درس خارج فقه استاد سید مهدی نقیبی

1402/08/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: غیبت/حرمت استماع غیبت/روایت نبوی(السامع للغیبة احدالمغتابین)

در ارتباط با شیخ انصاری استفاده از روایت:[1]

من الكبائر بالنبوي : السامع للغيبة أحد المغتابين لولا ضعف سنده ، وفيه نظر يظهر بعد ذكر محتملات الرواية .

فمنها (معنای اول) أن يكون المغتابين على صيغة الجمع ، وكان القائل بصدد ادراج السامع في المغتابين حكما بلسان الادراج الموضوعي(داخل کردن سامع در موضوع) ، وتنزيله(سامع) منزلة المغتاب فيكون المراد أنه(سامع) واحد منهم (مغتابین) حكما ، كما لو قال : زيد أحد العلماء مع فرض عدم كونه عالما ، فكأنه قال : السامع بمنزلة المغتاب ، فعلى هذا الفرض تمت دلالتها(روایت) لاطلاق التنزيل(منزل، سامع است، منزل الیه مغتاب ـِ، إلا (دو اشکال ذکر می شود) على اشكال مشترك بين الاحتمالات تأتي الإشارة إليه ، لكنه(کلمه مغتاب) بعيد لعدم فائدة في ذكر الجمع لإفادة هذا المعنى ، بل(از جمع استفاده نکند) لو قال : السامع مغتاب كان أولى وأدل ، كقوله : الفقاع خمر والطواف بالبيت صلاة .

ومنها(از اون محتملات) (معنای دوم) أن يكون على صيغةِ التثنية ، ويراد به(سخن احد المغتابین) تنزيل السامع منزلة المتكلم بالغيبة ، سواءٌ أريد به أنه بمنزلة القائل(گوینده) بتلك الغيبة التي سمِعَها ، أو أريد أنه(سامع) بمنزلة المتكلم بها(غیبة) ، وأن السامع كأنه المتكلم بها ، وعليه(نتیجه بنا بر این احتمال) أيضا تمت الدلالة(روایت) ، لكن هذا اللسان كأنه ينافي التنزيل بلسان اثبات الموضوع(اثبات حکم بلسان اثبات موضوع {حکومت} منافات دارد این درج موضوعی) ، لأن لسان اثباته(موضوع) يقتضي أن يكون بايقاع الهُو هُوَية(سامع مغتاب است) لا الاثنينية والتغاير كما في الرواية .

ترجمه: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرموده: شنونده غیبت از غیبت کنندگان است، اگر ضعف سند آن نبود، ملاحظه ای است که بعد از ذکر احتمالات روایت ظاهر می شود.

از جمله آنها (معنای اول) این است که مغتابين به صیغه جمع باشد و گوینده در صدد این است که شنونده را موضوعا داخل در حکم مغتابین کند. و شنونده را حکما نازل منزله مغتابین قرار دهد.

گويا گفت: زيد يكي از علما است، به فرض عالم نبودنش.

گویا فرموده است: شنونده به منزله غیبت کننده است، بر اساس این فرض روایت از جهت دلالت داشتنش برای اطلاق تنزیل تمام است. (منزل، سامع است، منزل الیه مغتاب است)

تا اینجا نتیجه این شد که ما تنزیل را استفاده کردیم. و آن چیزی که دنبالش بودیم که شنیدن غیبت حرام است، همانطور که نفس غیبت حرام است به این نتیجه رسیدیم. الا اینکه دو اشكال ذكر مي شود

یک اشکال مشترک بین احتمالات خمسه است و یک اشکال مختص

اشکال مختص: این کلمه جمع (المغتابین) در عبارتی که از رسول خدا نقل شده است ما این را بخواهیم جمع بخوانیم، فایده ای در ذکر صیغه جمع نیست. چون این مطلب را به نحو دیگری هم حضرت می توانست بیان بفرماید، به این که از صیغه جمع استفاده نکند. بگوید: ( السامع مغتاب) سامع مغتاب است. اگر اینگونه فرموده بود تعبیر ایشان این است: اولی و ادل بود. اگر منظور آن تنزیل که شنونده نازل منزله غیبت کننده قرار بگیرد اگر منظور این تنزیل است جا داشت اینگونه بگوید: السامع مغتاب. نظیرش انجاست که می گوید: الفقاع خمر. یا مثل: الطواف فی البیت صلاه

لکن کلمه مغتاب دور است زيرا فايده اي ندارد. در ذکر جمع به نفع این معنا.بلکه (جمع ناکند استعمال می کند) اگر می گفت: مستمع غیبت می کند مناسبتر و صحیحتر بود مانند قول او: الفقاء شراب و طواف است. خانه نماز است.

معنای دوم تا پنجم بر این استوار است که به تثنیه بخوانیم.

معنای دومی که گفته می شود برای این سخن این است که به تثنیه بخوانیم. مراد از این سخن که گفت احد المغتابین این است که سامع را به منزله متکلم به غیبت تنزیل کند (نازل منزله شخص متکلم است)

خواه مقصود این باشد که این آقای شنونده نازل منزله قائل و گوینده همین غیبتی است که آن را شنید. یا اینکه مراد این باشد که (به این گوینده این مورد به طور خاص کاری ندارید) بگوید سامع غیبت به منزله متکلم به غیبت است. و با این تعبیر از او یاد شود: سامع مثل متکلم به غیبت است.

نتیجه: بنابر این احتمالی که گفته شد باز هم دلالت روایت بر اینکه حکم استماع، حکم نفس غیبت است، تمام است. و آن حکم عبارت است از حرمت.

لکن با این ادبیات بخواهیم عبارت را درست کنیم این منافات دارد با آن تنزیل دارد.

به عبارت دیگر: اثبات حکم بلسان اثبات موضوع {حکومت} منافات دارد با تنزیل به لسان موضوع.

چون در اینکه این آن است اتحاد هو هویت لازم است. نه اینکه اثنینیت باشد. و در محل بحث ما اثنینیت است. سامع یک شخص است، سمع یک فعل است، گفتن یک فعل دیگر است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo