درس خارج اصول استاد هادی نجفی

1400/11/10

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: التعادل و التراجيح/انقلاب نسبت /مناقشه بر اشکال مرحوم آقا ضیاء


مناقشه در اشکال مرحوم آقا ضياء بر مرحوم نائینی
اشکال قبل بر مرحوم نائینی وارد نیست چون نسبت بین دو دلیل گاهی نسبت حاکم و محکوم از حیث مدلول است مثل نسبت در دو دلیل " مَن شَکّ بَینَ الثَّلاثِ وَ الأربَعِ یَبنِی عَلَی الأربَعِ " و "لَا شَکَّ لِکَثِیرِ الشَّکِّ " به نحوی که دلیل دوم حاکم بر دلیل اول است و موضوع دلیل اول را از بین می‌برد لذا تنافی رفع می گردد بنابراین کثیر الشک به شک خود در سه و چهار اعتنا نمی‌کند.
و گاهی حکومت بین آندو از حیث دلیلیت می باشد و به عبارت دیگر در واقع حکومت بین عام و خاص وجود دارد که به معنای برتری خاص بر عام می باشد (و البته معنای اصطلاحی حکومت در اینجا مطرح نیست .) و در این صورت بین عام و خاص تنافی وجود دارد و هیچ کدام موضوع دیگر را برطرف نمی‌کند.
به عنوان نمونه اگر در دو دلیل بیاید که " اَکرِم العُلَماء " و " لَا تُکرِم الفُسّاق مِن العُلَماء" و تنافی در "عالم فاسق " حاصل شود، باید گفت : نسبت بین دو دلیل مذکور مانند نسبتی است که در دو مثال گذشته راجع به شک وجود داشت با این تفاوت که بین دلیل عام و خاص نوعی برتری در دلیل خاص وجود دارد به نحوی که از اصالة العموم ناشی می شود و موضوع اصالة العموم مانند سایر اصول لفظیه و عملیه شک است و اصالة العموم در مواردی نقض می‌ شود که قرینه‌ای - متصل یا منفصل - برخلاف آن اقامه شود.
بنابراین اگر قرینه متصله باشد، عموم از ابتدا منعقد نمی‌شود و اگر قرینه منفصله باشد، ظهور در عام منعقد می گردد و در هنگام شک به اصالة العموم تمسک می گردد.
معیار در تقدیم دلیل اعتبار خاص بر اصالة العموم، عمومیت عام و خصوصیت خاص است به این معنا که خاص به عنوان قرینه برای عام محسوب می شود به نحوی که می رساند مراد متکلم، معنای عموم در عام نمی باشد.
بنابراین در صورتی که سه دلیل به صورت زیر وجود داشته باشد، انقلاب نسبت در آن به شرح آتی خواهد بود.
۱) " اَکرِم العُلَماء "
۲) " لَا تُکرِم العُلَماء"
۳) " لَا تُکرِم الفُسّاق مِن العُلَماء"
برای جریان انقلاب نسبت در سه دلیل مذکور باید گفت: دلیل اول با دلیل دوم تعارض دارند و از طرفی دلیل اول عمومیت ندارد چرا که به وسیله دلیل سوم تخصیص خورده است، لذا " عالم فاسق" از تحت دلیل اول خارج می‌شود، بنابراین در واقع این دلیل تبدیل به " اَکرِم العُلَماء اِلّا الفُسّاق مِنهُم" می گردد و با دلیل دوم یعنی " لَا تُکرِم العُلَماء" نسبت عام و خاص مطلق پیدا می کند.
در نتیجه بیان مرحوم نایینی صحیح است و اشکال مرحوم آقا ضیاء وارد نخواهد بود.
به عبارت دیگر انقلاب نسبت مورد ادّعای مرحوم نایینی مبتنی بر دو رکن زیر است؛
رکن اول

اینکه نسبت خاص به عام مانند نسبت قرینه به ذوالقرینه است مثل حقیقت و مجاز به نحوی که قرینه متصله نشانگر مراد استعمالی و قرینه منفصله نشانگر مراد جدّی متکلم است.
در عام و خاص نیز چنین است یعنی خاص به عنوان قرینه برای مراد از عام می‌باشد.
رکن دوم

رکن دوم انقلاب نسبت راجع به تعریف تعارض است که عبارت از تمانع و تنافی می باشد به نحوی که بین حجت و لا حجت تعارض واقع نمی‌شود. لذا قِوام تعارض بر آن است که هر دو دلیل فی حدّ نفسه شامل دلیل حجیت بشوند و در غیر اینصورت تعارضی ندارند.
بنابراین در سه دلیل مذکور باید گفت: دلیل سوم با دلیل دوم تنافی ندارند لکن دلیل اول با دلیل دوم و نیز دلیل اول با دلیل سوم تنافی بدوی دارند و دلیل سوم به عنوان خاص برای عموم دلیل اول محسوب می‌شود یعنی قرینه عرفیه برای آن است. لذا دلیلِ سوم مراد جدّی از دلیل اول را بیان می‌کند به این نحو که مراد از اکرام در آن شامل علمایی می شود که فاسق نباشند و عام به وسیله خاص تخصیص می خورد و عام از عمومیت خارج می شود و منظور از آن " اکرم العلماء العدول " می باشد.
بنابراین بین دلیل اول - که به دست آمد - و دلیل دوم یعنی "اکرم العلماء العدول" و " لا تکرم العلماء " تعارضی وجود ندارد بلکه نسبت عام و خاص مطلق در آندو جریان دارد بنابراین نتیجه چنین می شود: " لا تکرم العلماء الفاسق " و در این صورت تعارضی وجود نخواهد داشت و به عبارت دیگر نسبت اولیه تعارض، تبدیل به عام و خاص مطلق می شود.
از آنچه گذشت چنین بدست می آید که نقد مرحوم آقا ضیاء بر کلام مرحوم نایینی صحیح نیست و وارد نخواهد بود.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo