درس خارج فقه استاد هادی نجفی

1402/06/27

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب الخيارات/النقد و النسية /

وجه تسمیه بیع کالی به کالی

گذشت که یکی از معاملات چهارگانه بیع کالی به کالی است که البته بر اساس فقه ما باطل محسوب می‌شود.

واژه كالئ از كلأ الدين يكلأ ـ به دو فتحه لام و همزه آخر ـ است که مصدرش كلوءً است. اسم فاعل آن كالئ بوده یعنی هنگامی که چیزی را مؤخّر بدارند و عقب بیندازند.

خلیل بن احمد فراهیدی در معنای این واژه گفته است؛ «وقد تكلَّأتُ تكْلِئةً، إذا استنسأت نسيئة، والنسيئةُ: التأخير، ونُهي عن الكالئ بالكالئ، أي النسيئة بالنسيئة»[1] .

زمخشری در معنای آن گفته ؛ «هو أن يكون لك على رجلٍ دين، فإذا حلّ أجله استباعك ما عليه إلى أجل»[2] . یعنی آن به این معناست که از کسی طلبکار باشی پس هنگامی که زمان پرداخت آن برسد او از تو بخواهد که تا مدتی دیگر آنرا بپردازد.

فیروزآبادی نیز در معنای آن می گوید «الكأل ـ كالمنع ـ: أن تشتري أو تبيع ديناً لك على رجل بدينٍ له على آخر»[3] . کأل در وزن منع است و به این معناست که طلب خود از دیگری را در مقابل بدهی ات به او بفروشی.

وظاهره أنّه يصحّ أن يقال: بيع الكائل بالكائل، و على هذا يمكن أن يكونا لغتين، ويمكن أن يكون أحدهما من باب القلب المكاني. ويأتي الكلاء أيضا بمعنى الحفظ والحراسة.

و ظاهر آن است که گفته شود : بیع کائل بکائل ، و بر این اساس ممکن است که دو لغت در آن وجود داشته باشد یا آنکه یکی از آندو از باب قلب مکانی باشد. واژه کلأ به معنای حفظ و نگهداری نیز آمده است.

جوهری در معنای آن گفته: «كلأه اللّه كِلاءةً بالكسر، أي حفظه وحرسه. يقال: إذْهَبْ في كِلاءَةِ الله ويقال: «اكتلأت عيني، إذا لم تنم وسهِرت وحذِرت أمراً»[4] . كلأه اللّه كِلاءةً بالكسر یعنی آنرا حفظ و نگهداری نمود.چنانچه گفته شده : برو در پناه خداوند.وقتی بگویند: اكتلأت عيني به معنای آن است که خواب به چشمان کسی نیامده باشد و او بیداری کشیده و از کاری برحذر و هراسان بوده باشد.

شهید ثانی قدّس سرّه می فرماید «بيع الكالئ بالكالئ ـ بالهمز ـ: اسم فاعل أو مفعول من المراقبة؛ لمراقبة كلّ واحد من الغريمين صاحبه لأجل دينه»[5] . بیع كالئ بالكالئ اسم فاعل یا مفعول به معنی مراقبت و حفاظت است چرا که هر یک از طرفین معامله که طلبی بر یکدیگر دارند مراقبند تا زمان پرداخت دین برسد.

متعلّق تأخیر
یکی از مباحث قابل طرح در اینجا آن است که در بیع نسیئه یا سلم یا کالی به کالی آنچه مؤخّر شده و دارای مدّت می‌باشد چه خواهد بود؟
باید گفت: چندین احتمال در آن وجود دارد که به شرح زیر می باشد.

1) ملکیت
برخی گفته‌اند در بیع نسیئه ملکیتِ ثمن برای فروشنده و در بیع سلف ملکیتِ مثمن برای خریدار به تأخیر می افتد.
چنانچه در باب وصیت هنگامی که موصي ملکیتِ مالی را برای موصی له إنشاء کند، تحقق ملکیت پس از مرگ موصي خواهد بود و قبل از آن موصی له هیچ ملکیتی بر مال مورد وصیت را ندارد. در واجبات مشروط نیز چنین حکمی وجود دارد.
اشکال
باید گفت احتمال مذکور قابل پذیرش نیست چون علاوه بر اینکه چنین معامله ای موجب تعلیق است که اجماعاً مبطل می‌باشد - چرا که شرط در معاملات تنجیزی بودن آنهاست نه تعلیقی بودن - منافی با مقتضای بیع و مبادله نیز خواهد بود.
توضیح اینکه بیع به معنای مبادله یک چیز با چیز دیگر است و داد و ستد در آن معتبر می‌باشد، لذا معقول نیست که مبادله‌ای وجود داشته باشد که در آن چیزی از ملک خارج گردد ولی عوضش به ملک داخل نگردد. بنابراین حتی اگر تعلیق در عقود را باطل نشماریم و معتقد شویم که برخی تعلیق ها در عقود مبطل نیست، باز هم تأخیر در تملیک بر خلاف مقتضای عقد بیع است لذا مبطل می‌باشد.
علاوه بر اشکال مذکور باید گفت: عرف نیز متعلق تأخیر را ملکیت نمی داند.لذا عرف در بیع سلم یا نسیئه نمی پذیرد که ملکیت برای طرفین حاصل نشود، بلکه آندو را مالک می شمارد .

 


[1] . ترتیب کتاب العین ص850 ( کتاب العین ؛ ج۵، ص۴۰۸، ماده کلأ.(.
[2] . الفائق فی غریب الحدیث ؛ ج3، ص5 16.
[3] . القاموس المحیط؛ ج1، ص1051، ذیل ماده الکأل (القاموس المحيط؛ چاپ سنگی، ذيل لغة «الكال»).
[4] . الصحاح، ج1، ص69.
[5] . الروضة البهية ؛ ج‌3، ص512.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo