درس خارج اصول استاد هادی نجفی

1400/11/18

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: التعادل و التراجيح/انقلاب نسبت /نقد مناقشات استاد محقق ( مدّظلّه)

 

نقد مناقشات استاد محقق (مدظلّه) بر انقلاب نسبت


نقد وجه نخست
ایشان فرمودند: کلام با کسانی که قائل به انقلاب نسبت می باشند بر دو مبنا واقع می‌شود.
الف) تقدیم خاص بر عام به میزان آن اظهریت.
قابل ذکر است که ایشان آن را غیر تام دانستند.
باید گفت: جماعتی از اصولیان و ما نیز به تبع آنان نپذیرفتیم که عام اظهر یا اقوی از خاص یا اطلاق باشد و معتقدیم که هر دو برابرند لکن در مواردی که عام و خاص مطرح باشد، بین آنها جمع عرفی می گردد به نحوی که خاص اظهر از عام خواهد بود به معنای آنکه وقتی بر عرف عرضه می‌شود، خاص را مراد جدی از عام می‌دانند.
ب) تقدیم خاص بر عام به میزان قرینیت.
به معنای اینکه خاص به عنوان قرینه برای عام می‌باشد و خاص ذوالقرینه بوده و عام به عنوان قرینه محسوب می شود.
چنانچه گذشت استاد محقق (مدّظلّه) بر وجه مذکور چهار اشکال وارد نمودند، که ما آنرا به نحو خلاصه مطرح و سپس مورد نقد قرار می دهیم.
اینکه اگر مبنای قرینیت وجود داشته باشد، اشکال آن است که عرف آن را نمی پذیرد. استاد محقق(مدّظلّه) در همه مثال های خویش ابتدا خاص و سپس عام را مطرح کرده و فرمودند: عرف در این موارد دومی را به عنوان نسخ برای اولی محسوب می‌کند یا آنکه مکلّف در نهایت توقف نموده و استفسار می‌کند ولذا متحیر می گردد ولی اگر عام و خاص به عنوان قرینه محسوب شوند، دیگر تحیری وجود ندارد.
باید گفت: چنانچه ابتدا عام و سپس خاص به نحو منفصل مطرح شود، قطعاً عام بر خاص حمل می گردد و حتی اگر خاص به عنوان قرینه برای عام باشد نیز ممکن است قرائن دیگری وجود داشته باشد و در مواردی که نسخ صورت می‌گیرد به واسطه قرائن دیگر باشد و قرینه قبلی را تحت الشعاع قرار بدهد.
لذا مثالهای ایشان بسیار عجیب به نظر می رسد چرا که چنین مثال‌هایی اصلاً عام و خاص نمی باشند چون هر دو مثبت هستند و در اینصورت فهمیده می شود که یکی از دو دلیل اهمیت بیشتری را افاده می‌دهد.
از طرفی عام و خاص در جایی مطرح است که لسان متفاوتی داشته باشند و یکی مثبت و دیگری منفی باشد. ایشان در ادامه مثالی را مطرح نموده و فرمودند: زمانی که تاجری وکیل خود را موظف کند که برای او گندمی بخرد که به صورت دیم کاشته شده باشد و پس از مدتی به او بگوید: هر نوع گندمی در بازار باشد، تهیه نمایند. در اینصورت باید گفت مشخص است که هر دو مثبت می باشند و عام و خاص نخواهند بود.
مثال دیگر ایشان نیز چنین است و امر دوم به عنوان ناسخ برای امر اول محسوب می‌شود و عام و خاص نخواهند بود بنابراین اشکال به فرمایش ایشان وارد است.
ایشان در ادامه نیز معتقد شدند در اخبار حسی نیز چنین است و عرف متحیر می‌ماند.
باید گفت چنین نیست بلکه عرف متوجه می شود که امر دوم به عنوان ناسخ برای امر اول خواهد بود.
بنابراین در مثالهای مورد نظر استاد محقق (مدّظلّه) اصلاً عام و خاصی مطرح نیست تا اینکه عرف در تحیّر واقع شوند بلکه از باب ناسخ و منسوخ اند و عرف آنرا تشخیص داده و متحیّر نخواهد بود.
نقد وجه دوم
وجه دوم در بیان استاد محقق(مدّظلّه) این بود که فرمودند: شارع نیز عام و خاص را به عنوان مخالف محسوب نموده است.
باید گفت: بله چنین است و عرف نیز در وهله ی اول هر دو را مخالف یکدیگر می بیند و سپس هنگام تامّل بین آنها جمع عرفی می‌کند.
بنابراین در مقبوله عمر بن حنظله که از لفظ مخالفت استفاده شده است دارای وجه روشنی است به معنای آن که خاص در ابتدای امر و بادی النظر خاص به عنوان مخالفت با عام محسوب می‌شود ولی پس از تامل بین آنها جمع عرفی ایجاد می گردد.
نقد وجه سوم
اینکه فرمودند: اهل فن نیز در محل بحث اختلاف دارند که آیا در آن قواعد ترجیح یا عام و خاص را جاری کنند؟ باید گفت: هر چند استاد محقق (مدّظلّه) در ادامه نظر محقق آخوند خراسانی(ره) را مطرح کردند، لکن سیره اصولیان علاوه بر شرعیات در عرفیات نیز چنین است که عام را بر خاص حمل می‌کنند و آنها را متعارض با یکدیگر محسوب نمی نمایند، هرچند ملاک در جمع عرفی اظهریت یا قرینیت یا عام و خاص باشد و به عبارت دیگر عام و خاص خودش نوعی جمع عرفی محسوب می‌شود.
نقد وجه چهارم
اینکه استاد محقق(مدّظلّه) معتقد شدند که در صحیحه حمیری به نقل از شیخ طوسی (ره) در کتاب الغیبت و احتجاج طبرسی و وسایل الشیعه دو نمونه عام و خاص مطرح و جمع شده است، باید گفت چنانچه در پاسخ آمده که فرمودند : دو روایت در مقام وجود دارد، معلوم می‌شود که روایت مذکور اصلاً از جانب حجت خدا صادر نشده است چرا که او حکمی را به نحو تردید بیان نمی‌کند.
بنابراین مشخص می‌شود که پاسخ همه سوال ها الزاماً از جانب امام (علیه السلام) نبوده است.
البته آیت الله خویی(ره) فرمودند: دو روایت عام و خاص محسوب می‌شوند، لکن باید گفت سوال از عام و خاص مطرح نیست بلکه سوال از آن است که آیا تکبیری که ذکرالله محسوب می‌شود و استحباب ذاتی دارد، در حال بلند شدن از تشهد نیز چنین است؟ یعنی سوال از استحباب ذاتی است. لذا در پاسخ فرمودند: دو روایت در مقام وجود دارد.
بنابراین در عام و خاص جمع عرفی صورت می گیرد و مبنا هر چه باشد، عرف خاص را مقدم بر عام می کند و آن را تخصیص زده و قرینه عرفی محسوب می نماید و البته تفاوتی ندارد که عام و خاص منفصل یا متصل باشند یا آنکه یکی مقدم بر دیگری باشد.
بنابراین در بحث انقلاب نسبت چنانچه سه دلیل به نحو زیر مطرح شود.
الف) اَکرِم العُلماء
ب) لا تُکرم العلماء
ج) لا تُکرِم الفُسّاق مِن العلماء
باید گفت: تعارض در جایی مطرح است که جمع عرفی در میان نباشد.
لکن در ما نحن فیه بین دلیل (الف) و دلیل (ج) جمع عرفی صورت می گیرد چرا که خاص و عام می باشند و نتیجه ای که به دست می دهد آن است که: اَکرم العُلماء اِلّا الفُسّاق مِنهُم و در ادامه نیز نتیجه بدست آمده با دلیل (ب) به عنوان عام و خاص محسوب می‌شوند، بنابراین نتیجه چنین خواهد بود که : اکرم العلماء العدول و لا تُکرم الفسّاق من العُلماء ، لذا انقلاب نسبت چنین است و طبق بیان آیت الله خوئی(ره) تصور آن موجب تصدیقش می گردد.
از آنچه گذشت چنین بدست می آید که مناقشات استاد محقق (مدّظلّه) بر انقلاب نسبت، وارد نخواهد بود.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo