درس خارج فقه استاد سید مهدی نقیبی

1402/11/24

بسم الله الرحمن الرحیم

مکاسب محرمه/حرمت قمار/بازی با آلات غیر مخصوصه ی قمار بدون عوض/ وجوه حرمت 24/11/1402

وجوه حرمت مغالبة بغير عوض في غير ما نصّ على جواز المسابقة فيه

بحث در مورد « المغالبة بغير عوض في غير ما نصّ على جواز المسابقة فيه»

برای قول به حرمت چهار وجه ذکر شده:

وجه اول: دلیل اجماع مطرح شد که به دلیل اینکه بسیاری از فقها متعرض این مسئله نشدند رد شد.

وجه دوم: اطلاق قمار بشود به لعب. عرض شد که اطلاق قمار بدون رهان اول کلام است.

وجه سوم: ذکر اخبار و روایاتی بود که به نظر می آید مربوط به بحث ماست.

روایت مرسله فقیه:

رواه زيد النرسي في أصله: عن أبي عبد اللّه عليه السلام قال: سمعته يقول: «اياكم ومجالسة اللعان، فان الملائكة لتنفر عند اللعان، وكذلك تنفر عند الرهان، واياكم والرهان الا رهان الخف والحافر والريش، فانه تحضره الملائكة»

زيد نرسى:گفت:شنيدم از حضرت که ميفرمود: بپرهيزيد از مجالس لعان، فرشته‌ها از آن مجالس نفرت دارند . همچنین از قمار تنفر دارند. از قمار بپرهيزيد مگر در شتر دوانی و اسب دوانی و تير اندازی كه فرشته‌ها در آن حضور يابند.

بررسی دلالی: ادعا شود که مراد از رهان در کلام امام علیه السلام مطلق المسابقه مطرح است. صحبت از عوض نیست. همانطور که یکی از معانی رهان یعنی مسابقه.

قرینه این مطلب این است که امام علیه السلام به این که فرمود:

قَدْ سَابَقَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أُسَامَةَ بْنَ زَيْدٍ وَ أَجْرَى اَلْخَيْلَ فَرُوِيَ أَنَّ نَاقَةَ اَلنَّبِيِّ سُبِقَتْ فَقَالَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ إِنَّهَا بَغَتْ وَ قَالَتْ فَوْقِي رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ حَقٌّ عَلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ لاَ يَبْغِيَ شَيْءٌ عَلَى شَيْءٍ إِلاَّ أَذَلَّهُ اَللَّهُ وَ لَوْ أَنَّ جَبَلاً بَغَى عَلَيْهِ جَبَلٍ لَهَدَّ اَللَّهُ اَلْبَاغِيَ مِنْهُمَا.[1]

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم با اسامه بن زید مسابقه دادند و اسب دوانی کردند، روایت شده که شتر پیامبر از او پیشی گرفت و حضرت فرمود: بر ما غلبه کرده است.» و گفت: من بالاتر از رسول خدا صلی الله علیه و آله هستم و این حق خدای متعال است که بر چیزی تجاوز نکند مگر اینکه آن را ذلیل کند. حتى اگر كوهى بر كوهى دیگر تجاوز كند، خداوند كسى را كه بر آنها ستم كرده است هلاك مى‌كند.

این استشهاد که حضرت مسابقه دادند اما رهانی در بین نبوده. اما به کار پیامبر و اسامه اطلاق رهان شد. نتیجه این شود که این روایت مرسله فقیه دلالت داشته باشد حرمت مطلق مغالبه، چه عوض در آن باشد چه نباشد که محل بحث ماست. الا اینکه در این استدلال جای خدشه است. خدشه: ظاهر از رهان در جمله امام صادق علیه السلام که فرمود «ان الملائكة لتنفر عند الرهان» مراد از رهان سبق به رهن است. سبق به عوض است. اگر به صرف مسابقه رهان اطلاق کردند، این بخاطر مناسبتی است که بین رهان و این مسابقه است. چه اینکه به طور معمول این مسابقات یک لازمی دارد که آن رهان است.

اینکه استدلال شده به مسابقه پیامبر و اسامه، چون ظاهرا عوض هم در بین بوده. بر این اساس نمی توانید این روایت که مرسله هم هست دلیل بر این قرار دهید که بازی بدون برد و باخت در غیر الات موده للقمار حرام باشد.

دلیل چهارم برای حرمت تکلیفی مسئله مورد بحث ما:

الرابع: أنه قد علل تحريم اللعب بالنرد والشطرنج في بعض الاخبار المتقدمة في الهامش آنفا: بأنه من اللهو والباطل، وهو جار فيما نحن فيه أيضا، بل ورد من طرق الخاصة والعامة ان كل لهو المؤمن باطل إلا في ثلاث (وقد تقدم في الحاشية) وهو باطلاقه شامل للمقام، وقد تقدم ايضا أن (لكما الهى عن ذكر الله فهو من الميسر).[2]

چهارم: حرمت بازی با نرد و شطرنج در پاره ای از روایات ذکر شده: زیرا آن لهو و باطل است، و در مورد بحث ما نیز صدق می کند. بلکه از طرق خاصه و عامه نقل شده که هر لهوی باطل است. مگر در سه مورد (که در پاورقی ذکر شد) که با اطلاقش شامل مقام می شود و قبلاً نیز ذکر شد که (هر چیزی که شما را از یاد خدا غافل کند میسر است).

نتیجه: تمام لهویات حرام هستند من جمله موردی که ما در مورد آن بحث می کنیم.

خدشه به استدلال: ما نمی توانیم بپذیریم که مطلق لهو حرام باشد. همانطور که در بحث لهو گفته شده :

انه لا دليل على حرمة مطلق اللهو كما عرفت وستعرفه في البحث عن حرمة اللهو، فان كثيرا من الامور لهو وهو ليس بحرام، كاللعب بالاحجار والاشجار والسبحة واللحية وازرار الثوب ونحوها، على أنه لا ملازمة بين ما نحن فيه وبين اللهو، فان النسبة بينهما هي العموم من وجه، إذ كثيرا ما تكون المسابقة للاغراض العقلائية، من تربية البدن ومعالجته والتنزه والتفريح كما هو واضح[3]

هیچ دلیلی بر ممنوعیت مطلق لهو وجود ندارد، همانطور که دانستید، بسیاری از چیزها سرگرمی است که حرام نیست، مانند بازی با سنگ و درخت، تسبیح، ریش، دکمه های روی لباس و مانند آن، اگرچه هیچ ارتباطی بین آنچه در آن هستیم و لهو وجود ندارد، زیرا رابطه بین آنها عموم من وجه است.زیرا اغلب مسابقه ها برای اهداف عقلانی است، مانند پرورش بدن، درمان آن. ، پیاده روی رفتن و خوش گذرانی همانطور که مشخص است.

مرحوم امام خمینی در المکاسب المحرمة ج2 صفحه 38 می فرماید:

‌ومنه یظهر الجواب عن روایات یظهر منها حرمة مطلق الباطل‌[4] ، أو کلّ ما‌ ‌ألهی عن ذکر اللّه ونحوها.[5]

ایشان میفرماید ظاهر می شود روایاتی که مطلق باطل را حرام شمرده، انطباقش بر محل بحث ما اول کلام است. مطلق باطل حرام نیست زیرا ضروری و بدیهی است که مطلق باطل حرام نیست.

مرحوم صدوق در المقنع می فرماید:[6]

ولا تلعب بالصّوالج[7] ، فانّ الشّيطان يركض معك ، والملائكة تنفر عنك[8]

با عصا بازی مکن که شیطان با تو می دود و فرشتگان از تو تنفر دارند

نظر استاد: از این روایات حرمت تکلیفی بازی با این آلات و ابزار نمی شود، نکته اش هم این است که این ملاهی که در روایات وارد شده منظور آلات لعب و لهو باشد نه هر آلت و ابزاری. محل بحث ما آلات غیر موده للقمار است.

کلمات لغویین در مورد لهو

وفی القاموس: «لها لهواً: لعب، کالتهی، وألهاه ذلک. والملاهی: آلاته».[9]

‌وفی المنجد: «لها یلهو لهواً الرجل: لعب»، إلی أن قال: «المِلْهی ـ بالکسر ـ آلة‌ ‌اللهو، الجمع: مَلاه». نعم فیه: «آلات الملاهی: آلات الموسیقی».‌[10]

وفی مجمع البیان: «عن المجاهد: کلّ لعب لهو. وقیل: اللعب ما رغّب فی‌ ‌الدنیا، واللهو ما ألهی عن الآخرة».‌[11]

‌در قاموس آمده: ... ملاهی: آلات آن است.»

و در المنجد: «المِلْهی آلت‌ لهو است» «ملاهی: آلات موسیقی است».

در مجمع البیان از مجاهد: هر لعبی لهو است. و گفته شده باری آن چیزی است که رغبت انسان را به دنیا زیاد می کند و لهو آن چیزی است که انسان را از آخرت غافل می کند.

نتیجه: اجتناب از آلات لهو و لعب مثل اجتناب از آلات قمار حرفی است در جای خودش صحیح. اما ارتباطش به محل بحث ما ممکن است با این زمینه همراه باشد. خصوصیات را از این آلات الغا کنید. این الغا خصوصیت در مورد بحث ما در بعضی مواردش ممکن است ولی به طور کلی نه.

نتیجه: از این ادله که بگذریم اصل جواز است

 


[1] - الوافي ج۵ ص۸۸۴/ الوافي ج۱۵ ص۱۴۸.
[4] - . الوسائل 12 / 238، الباب102 من أبواب ما یکتسب به، الحدیث 5 ؛ وفیه أیضاً 12 / 242، الباب104 من أبواب ما یکتسب به، الحدیث 3.
[5] - راجع الوسائل 12 / 232، الباب100 من أبواب ما یکتسب به وخاصةً الحدیث 15.
[7] - « بالصوانج » ب، ج والظاهر تصحيف. والصولجان : عصاً يعطف طرفها، يضرب بها الكرة على الدّواب « لسان العرب : ٢ / ٣١٠ ».
[8] - فقه الرضا : ٢٨٤، والفقيه : ٤ / ٤٢، ومجمع البحرين : ١ / ٦٣٧ ـ صنج ـ مثله، وكذا في أصل زيد النرسي : ٥١، عنه المستدرك : ١٣ / ٢١٦ ضمن ح٤.
[9] - . القاموس المحیط 4 / 390.
[10] - . المنجد: 737.
[11] - . مجمع البیان 9 ـ 10 / 359، فی تفسیر سورة الحدید، الآیة 20.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo