درس خارج فقه استاد سید مهدی نقیبی

1402/12/14

بسم الله الرحمن الرحیم

مکاسب محرمه/ مسأله هفدهم/ القيافة/ صور قیافت/ روایات عدم حجیت قول قائف/ روایت زکریا بن یحیی 14/12/1402

 

برای قیافت از نظر شرعی دو صورت متصور است:

    1. شخص صرفا علم قیافت را بیاموزد. یا اینکه معلم باشد و به دیگران بیاموزد

    2. بر قیافت آثار مترتب شود. مثلا زید فرزند عمر است پس از او ارث می برد.

در صورت دوم رجوع به قائف و ترتیب آثار حرام است. ادله ای برای این مطلب ذکر شد.

اصل اولی عدم انتساب است. برای اینکه از این اصل خارج شویم باید ببینیم شارع مقدس چه اموری را تایید کرده است: 1- اقرار 2- فراش (الولد للفراش) 3- لعان

اما در مورد قیافه علم به حجیت آن نداریم. و در اصول می خوانیم که چیزی که به حجیت آن علم نداریم مساوی است با عدم حجیت.

شیخ انصاری برای اثبات عدم حجیت قول قائف تمسک کرده به قول زکریا بن یحیی:

ماجرای شبهه برخی نسبت به اینکه امام جواد (ع) فرزند امام رضا (ع) است:

عَنْ زَكَرِيَّا بْنِ يَحْيَى بْنِ النُّعْمَانِ الصَّيْرَفِيِّ قَالَ سَمِعْتُ عَلِيَّ بْنَ جَعْفَرٍ يُحَدِّثُ الْحَسَنَ بْنَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ فَقَالَ: وَ اللَّهِ لَقَدْ نَصَرَ اللَّهُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا ع فَقَالَ لَهُ الْحَسَنُ إِي وَ اللَّهِ جُعِلْتُ فِدَاكَ لَقَدْ بَغَى عَلَيْهِ إِخْوَتُهُ فَقَالَ عَلِيُّ بْنُ جَعْفَرٍ إِي وَ اللَّهِ وَ نَحْنُ عُمُومَتُهُ بَغَيْنَا عَلَيْهِ فَقَالَ لَهُ الْحَسَنُ جُعِلْتُ فِدَاكَ كَيْفَ صَنَعْتُمْ فَإِنِّي لَمْ أَحْضُرْكُمْ قَالَ قَالَ لَهُ إِخْوَتُهُ وَ نَحْنُ أَيْضاً مَا كَانَ فِينَا إِمَامٌ قَطُّ حَائِلَ اللَّوْنِ‌[1] فَقَالَ لَهُمُ الرِّضَا ع هُوَ ابْنِي قَالُوا فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَدْ قَضَى بِالْقَافَةِ فَبَيْنَنَا وَ بَيْنَكَ الْقَافَةُ قَالَ ابْعَثُوا أَنْتُمْ إِلَيْهِمْ فَأَمَّا أَنَا فَلَا وَ لَا تُعْلِمُوهُمْ لِمَا دَعَوْتُمُوهُمْ وَ لْتَكُونُوا فِي بُيُوتِكُمْ فَلَمَّا جَاءُوا أَقْعَدُونَا فِي الْبُسْتَانِ وَ اصْطَفَّ عُمُومَتُهُ وَ إِخْوَتُهُ وَ أَخَوَاتُهُ وَ أَخَذُوا الرِّضَا ع وَ أَلْبَسُوهُ جُبَّةَ صُوفٍ وَ قَلَنْسُوَةً مِنْهَا وَ وَضَعُوا عَلَى عُنُقِهِ مِسْحَاةً وَ قَالُوا لَهُ ادْخُلِ الْبُسْتَانَ كَأَنَّكَ تَعْمَلُ فِيهِ ثُمَّ جَاءُوا بِأَبِي جَعْفَرٍ ع فَقَالُوا أَلْحِقُوا هَذَا الْغُلَامَ بِأَبِيهِ فَقَالُوا لَيْسَ لَهُ هَاهُنَا أَبٌ وَ لَكِنَّ هَذَا عَمُّ أَبِيهِ وَ هَذَا عَمُّ أَبِيهِ وَ هَذَا عَمُّهُ وَ هَذِهِ عَمَّتُهُ وَ إِنْ يَكُنْ لَهُ هَاهُنَا أَبٌ فَهُوَ صَاحِبُ الْبُسْتَانِ فَإِنَّ قَدَمَيْهِ وَ قَدَمَيْهِ وَاحِدَةٌ فَلَمَّا رَجَعَ أَبُو الْحَسَنِ ع قَالُوا هَذَا أَبُوهُ قَالَ عَلِيُّ بْنُ جَعْفَرٍ فَقُمْتُ فَمَصَصْتُ رِيقَ‌[2] أَبِي جَعْفَرٍ ع ثُمَّ قُلْتُ لَهُ أَشْهَدُ أَنَّكَ إِمَامِي عِنْدَ اللَّهِ.[3]

زكريا بن يحيى بن نعمان صيرفى گويد:شنيدم على بن جعفر براى حسن بن حسين بن على بن حسين باز مى‌گفت كه:به خدا،خداوند ابو الحسن الرضا(عليه السّلام)را يارى كرد،حسن به او گفت: آرى به خدا قربانت برادرانش به او شوريدند و ستم كردند. على بن جعفر فرمود:آرى به خدا،ما عموهاى او هم به او ستم كرديم،حسن به او گفت:قربانت شما چه كرديد،من از وضع شما اطلاعى ندارم‌؟گويد:فرمود كه:برادرانش به او گفتند و ما هم نيز به او گفتيم كه:ميان ما هرگز امامى سياه چهره نبوده. امام رضا(عليه السّلام)فرمود:او پسر من است،گفتند:رسول خدا(صلّى الله عليه و آله)به طبق قيافه حكم صادر كرده،فرمود:شما قيافه‌شناسانرا بخواهيد ولى من نمى‌خواهم و به آنها خبر ندهيد براى چه دعوتشان مى‌كنيد و همه در خانۀ خود باشيد،و چون آمدند ما همه در باغ نشستيم و عموها و برادرها و خواهرها در صف شدند،به امام رضا(عليه السّلام)جبّۀ پشمى پوشيدند و كلاه پشمى بر سر او نهادند و يك بيل سر شانۀ او گذاردند و به او گفتند:برو در باغ و به مانند يك كارگر باغ باش،سپس ابى جعفر(عليه السّلام)را آوردند و به آن قيافه‌شناسها گفتند:اين پسر را به پدرش منسوب سازيد،گفتند:پدرش در ميان اين جمع نيست ولى اين عموى پدر او است و اين هم عموى او است و اين هم عمۀ او است و اگر پدر او اينجا باشد بايد همين كارگر باغ باشد،زيرا هر دو پاى اين بچه و هر پاى او يكى است و چون امام رضا(عليه السّلام)نزد آنها برگشت،گفتند:همين پدر او است. على بن جعفر گويد:سپس من خواستم و لب بر لب ابو جعفر(عليه السّلام)نهادم و آب دهانش را مكيدم و گفتم:من گواهم كه تو امام من هستى نزد خدا،امام رضا(عليه السّلام)گريست و سپس فرمود:عمو جان نشنيدى كه پدرم مى‌فرمود:رسول خدا(صلّى الله عليه و آله)فرموده:مى‌آيد پسر بهترين كنيزان،فرزند كنيز نوبى نژاد خوش دهان(دهانش خوشبو است)و نجيب زهدان،واى بر آنان خدا لعنت كند اُعيبس و نژادش را كه فتنه انگيز است و آنها را چند سال و چند ماه و چند روز مى‌كشد،به خوارى آنها را مى‌راند و جام ناگوار تلخى به كامشان مى‌ريزد،او است امام غائب و در بدر و خون خواه،پدر و جدش به قربانش،غيبت كند و در بارۀ او گويند:مُرد يا نابود شد، به كدام دره افتاد،اى عمو جان آيا اين امام جز از نسل من است، گفتم: قربانت،راست فرمودى.

برداشت شیخ انصاری از این روایت این است که عمل به قول قائف حرام است.

برداشت دوم: از این روایت برداشت می شود که شیعه اعتقاد دارد که رسول خدا به قول قائف عمل کرده.

دلیل برداشت اول: « قَالَ ابْعَثُوا أَنْتُمْ إِلَيْهِمْ فَأَمَّا أَنَا فَلَا »امام رجوع به قائف را قبول ندارد.

دلیل برداشت دوم: « فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَدْ قَضَى بِالْقَافَةِ فَبَيْنَنَا وَ بَيْنَكَ الْقَافَةُ». امام منع نفرمود که رسول خدا به قیافه عمل نمیکرده.

نتیجه کلی: روایت ضعف سندی دارد.

 


[1] - حال لونه أي تغير و اسود.
[2] - یعنی: آب دهان.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo