درس خارج فقه استاد هادی نجفی

1402/06/11

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب الخيارات/احكام الخيار /مساله یازدهم: تحریر محل نزاع

تحریر محل نزاع

محل نزاع در مواردی مانند بیع مرابحه که بر اساس ثمن کاذب منعقد گردد و سپس عین تلف شود یا مواردی که خیار مجلس وجود داشته باشد ولی عین مبیع قبل از افتراق طرفین معامله تلف گردد یا در مواردی مثل بیع حیوان که ثمن در دست فروشنده تلف گردد، می‌باشد و بحث در این قرار می گیرد که آیا در صورت تلف عین همچنان خیار باقی است یا آنکه به تبع تلف عین، خیار نیز باطل می شود؟
باید گفت این مسأله مبتنی بر آن است که متعلّق خیار را عقد بدانیم یا عین .

فرض تعلّق خیار به عین
اگر معتقد شویم که خیار به عین تعلق می گیرد، لا محاله در صورت تلف آن خیار نیز از بین می رود و به عبارت دیگر اگر قائل شویم که خیار عبارت از حق ردّ عین است لذا در صورتی که عین تلف گردد خیار نیز از بین می رود چرا که موضوع - مبیع- منتفی می شود و در نتیجه حکم - خیار- نیز منتفی خواهد شد.

 

فرض تعلّق خیار به عقد
اگر معتقد شویم که خیار به عقد تعلق می گیرد، در صورت تلف آن خیار از بین نمی رود و همچنان باقی است و به عبارت دیگر اگر قائل شویم که خیار عبارت از حق فسخ عقد یا ابرام آن است لذا در صورتی که عین تلف گردد باز هم خیار باقی می ماند چرا که موضوع - عقد - منتفی نشده و در نتیجه حکم - خیار- نیز منتفی نخواهد شد.
می توان گفت بحث خیار همانند اقاله است که همان تراضی و توافق طرفین بر فسخ عقد می‌باشد لذا خیار نیز چنین است به گونه‌ای که ذوالخیار حق فسخ معامله را دارد لکن با این تفاوت که در اقاله رضایت طرفین لازم است و بدون آن محقق نمی‌شود ولی در خیار چنین رضایتی لازم نیست و ذوالخیار می تواند بدون رضایت طرف مقابل معامله را فسخ نماید.

بیان شیخ اعظم(قدّس سرّه) و نقد آن

ما - به تبع شیخ اعظم (قدّس سرّه) معتقدیم که خیار به عقد تعلق می‌گیرد و هیچ ربطی به عین ندارد. لکن بیان ایشان در اینجا ناتمام است چرا که می گوید از آنجایی که ما نمی دانیم خیارِ مستعمل در روایات چه معنایی دارد - آیا به معنای مِلک فسخ عقد است یا ردّ عین- لذا به قدر متیقّن آن یعنی معنای ردّ عین اکتفاء کرده و آنرا اخذ می کنیم.
لکن در نقد دیدگاه ایشان می گوئیم که بیان ایشان بسیار عجیب به نظر می رسد. توضیح اینکه در مورد خیاراتی که به نصّ شرعی ثابت است مانند خیار مجلس و خیار حیوان اطلاق وجود دارد به نحوی که حتّی با تلف عین باز هم خیار باقی است و از بین نمی رود.
به عبارت دیگر در صحیحه فضیل که در آن آمده "البيّعان بالخيار ما لم يفترقا "یا در صحیحه زراره که در آن آمده است "البيّعان بالخيار حتی يفترقا " خیار در مقابل لزوم بیع است و نیز خیاری که در صحیحه حلبی که در آن آمده است " فإذا افترقا وجب البيع " به لزوم بیع تعلق می‌گیرد.
بنابراین مراد از خیار در روایات فوق به عقد تعلق می گیرد نه به عین.
نیز در مورد خیار حیوان که در موثقه(بنا بر حکم به فطحی بودن ابن فضّال) - یا صحیحه (بنا بر حکم به بازگشت از فطحی بودن ابن فضّال) - حسن بن علی بن فضّال آمده " صاحب الحيوان بالخيار " خیار را متعلق به مشتری می داند و این در حالی است که امکان دارد حیوان در زمان خیار تلف گردد.
نیز خیاراتی که بوسیله اشتراط ثابت است نیز اطلاق داشته و مقیّد به وجود عین نیستند بلکه حتّی در صورت تلف عین نیز باقی می مانند.
توضیح اینکه در خیارِ عیب یا غبن - که شرط ذکری بیع می‌باشند - یا خیار تخلف شرط - وصف - طبیعی است که در صورت وجود عیب یا مغبون شدن مشتری یا تخلف وصف مبیع ، حق فسخ باقی است هر چند که عین از بین رفته باشد هر چند که در خیار عیب علاوه بر شرط ذکری نص نیز وجود دارد به نحوی که اگر عین تلف شود صاحب عین حق فسخ ندارد لکن می تواند ارش دریافت کند.

هکذا در بیع مرابحه ای که بر اساس ثمن جعلی منعقد شده - و معامله ای مشروط می‌باشد - در صورت مشخص شدن کذب بایع، مشتری دارای خیار بوده و می تواند معامله را فسخ کند و البته در ما نحن فیه که عین تلف شده مشتری می تواند معامله را فسخ کند و بدل را به فروشنده برگرداند و ثمن خود را دریافت کند.

فتحصّل مما ذکرنا که در صورت تلف شدن عین ، خیار همچنان باقی خواهد بود.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo