درس خارج اصول استاد سید مهدی نقیبی

1402/10/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تعلم احکام قبل از بلوغ/شیخ انصاری: فسق تارک تعلم مسائل شک و سهو در مسائل مبتلابه/نقد وبررسی نظر منسوب به شیخ/عدم ملازمه بین فسق و حرمت

 

بحث در مورد این بود که شیخ انصاری حکم کرده است به فسق تارک تعلم مسائل شک و سهو، در جایی که این مسائل شک و سهو مورد ابتلا عموم مکلفین است.

صوری برای این فتوا ذکر شد.

آیت الله خوئی در این باره می فرماید: آنچه شیخ انصاری فرمود، این سخن بر مبنایی است که خود شیخ انصاری دارند. باید درستش کرد. باید بگوییم قصد تارک تعلم سهو و شک دارد تجری می کند تجری بر مبنای شیخ انصاری موجب عقاب نیست و تجری حرام به حساب نمی آید. و فقط حکایت داشت از سوء سریره این فرد.

محاضرات في الأصول جلد : 2 صفحه : 377:

فالنتيجة ان المتجري فاسق و ان لم يستحق العقاب فلا ملازمة بين الأمرين فما جاء به شيخنا العلامة الأنصاري (قده) في غاية المتانة و الصحة[1]

نتیجه: متجری فاسق است است و اگرچه مستحق مجازات نباشد. پس بین این دو امر ملازمه نیست پس آنچه شیخ ما علامه انصاری رحمه الله فرموده در غایت متانت و صحت است.

مرحوم صاحب کفایه مطلبی را ذکر فرمودند در ارتباط با قیودی که واجب التحصیل اند و قیودی که تحصیلشان واجب نیست. آنچه قید برای وجوب و هیئت بود تحصیلش واجب نبود. همانطور که در گذشته کرارا عرض شد مثل این که استطاعت که قید است برای وجوب حج، تحصیل استطاعت واجب نیست. بعضی از این قیودی که قید برای وجوب هستند نه اینکه لازم التحصیل نیستند بلکه تحصیل آن قید و انجام آن قید حرام است. مثل آنجا که فرمود: اذا افطرت فی شهر رمضان فکفر

وجوب کفاره شرطش این است که افطار در روز ماه مبارک رمضان باشد. گاهی هم قید، قید واجب است. که البته قید واجب تحصیلش واجب است. لذا اگه سوال شد چه فرقی بین قید وجوب و قید واجب است. فرقش این است که قید وجوب تحصیلش واجب نیست ولی قید واجب تحصیلش واجب است.

گاهی قید واجب هم به نحو خاص در دلیل اخذ شده به حیثی که تحصیل قید واجب بر مکلف لازم نیست.

اگر شما باشید و قیدی که مربوط به تکلیف ذکر شده اما در تردید هستید که قید برای نفس تکلیف یا قید است برای واجب، و اگر قید است برای واجب ، از آن قیودی است که به نفسه باید تحصیل شود باز واجب التحصیل نیست. یا قیدی که تحصیل آن برای مکلف واجب است. اینجا اگر از ظاهر دلیل چیزی بدست نیامد دست ما از دلیل اجتهادی بر این مطلب کوتاه بود. تا وقتی دلالت لفظی هست باید دلالت لفظی اخذ شود. حال که دلالت لفظی نیست اصل عملی اخذ می شود.

مثال: آنچه مامور به است دخول در مسجد است.شرط وارد شدن در مسجد وضو است. وضو شرط وجوب است یا واجب؟ اگر وضو گرفت واجب است داخل مسجد شود؟

باید اینجا تمسک به اصل شود. نتیجه تمسک به اصل: مادامی که وضو محقق نشده دخول در مسجد بر این فرد واجب نیست.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo