درس خارج فقه استاد سید مهدی نقیبی

1402/10/02

بسم الله الرحمن الرحیم

غیبت/حرمت استماع غیبت/عدم ملازمه بین حرمت استماع و غیبت/دیدگاه مصباح الفقاهه2 دی 1402 (شنبه)

بحث در مورد این بود که آیا استماع غیبت محلله حرام است یا نه؟

تحقیق مصباح الفقاهه درباره مطلب شیخ انصاری: ثم المحرم سماع الغیبه المحرمه دون ما علم حلیتها، محرم شنیدن غیبت محرمه است اما غیبتی که حلیت دارد شنیدن آن حرام نیست.

جواز غیبت حکمی از احکام شرعی است گاهی حکم واقعی است و گاهی ظاهری. (حکم واقعی: در واقع و بحسب ماثبت عند الله، حکم جواز است، حکم ظاهری: ممکن است بحسب ظاهر به جواز برسیم ولی در واقع جواز نباشد) جواز واقعی ملازمه در آن نیست بین جواز غیبت و جواز استماع به غیبت.

توضیح مطلب :

جواز واقعی به سه نحو متصور است:

۱.مقول فیه جایز الغيبة است عند الناس جمیعا بدون اختصاص به شخص خاصی. مثال ۱:متجاهر به فسق. [آیا مطلقا جایز است یا در گناه تجاهر شده فقط مجاز به غیبت است؟یا بخصوص فعل متجاهر. ] از موضع غیبت خارج است (غیبت عیوب دینی که مخفی باشد).

مثال ۲:شخص مُبدِع غیبتش جایز است همراه با شنیدن آن.

۲.بلحاظ حکم واقعی جواز اغتیاب بطور خاص برای غیبت کننده جایز است. مثل :غیبت کننده صبی ممیز است. شخص مکره به اغتیاب. ملازمه ای در بین نیست ارتفاع حکم از فعل اغتیاب رفع نمی کند از مستمع حرمت را.

ردّ از مغتاب واجب بود، در این موارد مستمع وظیفه دارد؟ متناسب با بحث (مصباح الفقاهه استماع برای ردّ جایز است که استاد قبول نکردند) کسی که مکره به غیبت شده، و نمی تواند رفع اکراه را کند، شخص ثالث چه وظیفه ای دارد؟ وظیفه در قبال مکره (وادار به اکراه کرده) از باب نهی از منکر وظیفه داریم که او را از این کار منع داریم.

محصل کلام نسبت به دو قسم گفته شده:

استماع در حالت اول جایز و در حالت دوم جایز نیست.

عبارت مصباح الفقاهه[1] نسبت به قسم دوم:

فتحصل أن الاغتياب جائز والاستماع حرام، كما انه قد يكون السماع جائزا والاستماع حراما، نظير ما إذا كان المغتاب - بالكسر - ممن لا يمكن رده ولا الفرار عنه كالسلطان الجائر ونحوه، ولذا سكت الامام المجتبى (عليه السلام) عند سب أبيه.

ونظير(عین مطلب ماست) ذلك ما إذا تصدى احد لقتل شخص محقون الدم بزعم انه كافر حربي، ونحن نعلم انه محقون الدم فانه يحرم علينا السكوت وان جاز له القتل، ونظائره كثيرة في باب الرشوة وغيره.(جواز قتل حکم واقعی نیست برای شخص بلکه ظاهری جایز است، از این حیث تفاوتی هست.)

3 - ان تكون هنا ملازمة عرفية بين جواز الغيبة وجواز الاستماع إليها كتظلم المظلوم، فان مناط جواز الغيبة هنا هو ظهور ظلامته واشتهارها بين الناس، وهذا المعنى لا يتحقق في نظر العرف الا بسماع التظلم منه، وكذلك الشأن في سماع الغيبة في موارد الاستفتاء(توضیح قضیه نیاز است به اینکه شخص نامبرده شود) .

وعلى الجملة فجواز الغيبة واقعا لا يلازم جواز السماع ملازمة دائمية بل النسبة بينهما عموم من وجه، فقد تحرم الغيبة دون الاستماع كالمكره على السماع، وقد يحرم الاستماع دون الغيبة كما إذا كان القائل معذورا في ذلك دون السامع، وقد يجتمعان.

ترجمه و توضیح عبارت:

برای او غیبت کردن جایز است چون که او اکراه شده. استماع بر من حرام است چون اکراه نشده ام. کما اینکه گاه سماع جایز است و استماع حرام است. نظیر جایی که غیبت کننده از کسانی است که رد کردن او ممکن نیست، و امکان فرار از نزد سلطان جائر نیست. الا اینکه یک تاملی که در اینجاست اینکه گاهی سماع جایز است. یعنی سماع هم همه جا جایز نیست.

ذکر یک مورد دیگر توسط استاد:

شما دارید از کنار گروهی رد می شوید و خبر ندارید که آنها چه می گویند. بعد معلوم می شود که آن ها غیبت می کردند. این سماع هم جایز است.

مثال برای جایی که سماع حرام است: جایی که میدانید گروهی دارند غیبت می کنند و شما به میان آن جمع می روید.

جایی که امکان رد یا فرار از غیبت مثل آنجا که سلطان جائر و نظیر اوست. شاهد جواز: لذا امام جواد علیه السلام سکوت می فرمود در وقتی که پدر ایشان (امیر المومنین) سب می شد.

نظیر این مورد جایی که شخصی متصدی شد کشتن شخص محقون الدم را (حرمت دارد ریختن خون او) به زعم این که او کافر حربی است. اما ما میدانیم که او محقون دم است و نفس او محترم است. اینجا بر شخصی شاهد صحنه است سکوت حرام است.

در شبهات موضوعی اگر افراد گرفتار شدند شما وظیفه ندارید یک امری برای شخصی مشتبه است بگذارید کارش را انجام دهد. الا اینکه از امور خطیر باشد مثل قتل نفس.

نکته: این را که به عنوان نظیر ذکر کردند این از یک جهت با بحث ما تفاوت دارد. جواز قتل حکم واقعی نیست برای شخص بلکه ظاهری جایز است، از این حیث تفاوتی هست.

به لحاظ آن شبهه مصداقی و موردی اش، این جوازش جواز ظاهری است. پس این نظیر بحث نشد. آن جواز ظاهری است که باید در مقابلش طرف مقابل واکنش نشان دهد.

صورت سوم: برای غیبت کننده جواز واقعی ثابت است. برای شنونده و استماع غیبت در فرض مثال، باید بگوییم استماع غیبت هم جایز است. جایی که ملازمه عرفی است بین جواز غیبت و جواز استماع.

مثال: مورد تظلم مظلوم، غیبت کردن برای او جایز است. شنیدن هم برای طرف مقابل جایز است. نکته اش این است که ظلم این شخص پخش شود. برای پخش شدن نیاز به یک شنونده است. لذا شنیدن در اینجا جایز است. این ملازمه را عرف می فهمد. خطابات شارع موکول به عرف است. متفاهم عرفی ملاک است.

مثال دیگر: جایی که در مقام استفتا است. باید قضیه را توضیح دهد. فردش نادر است که استفتاء متوقف باشد بر غیبت کردن خاص.

نتیجه: جواز غیبت در واقع، همیشه ملازم نیست با جواز استماع غیبت. بلکه نسبت بین این دو عموم من وجه است.

گاهی غیبت حرام است دون الاستماع. (مثل اینکه شخص را اکراه کنند بر استماع)

گاهی غیبت جایز استماع حرام (گوینده را اکراه بر غیبت کرده اند)

گاهی برای هر دو جایز و یا برای هر دو حرام است.

این در ارتباط با جواز واقعی بود. حکم صورت جواز ظاهری را در جلسه آینده مطرح می کنیم.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo