون بقیه به هر دو بدبین شدند.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo