درس خارج اصول استاد هادی نجفی

1400/10/05

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: التعادل و التراجيح/المرجحات الغیر المنصوصه /احدثیت

 

ترجیح به احدثیت
آیا مرجّحی به عنوان احدثیت وجود دارد به نحوی که اگر یکی از متعارضین متأخّر از دیگری باشد بر روایت متقّدم ترجیح دارد و روایتی که از امام متأخر رسیده است بر روایت امام قبلی مقدّم می گردد.
دلیل بر ترجیح به احدثیت می تواند روایات زیر باشد.
۱) موثّقه محمد بن مسلم
وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَی عَنْ أَبِی أَیُّوبَ الْخَرَّازِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ مَا بَالُ أَقْوَامٍ یَرْوُونَ عَنْ فُلَانٍ وَ فُلَانٍ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص لَا یُتَّهَمُونَ بِالْکَذِبِ فَیَجِی ءُ مِنْکُمْ خِلَافُهُ قَالَ إِنَّ الْحَدِیثَ یُنْسَخُ کَمَا یُنْسَخُ الْقُرْآنُ.[1]
محمّد بن مسلم گفت صادق علیه السلام عرض کردم: چه می‌شود مردمی را که متهم به دروغ نیستند و حدیثی را با واسطه از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت می‌کنند، ولی از شما خلافش به ما می‌رسد؟ فرمود: حدیث هم مانند قرآن نسخ می‌شود.
در بررسی سند روایت باید گفت:عثمان بن عیسی واقفی می باشد و روایت بواسطه وجود او موثقه می گردد.
۲) موثقه هشام بن سالم

وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی عَمْرٍو الْکِنَانِیِّ قَالَ: قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع یَا بَا عَمْرٍو أَ رَأَیْتَ لَوْ حَدَّثْتُکَ بِحَدِیثٍ أَوْ أَفْتَیْتُکَ بِفُتْیًا ثُمَّ جِئْتَنِی بَعْدَ ذَلِکَ فَسَأَلْتَنِی عَنْهُ فَأَخْبَرْتُکَ بِخِلَافِ مَا کُنْتُ أَخْبَرْتُکَ أَوْ أَفْتَیْتُکَ بِخِلَافِ ذَلِکَ بِأَیِّهِمَا کُنْتَ تَأْخُذُ قُلْتُ بِأَحْدَثِهِمَا وَ أَدَعُ الْآخَرَ فَقَالَ قَدْ أَصَبْتَ یَا بَا عَمْرٍو- أَبَی اللَّهُ إِلَّا أَنْ یُعْبَدَ سِرّاً أَمَا وَ اللَّهِ لَئِنْ فَعَلْتُمْ ذَلِکَ إِنَّهُ لَخَیْرٌ لِی وَ لَکُمْ أَبَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَنَا فِی دِینِهِ إِلَّا التَّقِیَّةَ.
امام صادق علیه السلام فرمود: ای ابا عمرو! اگر برایت حدیثی گفتم یا فتوایی دادم و بعد دوباره آمدی و در همان موضوع از من سؤال کردی و من برخلاف سخن و فتوای قبلی خود به تو پاسخ و فتوا دادم به کدام گفته‌ام عمل می‌کنی؟ عرض کردم: جدیدتر را می‌گیرم و آن دیگری را رها می‌کنم. فرمود: درست گفتی ای ابا عمرو! خداوند خواسته است که نهانی عبادت شود. بدانید به خدا سوگند اگر این کار را بکنید برای من و خود شما بهتر است. و خداوند عزّ و جلّ برای ما و شما نسبت به دینش جز تقیه نخواسته است.

بررسی سند
در بررسی سند روایت باید گفت: ابوعمر کنانی در کافی صرفاً یک حدیث دارد و البته مجهول می باشد بنابراین سند کلینی به واسطه او ضعیف می باشد ولی از طرفی این روایت را صاحب وسائل از محاسن برقی نقل می کند به نحوی که در آن هشام بن سالم مستقیماً از امام آنرا نقل می‌کند، بنابراین سند صحیح می‌ گردد.
مرحوم آیت الله بروجردی نیز در جامع احادیث الشیعه روایت را به سند برقی نقل می‌کند در نتیجه سند روایت به نقل برقی صحیح می باشد، لکن باید گفت: در کتاب محاسن برقی مطبوع اصلاً این روایت - سنداً و متناً - وجود ندارد بنابراین دو مشکل در اینجا هست، نخست اینکه آیا در سند برقی نیز ابوعمرو کنانی وجود داشته و سپس ساقط شده چنانچه استاد محقق مدظله العالی فرموده اند به نحوی که از مرحوم بروجردی نقل می کنند؟
می گوییم اشکالی ندارد که راوی حدیثی را از کسی بشنود و سپس مستقیماً و بدون واسطه همان روایت را از امام برای بار دیگر شنیده باشد و این امری عادی می باشد بنابراین دلیلی وجود ندارد که در نقل برقی ابوعمرو کنانی ساقط شده باشد.
از طرفی نیز نسخ کتب روایات گاهی حتی در نقل بعضی از روایات با یکدیگر اختلاف دارند و اهمّ کتب روایی مانند کافی که دارای نسخ مختلفی می باشند نیز از این امر مستثنی نیست و امکان دارد که در نقل روایت ها با زیاده و نقصان همراه باشند که این امری عادی می باشد، در نتیجه باید گفت: کتبی که در درجه کافی نیستند به طریق اولی از زیاده یا نقصان مستثنی نخواهند بود.
دلالت روایت نیز بر مطلب واضح می باشد. نکته دیگر آنکه اگر امام مطلبی را دیگر امامان علیهم السلام نقل کند یا فتاوای خودشان را بیان کنند تفاوتی ندارد و هر دو حجّت محسوب می‌شوند.
۳) مرسله حسین بن مختار
وَ عَنْهُ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَی عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ الْمُخْتَارِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: أَ رَأَیْتَکَ لَوْ حَدَّثْتُکَ بِحَدِیثٍ الْعَامَ ثُمَّ جِئْتَنِی مِنْ قَابِلٍ فَحَدَّثْتُکَ بِخِلَافِهِ بِأَیِّهِمَا کُنْتَ تَأْخُذُ قَالَ کُنْتُ آخُذُ بِالْأَخِیرِ فَقَالَ لِی رَحِمَکَ اللَّهُ.
حسین بن مختار از کسی روایت کرد، که گوید: امام صادق علیه السلام به من فرمود: بگو بدانم، اگر من امسال حدیثی به تو بگویم و سال آینده که نزد من آیی خلاف آن را به تو گویم، به کدام یک از دو حدیث عمل می‌کنی؟ عرض کردم: به دومی، فرمود: خدایت بیامرزد.
در بررسی سند باید گفت حسین بن مختار واقفی می باشد لکن ثقه است ولی در سند ارسال وجود دارد.
۴) موثقه معلی بن خنیس
وَ عَنْهُ عَنْ أَبِیهِ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مَرَّارٍ عَنْ یُونُسَ عَنْ دَاوُدَ بْنِ فَرْقَدٍ عَنِ الْمُعَلَّی بْنِ خُنَیْسٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع إِذَا جَاءَ حَدِیثٌ عَنْ أَوَّلِکُمْ وَ حَدِیثٌ عَنْ آخِرِکُمْ بِأَیِّهِمَا نَأْخُذُ فَقَالَ خُذُوا بِهِ حَتَّی یَبْلُغَکُمْ عَنِ الْحَیِّ فَإِنْ بَلَغَکُمْ عَنِ الْحَیِّ فَخُذُوا بِقَوْلِهِ قَالَ ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّا وَ اللَّهِ لَا نُدْخِلُکُمْ إِلَّا فِیمَا یَسَعُکُمْ.
معلّی بن خنیس گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: اگر حدیثی از امام سابق رسد و حدیثی بر خلافش از امام لاحق، به کدام یک عمل کنیم؟ فرمود: به یکی از آن دو (به حدیث امام لاحق عمل کنید) تا از امام زنده بیانی رسد، و چون از امام زنده بیانی رسید، به آن عمل کنید، سپس فرمود: به خدا قسم، ما شما را به راهی در آوردیم که در وسعت باشید.

بررسی سند
در بررسی سند باید گفت اشکال در آن مربوط به اسماعیل بن مرار و معلّی بن خنیس می باشد. در مورد داوود بن فرقد نیز نجاشی در موردش گفته : ثقه ثقه و البته او این عبارت را در مورد سی و اندی از روات بکار برده اند.
وجوه توثیق اسماعیل بن مرار
۱) او از رجال تفسیر علی بن ابراهیم قمی است و هر کس در تفسیر او باشد از ثقات محسوب می‌شود، لکن ما این مبنا را نمی‌پذیریم.
۲) او راوی از یونس بن عبدالرحمن می باشد که بیش از دویست روایت نقل می کند و شیخ صدوق می گوید: همه روایات یونس صحیح اند مگر آنچه که محمد بن عیسی بن عبید از او نقل می‌کند لذا از آنجایی که روایات اسماعیل بن مرار را استثنا نکرده، بنابراین توصیه عملی برای اسماعیل بن مرار ثابت می باشد.
باید گفت: این وجه تمام است و قابل پذیرش می باشد.
۳) پدر علی بن ابراهیم یعنی ابراهیم بن هاشم مکرر از اسماعیل بن مرار روایت نقل می‌کند و اگر در بین قمی ها کسی از ضعفا روایت نقل کند او را از قم بیرون می نمودند - چنانچه در مورد برقی این کار انجام شد- لذا آنان در اخذ روایت سخت گیر بودند بنابراین طبق نقل ابراهیم بن هاشم نمی تواند از ضعفا شمرده شود.
لکن ما این وجه را قبول نداریم چون ابراهیم بن هاشم از ضعفا نقل نموده است و از طرفی نیز نقل ثقه از دیگری ، دلالت بر وثاقت او نمی باشد.
از آنچه گذشت چنین بدست می آید که اسماعیل بن مرار معتبر می‌باشد.


وجوه توثیق معلّی بن خنیس
او مقام وکیل خرج امام صادق علیه السلام را داراست ولی توثیقی از رجالیان برایش وارد نشده است بلکه نجاشی در مورد او گفته است: ضعیف جدّاً.
از طرفی برای اعتبار او وجوهی را ذکر کرده‌اند که به شرح زیر می باشد.
۱) نقل رجال کشی

در رجال کشی آمده است : مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ قَالَ كَتَبَ إِلَيَّ الْفَضْلُ قَالَ حَدَّثَنَا ابْنُ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ جَابِرٍ قَالَ لَمَّا قَدِمَ أَبُو إِسْحَاقَ ع مِنْ مَكَّةَ- فَذُكِرَ لَهُ قَتْلُ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ- قَالَ فَقَامَ مُغْضَباً يَجُرُّ ثَوْبَهُ فَقَالَ لَهُ إِسْمَاعِيلُ ابْنُهُ- يَا أَبَتِ أَيْنَ تَذْهَبُ فَقَالَ لَوْ كَانَتْ نَازِلَةٌ لَقَدِمْتُ عَلَيْهَا- فَجَاءَ حَتَّى دَخَلَ عَلَى دَاوُدَ بْنِ عَلِيٍّ فَقَالَ- يَا دَاوُدُ لَقَدْ أَتَيْتَ ذَنْباً لَا يَغْفِرُهُ اللَّهُ لَكَ- قَالَ وَ مَا ذَلِكَ الذَّنْبُ- قَالَ قَتَلْتَ رَجُلًا مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ ثُمَّ مَكَثَ سَاعَةً- ثُمَّ قَالَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ قَالَ لَهُ دَاوُدُ وَ أَنْتَ قَدْ أَتَيْتَ ذَنْباً لَا يَغْفِرُهُ اللَّهُ لَكَ- قَالَ وَ مَا ذَلِكَ الذَّنْبُ- قَالَ زَوَّجْتَ ابْنَتَكَ فُلَاناً الْأُمَوِيَّ- قَالَ إِنْ كُنْتُ زَوَّجْتُ فُلَاناً الْأُمَوِيَّ- فَقَدْ زَوَّجَ رَسُولُ اللَّهِ ص عُثْمَانَ- وَ لِي بِرَسُولِ اللَّهِ ص أُسْوَةٌ- قَالَ مَا أَنَا قَتَلْتُهُ قَالَ فَمَنْ قَتَلَهُ- قَالَ قَتَلَهُ السِّيرَافِيُّ قَالَ فَأَقِدْنَا مِنْهُ- قَالَ فَلَمَّا كَانَ مِنَ الْغَدِ غَدَا السِّيرَافِيُّ فَأَخَذَهُ فَقَتَلَهُ- فَجَعَلَ يَصِيحُ يَا عِبَادَ اللَّهِ- يَأْمُرُونِّي أَنْ أَقْتُلَ لَهُمُ النَّاسَ ثُمَّ يَقْتُلُونِّي.

اسماعیل بن جابر گفت: وقتی امام صادق ع از مکه آمد به او گفتند که معلی بن خنیس کشته شده برخاست در حالی که خشمگین بود و لباسش بر روی زمین کشیده می‌شد پسرش اسماعیل گفت پدر کجا می‌روی؟ فرمود: پیشواز امری می روم .آمد تا نزد داود بن علی وارد شد فرمود: ای داود گناهی مرتکب شدی که خدا آن را نمی بخشد گفت: کدام گناه؟ فرمود: مردی از اهل بهشت را کشتی . اوکمی مکث کرد و سپس فرمود: انشاء الله. داود گفت: تو نیز گناهی مرتکب شدی که خداوند تو را نمی بخشد فرمود: چه گناهی؟ گفت: اینکه دخترت را به ازدواج فلان اموی درآوردی فرمود: اگر من دخترم را به ازدواج فلان اموی درآوردم پیامبر ص نیز دخترش را به ازدواج عثمان درآورد و رسول خدا ص الگوی من است داود گفت: من او را نکشتم. فرمود: پس چه کسی او را کشته؟ گفت سیرافی فرمود: او را قصاص می‌کنیم صبح فردا وقتی سیرافی آمد او را گرفته و کشتند در آن هنگام فریاد می‌زد ای بندگان خدا به من دستور می‌دهند مردم را برایشان بکشم بعد مرا می‌کشند.

از آنجایی که امام صادق علیه السلام قاتل او را مذمت نمودند و معلّی را از جمله انسانهای بهشتی محسوب نمودند باید گفت: چنین کسی حتماً راستگو می باشد و دلالت بر توثیق او می کند.

کشی در جای دیگری از رجال خود می گوید: أحمد بن منصور عن أحمد بن الفضل عن محمد بن زياد عن عبد الرحمن بن الحجاج عن إسماعيل بن جابر قال دخلت على أبي عبد الله (ع) فقال لي: يا إسماعيل قتل المعلى؟ قلت نعم قال أما و الله لقد دخل الجنة.

اسماعیل بن جابر گفت: بر امام صادق علیه السلام وارد شدم که فرمود: معلّی کشته شد؟ گفتم: بله . فرمود: به خداوند سوگند وارد بهشت گشت.

باید گفت: در روایت مذکور دلالتی بر توثیق معلّی وجود ندارد چرا که ممکن است قتل او کفاره گناهانش باشد و مضافاً اینکه ممکن است کسی در آخر عمر حسن عاقبت پیدا نماید و بهشتی گردد.
۲) صحیحه ولید بن صبیح

گفته‌اند :کلینی به سند صحیح از امام صادق نقل نموده که حضرت در موردمعلّی بن خنیس فرموده اند:عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ، عَنْ أَبِیهِ، عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ، عَنِ الْوَلِیدِ بْنِ صَبِیحٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَیْهِ یَوْما، فَأَلْقی إِلَیَّ ثِیَابا، وَقَالَ: «یَا وَلِیدُ، رُدَّهَا عَلی مَطَاوِیهَا » فَقُمْتُ بَیْنَ یَدَیْهِ، فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللّهِ علیه السلام: «رَحِمَ اللّهُ الْمُعَلَّی بْنَ خُنَیْسٍ ».فَظَنَنْتُ أَنَّهُ شَبَّهَ قِیَامِی بَیْنَ یَدَیْهِ بِقِیَامِ الْمُعَلّی بَیْنَ یَدَیْهِ، ثُمَّ قَالَ: «أُفٍّ لِلدُّنْیَا، أُفٍّ لِلدُّنْیَا ؛ إِنَّمَا الدُّنْیَا دَارُ بَلاَءٍ یُسَلِّطُ اللّهُ فِیهَا عَدُوَّهُ عَلی وَلِیِّهِ، وَإِنَّ بَعْدَهَا دَارا لَیْسَتْ هکَذَا». فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ، وَأَیْنَ تِلْکَ الدَّارُ؟ فَقَالَ: «هاهُنَا» وَأَشَارَ بِیَدِهِ إِلَی الاْءَرْضِ.

وليد بن صبيح گويد: روزى خدمت امام صادق عليه السّلام شرفياب شدم آن حضرت چند تيكه جامه نزد من انداخت و فرمود: اينها را بهمان تائى كه داشته تا كن من (براى انجام فرمان او) در پيش روى آن حضرت بپا خاستم، پس امام صادق عليه السّلام فرمود: خداوند معلى بن خنيس را رحمت كند (معلى بن خنيس از اصحاب و از خدمتگزاران آن حضرت بود كه بدست داود بن على فرماندار مدينه كشته شد و حضرت در مرگ او بسيار ناراحت شدند). من گمان كردم كه امام عليه السّلام ايستادن مرا در برابرش بايستادن معلى بن خنيس تشبيه كرده و بياد او افتاده (كه دفعتا بر اف او طلب رحمت كردند) سپس فرمود: اف بر اين دنيا اف بر اين دنيا، همانا دنيا خانه بلائى است كه خداوند در آن دشمنش را بر دوستش مسلط گرداند، و براستى پس از اينجا خانه‌اى است كه چنين نيست. من عرضكردم: قربانت آن خانه كجاست؟ فرمود: اينجا- و با دست اشاره به زمين كرد.
چنانچه در روایت آمده :" یُسَلِّطُ اللّهُ فِیهَا عَدُوَّهُ عَلی وَلِیِّهِ " گویا حضرت معلّی را از اولیا الله شمرده اند و از آنجایی که آنان نمی تواند دروغ گو باشند، لذا ثقه محسوب می شود.
۳) نقل شیخ طوسی(ره)

شیخ طوسی(ره) در کتاب الغیبة می گوید: و قبل ذكر من كان سفيرا حال الغيبة نذكر طرفا من أخبار من كان يختص بكل إمام و يتولى له الأمر على وجه من الإيجاز و نذكر من كان ممدوحا منهم حسن الطريقة و من كان مذموما سيئ المذهب ليعرف الحال في ذلك.
قبل از بیان و ذکر سفیران امام در زمان غیبت، برخی از اخبار کسانی که اختصاص به هر یک از ائمّه علیهم السلام داشته اند و مباشر امور و کارهای ایشان بوده اند را کوتاه و مختصر ذکر می‌کنیم. همچنین اخبار کسانی که مدح شده و راه و روش صحیح داشته اند و کسانی که مورد مذمت بوده و مذهب صحیح نداشته اند را بیان می‌کنیم تا از این رهگذر به احوالات آن‌ها آگاهی پیدا شود.
می گوییم :بنابراین وکلایی در امور دین یا دنیا از طرف امام وجود دارند و گاهی از این وکالت معلوم می‌شود که او انسان معتبری بوده است .
شیخ(ره) در ادامه راجع به معلّی بن خنیس گوید: و كان من قوام أبي عبد الله (علیه السلام) و إنما قتله داود بن علي بسببه و كان محمودا عنده و مضى على منهاجه و أمره مشهور.
فَرُوِيَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: لَمَّا قَتَلَ دَاوُدُ بْنُ [عَلِيٍ] الْمُعَلَّى بْنَ خُنَيْسٍ فَصَلَبَهُ عَظُمَ ذَلِكَ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) وَ اشْتَدَّ عَلَيْهِ وَ قَالَ لَهُ يَا دَاوُدُ عَلَى مَا قَتَلْتَ مَوْلَايَ وَ قَيِّمِي فِي مَالِي وَ عَلَى عِيَالِي وَ اللَّهِ إِنَّهُ لَأَوْجَهُ عِنْدَ اللَّهِ مِنْكَ فِي حَدِيثٍ طَوِيلٍ
وَ فِي خَبَرٍ آخَرَ أَنَّهُ قَالَ: أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ دَخَلَ الْجَنَّةَ
وی از خدمت گزاران وجود مقدّس امام صادق علیه السلام بود و به همین دلیل داوود بن علی او را به قتل رسانید. ایشان در نزد امام صادق علیه السلام مورد تأیید و ستایش بود و با اعتقاد به ولایت حضرت از دنیا رفت که مسأله ایشان معروف و مشهور است.
ابوبصیر روایت کرده که زمانی که داوود بن علی، معلی بن خنیس را به قتل رساند و او را به دار آویخت، این امر بر وجود مقدّس امام صادق علیه السلام خیلی سنگین و گران تمام شد و غم از دست دادن او برای حضرت شدید بود؛ لذا به قاتل معلّی فرمودند: ای داوود! به چه دلیلی دوست و مباشر و خدمت کارم در امور مالی و خانوادگی‌ام را کشتی؟ به خدا قسم که در نزد پروردگار عالم او از تو آبرومندتر است. حدیث طولانی است [و ما به اندازه نیاز این بحث از آن را نقل کردیم.]
در روایت دیگر آمده است که حضرت فرمودند: بدان که به خدا قسم او داخل بهشت شد.
بنابراین قیّم بر مال و عیال امام علیه السلام نمی‌تواند غیر صالح و نامعتبر باشد.
از آنچه گذشت چنین بدست می آید که معلّی بن خنیس معتبر است.
اما در اینکه نجاشی او را ضعیف شمرده است باید گفت یکی از ادله تضعیف قدما می تواند به مسائل اعتقادی راوی برگردد چرا که ممکن است او را غالی پنداشته اند چونکه روایات معجزات و کرامات اهل بیت علیهم السلام را نقل می کرده و در آن زمان چنین کسی غالی و ضعیف شمرده می شد چرا که معجزات و کرامات در مورد ائمه اطهار علیهم السلام در آن روزگار منقح نشده بود، چنانچه سید بحرالعلوم در الفوائد الرجالیه گوید: فان المسائل قد تختلف وضوحا و خفاء باختلاف الأزمنة و الأوقات، فكم من أمر جلى ظاهر عند القدماء قد اعتراه الخفاء في زماننا لبعد العهد و ضياع الأدلة. و كم من شي‌ء خفي في ذلك الزمان قد اكتسى ثوب الوضوح و الجلاء باجتماع الأدلة المنتشرة في الصدر الأول، أو تجدد الاجماع عليه في الزمان المتأخر..
صاحب هدایة المسترشدین می فرمایند: مع ان كثير من ضروريات الدين والمذهب انما صار ضروريا فى اواسط الاسلام بعد اقامة الدلايل وتظافر الخواطر من المجتهدين والمحدثين من اهل مذهب الاسلام حتى انتهى الامر فى هذه الاعصار وما قبلها فصارت ضرورية فاسد إذ بعد نص جماعة من اعاظم اهل الاصطلاح على خروجها من المصطلح لا يتجه المناقشة فيه سيما بعد مساعدة ما هو الشايع من اطلاقاتهم عليه...
لذا در روزگار گذشته کسی که روایات فضائل اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام را نقل می کرده ضعیف شمرده می‌شد.
از طرفی توثیق شیخ(ره) می‌تواند معارض با تضعیف نجاشی در مورد معلّی بن خنیس باشد و طبق قاعده نیزقول به تضعیف مقدّم است لکن نمی توان سخن او را در مقابل سخن امام صادق علیه السلام قرار داد چرا که قابل قیاس نمی‌باشد لذا سخن حضرت علیه السلام در مدح او مقدّم می گردد و اخذ می شود.
در نتیجه باید گفت سند روایت مذکور در مورد اینکه احدثیت از مرجّحات است معتبر می باشد.
از آنچه گذشت چنین به دست می‌آید که روایات مذکور دلالت بر آن دارد که احدثیت می تواند یکی از مرجّحات در متعارضین محسوب گردد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo