درس خارج فقه استاد هادی نجفی
1402/08/29
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: کتاب الخيارات/النقد و النسية /فرع دوم از مساله هفتم
فرع دوم: جواز بیع طعام در فرض مسأله
شیخ طوسی قدّس سرّه در کتاب نهایه ابتدا موضوع را با عنوان طعام و در باب بیع نقد و نسیئه مطرح میکنند و میفرمایند: و متى باع الشّيء بأجل، ثمَّ حضر الأجل، و لم يكن مع المشتري ما يعطيه إيّاه، جاز له أن يأخذ منه ما كان باعه إيّاه من غير نقصان من ثمنه. فإن أخذه بنقصان ممّا باع، لم يكن ذلك صحيحا، و لزمه ثمنه الذي كان أعطاه به. [1] ولی در کتاب تهذیب آنرا بر اساس و در موضوع مکیل و موزون میآورند و میفرمایند: الَّذِي أُفْتِي بِهِ مَا تَضَمَّنَهُ هَذَا الْخَبَرُ الْأَخِيرُ مِنْ أَنَّهُ إِذَا كَانَ الَّذِي أَسْلَفَ فِيهِ دَرَاهِمَ لَمْ يَجُزْ لَهُ أَنْ يَبِيعَ عَلَيْهِ بِدَرَاهِمَ لِأَنَّهُ يَكُونُ قَدْ بَاعَ دَرَاهِمَ بِدَرَاهِمَ وَ رُبَّمَا كَانَ فِيهِ زِيَادَةٌ أَوْ نُقْصَانٌ وَ ذَلِكَ رِبًا.[2]
لذا مسأله در آن است که اگر کسی چنین معاملهای را منعقد کند، آیا مشتری میتواند دوباره این مبیع که به صورت مکیل و موزون است را به بایع اولیه بفروشد. در اینجا تفاوتی بین قبل یا بعد أجل نیست و نیز تفاوتی در اینکه ثمن از همان جنس یا غیرش باشد هم نیست.
بنابراین شیخ طوسی قدّس سرّه در نهایه مسأله را در مورد طعام مطرح کرده ولی در کتاب تهذیب آنرا در مورد مکیل و موزون - که عامتر است - مطرح نمودهاند.
به عنوان نمونه اگر یک تُن برنج را به مبلغ پانصد تومان در بیع نسیئه بخرد و سپس همان بایع بخواهد دوباره برنجها را بخرد، در اینصورت مشتری میتواند آنرا با مبلغی مساوی - یعنی پانصد تومان - یا کمتر یا بیشتر به او بفروشد؟
باید گفت: در صورتی که ثمن این بیع بر اساس پول باشد اشکالی در چنین معاملهای نیست و نیز اگر ثمن از همان جنس - برنج مثلاً - و مساوی با آن باشد. ولی در صورتی که ثمن از همان جنس و کمتر با بیشتر باشد، مبتلا به ربا خواهد بود و موجب بطلان معامله است.
بنابراین طرح این فرع از جانب شیخ هیچ ارتباطی به موضوع نقد و نسیئه ندارد بلکه مربوط به بیع ربوی میباشد. لذا اگر موزون را در مقابل موزون قرار بدهیم و هر دو از یک جنس باشند، لازم است که وزنشان یکسان باشد، لکن اگر آنها متفاوت باشند، بیعش به کمتر یا بیشتر اشکالی ندارد چرا که از ربا خارج میگردد.
ناگفته نماند که برخی از اجناس هر چند در عرف متفاوتند ولی شارع آنها یکی دانسته است، چنانچه در گندم و جو یا شیر و لبنیات چنین چیزی مطرح شده است. لذا در معامله آنها به یکدیگر لازم است که دارای وزن یکسان باشند.
شیخ قدّس سرّه میفرماید اگر طعامی که به صورت مکیل و موزون باشد را به نسیئه بفروشد و سپس بخواهد همان را دوباره بخرد، ناچار مبتلا به زیاده با نقیصه میگردد، لذا موجب ربا و دارای اشکال است ولی اگر آنرا به مساوی بخرد اشکالی ندارد.
ناگفته نماند که اگر چنین بیعی بر اساس پول یا جنسی دیگر انجام شود از ربا خارج شده و اشکالی ندارد.
شیخ طوسی قدّس سرّه معتقدند بیع مذکور نیز جایز نیست چرا که مبتلا به ربا میشود و دلیل عدمِ جواز هم حسنه - یا صحیحه - علی بن جعفر است - که قبلاً گذشت - چنانچه امام علیه السلام در آن فرمودند سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ لَهُ عَلَی آخَرَ تَمْرٌ أَوْ شَعِیرٌ أَوْ حِنْطَةٌ أَ یَأْخُذُ بِقِیمَتِهِ دَرَاهِمَ؟ قَالَ إِذَا قَوَّمَهُ دَرَاهِمَ فَسَدَ لِأَنَّ الْأَصْلَ الَّذِی یَشْتَرِی بِهِ دَرَاهِمُ فَلَا یَصْلُحُ دَرَاهِمُ بِدَرَاهِمَ [3]
یعنی مردی که از دیگری جنسی مثل خرما یا گندم یا جو را پیش خرید کرده و سپس هنگام تحویلش قادر به آن نیست و بخواهد مبلغش را بپردازد، جایز نیست چرا که مبیع - سلف - را بر اساس درهم خریده و حال که بایع قادر بر تحویلش نیست، اگر بخواهد ثمنش را بپردازد - که لامحاله مبلغی بیشتر محسوب میشود - مبتلا به ربا شده است. لذا امام علیه السلام آنرا جایز نمیدانند چرا که بازگشتش به قرض ربوی است.
شیخ اعظم قدّس سرّه در اینجا هیچ مناقشهای با بیان شیخ طوسی قدّس سرّه ندارد و صرفاً به نقل دلیل ایشان میپردازد.[4]
0.0.1- مناقشه محقّق اصفهانی قدّس سرّه
ایشان در حاشیه مکاسب مناقشهای را مطرح کرده و میفرمایند: در وهله نخست این روایت - حسنه علی بن جعفر - مخالف با قواعد است لذا طرد میشود. در وهله دوم مبتلا به معارض است چنانچه روایت معتبره علی بن محمّد قاسانی[5]
- که ذکر شد - در تعارض با آن میباشد. لذا باید همین روایت - علی بن محمّد قاسانی- را اخذ کرد چرا که مؤیّد به اطلاقات کتاب است. به عبارت دیگر روایت علی بن محمّد قاسانی دارای مرجّح - موافقت با کتاب - است لذا همان باید اخذ شود.
ایشان در ادامه میافزاید که مقتضای جمع بین دو روایت آن است که روایت علی بن جعفر را بر معنای کراهت حمل کنیم - به این معنا که معامله مذکور صحیح است و نهی امام علیه السلام از آن در مقام کراهت است نه حرمت -.[6]
اشکال
باید گفت مناقشات محقّق اصفهانی قدّس سرّه قابل پذیرش نیست و دو اشکال بر آن وارد میشود که به شرح زیر است.
اشکال نخست
اشکال نخست آن است که مراد ایشان از قواعد در اینجا چیست؟
اگر مراد ایشان عبارت از اطلاقات و عمومات باشد، در اینصورت اگر روایت حجّت باشد و دلالتش نیز تمام، آنگاه به عنوان مقیّد برای آن اطلاقات و عمومات محسوب میشود و نباید آنرا طرح و طرد کرد.
اگر مراد ایشان از قواعد عبارت از این باشد که که معاملات دارای احکامی عقلائی است، باید گفت که از جانب شارع بعید به نظر میرسد که بوسیله تعبّد محض در آن تصرّف نماید و به عبارت دیگر تعبّد در امور عقلائی بعید است هر چند تعبّد در امور عبادی مثل نماز و روزه و دیگر عبادات راه دارد.
لذا اگر مراد محقّق اصفهانی قدّس سرّه معنای مذکور باشد، قابل پذیرش است و مناقشهای در آن نیست لکن بعید به نظر میرسد.
توضیح اینکه شارع معاملات عرفی را پذیرفته و هر کدام را که نمیپذیرد به صراحت و علناً اعلام میکند چنانچه فرموده حرّم الرّبا یا ثمن الخمر سحت یا لا مهر لبغی یا ثمن الکلب سحت و... بنابراین نمیتوان بر اساس یک روایت که مبتلا به معارض نیز میباشد، چیزی را ثابت نمود. لذا همان امر عقلائی در بحث معاملات اخذ میشود.
اشکال دوم
اشکال دوم آن است که نمیتوان روایت - علی بن جعفر - را بر معنای کراهت حمل کرد چرا که در صورت تعارض چنین معنایی صحیح نیست و نمیتوان جمع تبرّعی انجام داد.
توضیح اینکه محقّق اصفهانی قدّس سرّه در اینجا نوعی جمع تبرّعی را ارائه دادهاند لکن از آنجایی که چنین جمعی نیازمند شاهد جمع است که در مقام مفقود میباشد، لذا قابل پذیرش نیست. شاهد بر این مطلب آن است که روایت علی بن جعفر چنین معاملهای را جایز نمیداند ولی روایت معتبره علی بن محمّد قاسانی آنرا جایز میشمارد. بنابراین از آنجایی که روایت علی بن جعفر دارای معارض بوده و از طرفی روایت مقابلش دارای مرجّح است، باید طرح شود نه اینکه مفادش بر معنای کراهت حمل شود. به عبارت دیگر از آنجایی که در مقام شاهد جمع وجود ندارد لازم است که روایت ناهیه و مانعه - علی بن جعفر - طرح شود.