درس خارج اصول استاد هادی نجفی

1401/08/23

بسم الله الرحمن الرحیم

 


طایفه چهارم : روایات آمره به إفتاء
روایاتی از ائمه اطهار علیهم السلام وارد شده که در آنها امر به فتوا دادن از جانب برخی اصحاب شده است و به دلالت اقتضاء ، بر تقلید دلالت دارند و از آنها فهمیده می شود که بر مستفتی اخذ و پذیرش و ترتیب اثر بر طبق فتوا لازم است و چنانچه مستفتی در غیر اینصورت عمل کند، امر به إفتاء لغو خواهد بود و این امر از شارع قبیح است و شارع از آن منزّه می باشد.
تعدادی از روایات مذکور به شرح زیر است.
1) مرسله شیخ طوسی
قال له أبو جعفر الباقر علیه السلام: اِجلِسْ فی مَجلِسِ المَدینةِ و أفتِ الناسَ ؛ فإنّی اُحِبُّ أن یُری فی شِیعَتی مِثلُکَ. [1]
امام باقر علیه السلام به ابان بن تغلب فرمود: در مدینه بنشین و برای مردم فتوا بده؛ زیرا من دوست دارم که در میان شیعیان من کسانی مانند تو مشاهده شوند.
2) حسنه معاذ بن مسلم نحوی
عَنْ حَمْدَوَیْهِ وَ إِبْرَاهِیمَ ابْنَیْ نُصَیْرٍ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حُسَیْنِ بْنِ مُعَاذٍ عَنْ أَبِیهِ مُعَاذِ بْنِ مُسْلِمٍ النَّحْوِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: بَلَغَنِی أَنَّکَ تَقْعُدُ فِی الْجَامِعِ فَتُفْتِی النَّاسَ قُلْتُ نَعَمْ وَ أَرَدْتُ أَنْ أَسْأَلَکَ عَنْ ذَلِکَ قَبْلَ أَنْ أَخْرُجَ إِنِّی أَقْعُدُ فِی الْمَسْجِدِ فَیَجِی ءُ الرَّجُلُ فَیَسْأَلُنِی عَنِ الشَّیْ ءِ فَإِذَا عَرَفْتُهُ بِالْخِلَافِ لَکُمْ أَخْبَرْتُهُ بِمَا یَفْعَلُونَ وَ یَجِی ءُ الرَّجُلُ أَعْرِفُهُ بِمَوَدَّتِکُمْ وَ حُبِّکُمْ فَأُخْبِرُهُ بِمَا جَاءَ عَنْکُمْ وَ یَجِی ءُ الرَّجُلُ لَا أَعْرِفُهُ وَ لَا أَدْرِی مَنْ هُوَ فَأَقُولُ جَاءَ عَنْ فُلَانٍ کَذَا وَ جَاءَ عَنْ فُلَانٍ کَذَا فَأُدْخِلُ قَوْلَکُمْ فِیمَا بَیْنَ ذَلِکَ فَقَالَ لِی اصْنَعْ کَذَا فَإِنِّی کَذَا أَصْنَعُ. [2]
معاذ بن مسلم گوید امام صادق علیه السلام فرمود: شنیده‌ام که در مسجد می‌نشینی و به مردم فتوا می‌دهی؟ عرض کردم: آری. و اکنون می‌خواهم پیش از آن که بروم در این باره از شما بپرسم. من در مسجد می‌نشینم و کسی می‌آید و مسأله ای از من می‌پرسد و من اگر بدانم که از مخالفان شماست طبق مذهب خودشان به او جواب می‌دهم. شخصی دیگر می‌آید که من از دوستی و محبّت او نسبت به شما آگاهم. در این جا بر اساس آنچه از شما وارد شده است پاسخش را می‌دهم. شخصی هم می‌آید که او را نمی شناسم و نمی دانم کیست. در این موقع می‌گویم: فلانی چنین گفته و فلانی هم این طور گفته است و در میان آنها نظر شما را هم جا می‌دهم. حضرت فرمود: همین کار را بکن؛ زیرا من اینچنین عمل می‌کنم.
امام علیه السلام در این روایت شیوه و روش معاذ در فتوا دادن را تقریر و تأیید می کنند که دلالت بر جواز آن و در ادامه بر جواز تقلید دلالت دارد.
3) مرسله سید رضی
قال امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام فی کتابه الی قثم بن عبّاس ؛ ﺃَﻣَّﺎ ﺑَﻌْﺪُ ﻓَﺄَﻗِﻢْ ﻟِﻠﻨَّﺎﺱِ اﻟْﺤَﺞَّ ﻭَ ﺫَﻛِّﺮْﻫُﻢْ ﺑِﺄَﻳَّﺎﻡِ اﻟﻠَّﻪِ ﻭَ اﺟْﻠِﺲْ ﻟَﻬُﻢُ اﻟْﻌَﺼْﺮَﻳْﻦِ ﻓَﺄَﻓْﺖِ اﻟْﻤُﺴْﺘَﻔْﺘِﻲَ ﻭَ ﻋَﻠِّﻢِ اﻟْﺠَﺎﻫِﻞَ ﻭَ ﺫَاﻛِﺮِ اﻟْﻌَﺎﻟِﻢَ ﻭَ ﻻَ ﻳَﻜُﻦْ ﻟَﻚَ ﺇِﻟَﻲ اﻟﻨَّﺎﺱِ ﺳَﻔِﻴﺮٌ ﺇِﻻَّ ﻟِﺴَﺎﻧُﻚَ ﻭَ ﻻَ ﺣَﺎﺟِﺐٌ ﺇِﻻَّ ﻭَﺟْﻬُﻚَ ﻭَ ﻻَ ﺗَﺤْﺠُﺒَﻦَّ ﺫَا ﺣَﺎﺟَﺔٍ ﻋَﻦْ ﻟِﻘَﺎﺋِﻚَ ﺑِﻬَﺎ ﻓَﺈِﻧَّﻬَﺎ ﺇِﻥْ ﺫِﻳﺪَﺕْ ﻋَﻦْ ﺃَﺑْﻮَاﺑِﻚَ ﻓِﻲ ﺃَﻭَّﻝِ ﻭِﺭْﺩِﻫَﺎ ﻟَﻢْ ﺗُﺤْﻤَﺪْ ﻓِﻴﻤَﺎ ﺑَﻌْﺪُ ﻋَﻠَﻲ ﻗَﻀَﺎﺋِﻬَﺎ ﻭَ اﻧْﻈُﺮْ ﺇِﻟَﻲ ﻣَﺎ اﺟْﺘَﻤَﻊَ ﻋِﻨْﺪَﻙَ ﻣِﻦْ ﻣَﺎﻝِ اﻟﻠَّﻪِ ﻓَﺎﺻْﺮِﻓْﻪُ ﺇِﻟَﻲ ﻣَﻦْ ﻗِﺒَﻠَﻚَ ﻣِﻦْ ﺫَﻭِﻱ اﻟْﻌِﻴَﺎﻝِ ﻭَ اﻟْﻤَﺠَﺎﻋَﺔِ ﻣُﺼِﻴﺒﺎً ﺑِﻪِ ﻣَﻮَاﺿِﻊَ اﻟْﻔَﺎﻗَﺔِ ﻭَ اﻟْﺨَﻼَّﺕِ ﻭَ ﻣَﺎ ﻓَﻀَﻞَ ﻋَﻦْ ﺫَﻟِﻚَ ﻓَﺎﺣْﻤِﻠْﻪُ ﺇِﻟَﻴْﻨَﺎ ﻟِﻨَﻘْﺴِﻤَﻪُ ﻓِﻴﻤَﻦْ ﻗِﺒَﻠَﻨَﺎ ﻭَ ﻣُﺮْ ﺃَﻫْﻞَ ﻣَﻜَّﺔَ ﺃَﻻَّ ﻳَﺄْﺧُﺬُﻭا ﻣِﻦْ ﺳَﺎﻛِﻦٍ ﺃَﺟْﺮاً ﻓَﺈِﻥَّ اﻟﻠَّﻪَ ﺳُﺒْﺤَﺎﻧَﻪُ ﻳَﻘُﻮﻝُ ﺳَﻮاءً اﻟْﻌﺎﻛِﻒُ ﻓِﻴﻪِ ﻭَ اﻟْﺒﺎﺩِ ﻓَﺎﻟْﻌَﺎﻛِﻒُ اﻟْﻤُﻘِﻴﻢُ ﺑِﻪِ ﻭَ اﻟْﺒَﺎﺩِﻱ اﻟَّﺬِﻱ ﻳَﺤُﺞُّ ﺇِﻟَﻴْﻪِ ﻣِﻦْ ﻏَﻴْﺮِ ﺃَﻫْﻠِﻪِ ﻭَﻓَّﻘَﻨَﺎ اﻟﻠَّﻪُ ﻭَ ﺇِﻳَّﺎﻛُﻢْ ﻟِﻤَﺤَﺎﺑِّﻪِ ﻭَ اﻟﺴَّﻼَﻡُ.[3]

امیرمؤمنان علی علیه السلام در نامه خویش به قُثم بن عباس که از جانب حضرت به عنوان والی مکّه منصوب شد می نویسند: اما بعد (از حمد و ثنای الهی) مراسم حج (و زیارت خانه خدا را به نحو احسن) برای مردم برپا دار. ایام اللّه و روزهای الهی را به آنها یادآور شو. صبح و عصر برای رسیدگی به امور مردم جلوس کن، حکم الهی را برای کسانی که پرسش دینی دارند بیان کن، جاهلان را تعلیم ده و با دانشمندان مذاکره نما و نباید در میان تو و مردم واسطه و سفیری جز زبانت و حاجب و دربانی جز چهره ات باشد. افرادی را که به تو حاجت دارند از ملاقات با خویش محروم مساز، چرا که اگر آنها در ابتدا از در خانه ات رانده شوند بعداً برای حل مشکلاتشان تو را نخواهند ستود و درباره اموالی که نزد تو از مال اللّه جمع شده دقت کن و آن را به مصرف عیالمندان و گرسنگانی که نزد تو هستند برسان آن گونه که دقیقاً به دست فقرا و نیامندان برسد و ما زاد آن را نزد ما بفرست تا میان نیازمندانی که در اینجا هستند تقسیم کنیم. به مردم مکه دستور ده تا از کسانی که در این شهر مسکن می‌گزینند اجاره بها نگیرند، زیرا خداوند سبحان می‌فرماید: «و در این سرزمین«عاکف»و«بادی» یکسانند؛منظور از«عاکف»کسی است که در آن سرزمین اقامت دارد و منظور از «بادی»کسی است که از غیر اهل مکه برای حج به مکه می‌آید. خداوند ما و شما را توفیق انجام اعمالی دهد که موجب رضا و محبّت اوست و السلام.

شاهد در عبارت "ﻓَﺄَﻓْﺖِ اﻟْﻤُﺴْﺘَﻔْﺘِﻲَ ﻭَ ﻋَﻠِّﻢِ اﻟْﺠَﺎﻫِﻞَ" است که امر بر پاسخ دادن به مستفتی و آموزش جاهل است و دلالت بر جواز تقلید می کند.
4) امر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به مصعب بن عمیر

در سیره ابن هشام _ که تلخیصی از سیره ابن اسحاق شیعی است و مفقود شده _ چنین آمده است ؛ قال ابن إسحاق : فلما انصرف عنه القوم بعث رسول الله صلى الله عليه وسلم معهم مصعب بن عمير بن هاشم بن عبد مناف بن عبد الدار بن قصي ، وأمره أن يقرئهم القرآن ، ويعلّمهم الاسلام ، ويفقههم في الدين ، فكان يسمى المقرئ بالمدينة : مصعب ، وكان منزله على أسعد بن زرارة بن عدس ، أبى أمامة.[4]

پس از انجام پيمان همين كه آن دوازده نفر خواستند به مدينه بازگردند رسول خدا صلى اللّه عليه و آله مصعب بن عمير بن هاشم بن عبد مناف بن عبدالدار بن قصی را بهمراه ايشان به مدينه فرستاد تا قرآن را تعليم آنها كند و دستورات اسلام را بديشان بياموزد . مصعب، در مدینه به عنوان قاری نامیده شد. او به همراه آن دوازده نفر به شهر مدينه آمد و در خانهء اسعد بن زرارة ورود كرد.

شاهد در آن است که رسول خدا صلى اللّه عليه و آله به مصعب امر می کنند که آموزه های قرآن و اسلام و دین را به مردم تحت امر خود یاد بدهد که البته قسمتی از آن آموزه ها احکام فقهی است و لذا دلالت بر جواز تقلید هم می نماید.
5) امر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به عمرو بن حزم

نیز در سیره ابن هشام چنین آمده است؛و قد کان رسول الله صلی الله علیه و سلم بعث إليهم بعد أن ولى وفدهم عمرو بن حزم ، ليفقههم في الدين ، ويعلمهم السنة ومعالم الاسلام ، ويأخذ منهم صدقاتهم ، وكتب له كتابا عهد إليه فيه عهده ، وأمره فيه بأمره : بسم الله الرحمن الرحيم : هذا بيان من الله ورسوله ، يا أيها الذين آمنوا أوفوا بالعقود ، عهد من محمد النبي رسول الله لعمرو بن حزم ، حين بعثه إلى اليمن ، أمره بتقوى الله في أمره كله ، فإن الله مع الذين اتقوا والذين هم محسنون ، وأمره أن يأخذ بالحق كما أمره الله ، وأن يبشر الناس بالخير ، ويأمرهم به ، ويعلم الناس القرآن ويفقههم فيه ، وينهى الناس ، فلا يمس القرآن إنسان إلا وهو طاهر ، ويخبر الناس بالذي لهم ، والذي عليهم ، ويلين للناس في الحق ، ويشتد عليهم في الظلم ، فإن الله كره الظلم ، ونهى عنه ، فقال : ألا لعنة الله على الظالمين.[5]
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله عمرو بن حزم را به عنوان والی برای اهالی یمن فرستاد تا مسائل دینی را به آنان بیاموزد و سنّت و تعالیم اسلام را به آنان آموزش بدهد و نیز زکات اموالشان را دریافت کند. حضرت عهدنامه ای نیز برای عمرو بن حزم هنگام روانه کردنش به یمن نوشتند و به او دادند که در آن وظایفش را مانند آموزش دین و جمع آوری زکات و تبلیغ و روش برخورد و زندگی با اهالی یمن و ... در آن مرقوم فرمودند.

شاهد در آن است که رسول خدا صلى اللّه عليه و آله به عمرو بن حزام امر می کنند که آموزه های قرآن و اسلام و دین را به مردم تحت امر خود یاد بدهد که البته قسمتی از آن آموزه ها احکام فقهی است و لذا دلالت بر جواز تقلید هم می نماید.
طایفه پنجم : روایات دالّ بر حرمت إفتاء بغیر علم
روایاتی در باب حرمت إفتاء بدون آگاهی وارد شده است که در آنها إفتاء کسی که صلاحیتش را دارد به عنوان امری جایز و صحیح دانسته شده و صدور فتوا از غیر او مورد تهی قرار گرفته و لذا وقتی إفتاء چنین حکمی داشته باشد بر مستفتی نیز اخذ آن جایز است و بنابراین دلالت بر جواز تقلید دارد.
1) خبر حمزة بن حمران
عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْهَیْثَمِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ یَحْیَی عَنْ بَکْرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ تَمِیمِ بْنِ بُهْلُولٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ مَنِ اسْتَأْکَلَ بِعِلْمِهِ افْتَقَرَ قُلْتُ إِنَّ فِی شِیعَتِکَ قَوْماً یَتَحَمَّلُونَ عُلُومَکُمْ وَ یَبُثُّونَهَا فِی شِیعَتِکُمْ فَلَا یَعْدَمُونَ مِنْهُمُ الْبِرَّ وَ الصِّلَةَ وَ الْإِکْرَامَ فَقَالَ لَیْسَ أُولَئِکَ بِمُسْتَأْکِلِینَ إِنَّمَا ذَاکَ الَّذِی یُفْتِی بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ لَا هُدًی مِنَ اللَّهِ لِیُبْطِلَ بِهِ الْحُقُوقَ طَمَعاً فِی حُطَامِ الدُّنْیَا.[6]
حمزه بن حمران گوید از امام صادق علیه السلام شنیدم که می‌فرمود: هر که علم خود را وسیله ارتزاق قرار دهد، نیازمند شود. عرض کردم: فدایت شوم! در میان شیعیان و دوستداران شما گروهی هستند که دانشهای شما را فرا می‌گیرند و آنها را در میان شیعیان شما پخش می‌کنند و برای این کار به آنها هدیه می‌دهند و احسان و احترام می‌شوند. حضرت فرمود: اینان ارتزاق کننده نیستند، بلکه ارتزاق کننده با علم کسی است که بی آن که از علم و هدایتی از جانب خداوند عزّ و جلّ برخوردار باشد، برای پایمال کردن حقوق و رسیدن به حطام دنیوی، فتوا دهد.
در مورد سند روایت باید گفت در طریق آن احمد بن یحیی و بکر بن عبدالله وجود دارند که هر دو مشترکند - یعنی در علم رجال این دو راوی به عنوان ثقه و ضعیف شمرده شده اند و در این روایت مشخص نیست که منظور از آنها کدامیک از موثق یا ضعیف هستند - و نیز تمیم بن بهلول در سند شخصی مهمل است . بنابراین سند روایت ضعیف محسوب می‌شود.
2) صحيحه ابوعبیده زیاد بن عیسی حذّاء
مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ رِئَابٍ عَنْ أَبِی عُبَیْدَةَ قَالَ: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع مَنْ أَفْتَی النَّاسَ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ لَا هُدًی مِنَ اللَّهِ لَعَنَتْهُ مَلَائِکَةُ الرَّحْمَةِ وَ مَلَائِکَةُ الْعَذَابِ وَ لَحِقَهُ وِزْرُ مَنْ عَمِلَ بِفُتْیَاهُ.[7]
امام باقر علیه السلام فرمود: هر کس بدون علم و هدایتی الهی به مردم فتوا دهد، فرشتگان رحمت و فرشتگان عذاب بر او لعنت فرستند و گناه آن که به فتوای او عمل کند دامنگیرش شود.
طایفه ششم:روایاتِ دالّ بر متعارَف بودن إفتاء و استفتاء در عصر ائمه علیهم السلام و عدم ردع از آن
روایاتی از ائمه اطهار علیهم السلام وجود دارد که نشانگر آن است که إفتاء و استفتاء امری متعارف و متداول بین شیعیان بوده و هیچ ردعی هم از ائمه اطهار علیهم السلام در این مورد نرسیده است که دلالت بر جواز تقلید دارند.
1) خبر علی بن اسباط
وَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَحْمَدَ الْبَرْقِیِّ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَی الْبَرْقِیِّ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ هَاشِمٍ وَ عَلِیِّ بْنِ عِیسَی الْمُجَاوِرِ کُلِّهِمْ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ مَاجِیلَوَیْهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ السَّیَّارِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا ع یَحْدُثُ الْأَمْرُ لَا أَجِدُ بُدّاً مِنْ مَعْرِفَتِهِ وَ لَیْسَ فِی الْبَلَدِ الَّذِی أَنَا فِیهِ أَحَدٌ أَسْتَفْتِیهِ مِنْ مَوَالِیکَ قَالَ فَقَالَ ائْتِ فَقِیهَ الْبَلَدِ فَاسْتَفْتِهِ مِنْ أَمْرِکَ فَإِذَا أَفْتَاکَ بِشَیْ ءٍ فَخُذْ بِخِلَافِهِ فَإِنَّ الْحَقَّ فِیهِ.[8]
على بن اَسباط گوید به امام رضا عليه السلام گفتم: مسئله اى پيش مى آيد كه چاره اى از شناخت [حكم] آن ندارم، ولى در شهرى كه در آنم، كسى نيست كه از او استفتا كنم؟ فرمود: >چون اين گونه شد، نزد فقيه شهر برو و در بارۀ مسئله ات از او استفتا كن؛ چون فتوايى به تو داد، خلاف آن عمل كن كه حق، در آن است<
سند این روایت بواسطه وجود احمد بن محمد سیّاری ضعیف محسوب می‌شود.
2) مرفوعه ابراهیم بن هاشم
وَ عَنْهُ عَنْ أَبِیهِ رَفَعَهُ قَالَ: سَأَلَتِ امْرَأَةٌ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع- فَقَالَتْ إِنِّی کُنْتُ أَقْعُدُ فِی نِفَاسِی عِشْرِینَ یَوْماً حَتَّی أَفْتَوْنِی بِثَمَانِیَةَ عَشَرَ یَوْماً فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع وَ لِمَ أَفْتَوْکِ بِثَمَانِیَةَ عَشَرَ یَوْماً فَقَالَ رَجُلٌ لِلْحَدِیثِ الَّذِی رُوِیَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص- أَنَّهُ قَالَ لِأَسْمَاءَ بِنْتِ عُمَیْسٍ حَیْثُ نَفِسَتْ بِمُحَمَّدِ بْنِ أَبِی بَکْرٍ- فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ أَسْمَاءَ سَأَلَتْ رَسُولَ اللَّهِ ص- وَ قَدْ أَتَی بِهَا ثَمَانِیَةَ عَشَرَ یَوْماً وَ لَوْ سَأَلَتْهُ قَبْلَ ذَلِکَ لَأَمَرَهَا أَنْ تَغْتَسِلَ وَ تَفْعَلَ مَا تَفْعَلُ الْمُسْتَحَاضَةُ.[9]

على بن ابراهيم از پدرش در روايت مرفوعه‌اى نقل مى‌كند: زنى از امام صادق عليه السّلام پرسيد: در دوران زايمان بيست روز نماز را ترك مى‌نمودم، ولى مرا به هيجده روز فتوا دادند كه نماز را ترك گويم. امام صادق عليه السّلام فرمود: آيا مى‌دانى براى چه به هيجده روز فتوا دادند؟! مردى (از حاضران در مجلس) گفت: به دليل حديثى كه از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله روايت شده كه به اسماء بنت عميس هنگامى كه محمّد بن ابى بكر را زاييده بود، چنين حكم فرمود. امام صادق عليه السّلام فرمود: اسماء وقتى از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله پرسيد كه هيجده روز از زايمانش گذشته بود، ولى اگر پيش از آن سؤال كرده بود، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به او دستور مى‌فرمود كه غسل كند و عمل مستحاضه را انجام دهد.
طایفه هفتم: ارجاع امر قضاء به فقهاء و وجوب پذیرش نظر آنان
روایاتی وجود دارد که در آنها ائمه اطهار علیهم السلام شیعیان را در فصل خصومتهایشان از رجوع به سلاطین و قضات جور نهی نموده اند و به آنان فرمان داده اند که به قضات و فقهای شیعه مراجعه کنند و نظر آنان را بپذیرند که دلالت بر جواز تقلید دارد.
1) مقبوله عمر بن حنظله
مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی عَنْ دَاوُدَ بْنِ الْحُصَیْنِ عَنْ عُمَرَ بْنِ حَنْظَلَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلَیْنِ مِنْ أَصْحَابِنَا بَیْنَهُمَا مُنَازَعَةٌ فِی دَیْنٍ أَوْ مِیرَاثٍ فَتَحَاکَمَا إِلَی السُّلْطَانِ وَ إِلَی الْقُضَاةِ أَ یَحِلُّ ذَلِکَ قَالَ مَنْ تَحَاکَمَ إِلَیْهِمْ فِی حَقٍّ أَوْ بَاطِلٍ فَإِنَّمَا تَحَاکَمَ إِلَی الطَّاغُوتِ وَ مَا یُحْکَمُ لَهُ فَإِنَّمَا یَأْخُذُ سُحْتاً وَ إِنْ کَانَ حَقّاً ثَابِتاً لَهُ لِأَنَّهُ أَخَذَهُ بِحُکْمِ الطَّاغُوتِ وَ مَا أَمَرَ اللَّهُ أَنْ یُکْفَرَ بِهِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی یُرِیدُونَ أَنْ یَتَحاکَمُوا إِلَی الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ یَکْفُرُوا بِهِ قُلْتُ فَکَیْفَ یَصْنَعَانِ قَالَ یَنْظُرَانِ مَنْ کَانَ مِنْکُمْ مِمَّنْ قَدْ رَوَی حَدِیثَنَا وَ نَظَرَ فِی حَلَالِنَا وَ حَرَامِنَا وَ عَرَفَ أَحْکَامَنَا فَلْیَرْضَوْا بِهِ حَکَماً فَإِنِّی قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَیْکُمْ حَاکِماً فَإِذَا حَکَمَ بِحُکْمِنَا فَلَمْ یُقْبَلُ مِنْهُ فَإِنَّمَا اسْتُخِفَّ بِحُکْمِ اللَّهِ وَ عَلَیْنَا رُدَّ وَ الرَّادُّ عَلَیْنَا الرَّادُّ عَلَی اللَّهِ وَ هُوَ عَلَی حَدِّ الشِّرْکِ بِاللَّهِ الْحَدِیثَ.[10]
عمر بن حنظله گوید: از امام صادق علیه السّلام پرسیدم: دو نفر از اصحاب خودمان راجع به وام یا میراثی نزاع دارند و نزد سلطان و قاضیان وقت به محاکمه می‌روند، این عمل جایز است؟ فرمود: کسی که در موضوعی حقّ یا باطل نزد آنان به محاکمه رود، چنان است که نزد بت و طغیانگر- نهی شده از آن - به محاکمه رفته باشد؛ و آنچه طغیانگر برایش حکم کند، اگر چه حقّ مسلّم او باشد چنان است که حرامی را می‌گیرد، زیرا آن را به حکم طغیانگر گرفته است، در صورتی که خدا امر فرموده است به او کافر باشند. خدای تعالی فرماید: می خواهند داوری به طاغوت - سرکش - برند و حال آنکه فرمان یافته اند که به آن کافر شوند. عرض کردم: آن دو چه کنند؟ اختلاف دارند! فرمود: نظر کنند به شخصی از خود شما که حدیث ما را روایت کند و در حلال و حرام ما نظر افکند و احکام ما را بفهمد و به حکمیت او راضی شوند، همانا من او را حاکم شما قرار دادم. اگر طبق دستور ما حکم داد و یکی از آنان او را نپذیرفت، همانا حکم خدا را سبک شمرده و ما را ردّ کرده است و آن که ما را ردّ کند خدا را ردّ کرده و این در حدّ شرک به خدا است. حدیث ادامه دارد.
2) معتبره ابوخدیجه
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَائِذٍ عَنْ أَبِی خَدِیجَةَ سَالِمِ بْنِ مُکْرَمٍ الْجَمَّالِ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّادِقُ ع إِیَّاکُمْ أَنْ یُحَاکِمَ بَعْضُکُمْ بَعْضاً إِلَی أَهْلِ الْجَوْرِ وَ لَکِنِ انْظُرُوا إِلَی رَجُلٍ مِنْکُمْ یَعْلَمُ شَیْئاً مِنْ قَضَایَانَا فَاجْعَلُوهُ بَیْنَکُمْ فَإِنِّی قَدْ جَعَلْتُهُ قَاضِیاً فَتَحَاکَمُوا إِلَیْهِ.[11]
امام صادق علیه السلام فرمود: مبادا فردی از شما (شیعیان) از دیگری نزد سلطان ستمگر شکایت کند. بلکه ببینید چه کسی از خود شما با احکام و داوریهای ما آشناست همو را میان خود داور قرار دهید؛ زیرا که من او را قاضی شما قرار داده ام. پس برای داوری میان خود، نزد او روید.
تقریب استدلال در این روایت چنین است؛ مقام قضاوت با صدور فتوا ملازم است و در ادامه روایت ردّ و عدم پذیرش آن حرام شمرده شده لذا دلالت بر نفوذ إفتاء و جواز و مشروعیت آن دارد و نیز بر پذیرش قول مفتی دلالت می کند که در نتیجه بر جواز تقلید هم دلالت خواهد داشت.


[1] . الفهرست، للشیخ الطوسی ؛ ص۴۴، رقم ۶۱.
[2] . وسائل الشیعة؛ ج۲۷، ص۱۴۸، ح۳۶، باب۱۱، ابواب صفات القاضی.
[3] . نهج البلاغة ؛ نامه 67.
[4] . سیرة النبویة لابن هشام ؛ ج2، ص76.
[5] . سیرة النبویة لابن هشام ؛ ج2، ص241 / تاریخ طبری؛ ج4، ص1727.
[6] . وسائل الشیعة؛ ج۲۷، ص141، ح12، باب۱۱، ابواب صفات القاضی.
[7] . وسائل الشیعة؛ ج۲۷، ص20، ح1، باب4، ابواب صفات القاضی.
[8] . وسائل الشیعة؛ ج۲۷، ص115، ح23، باب9، ابواب صفات القاضی.
[9] . وسائل الشیعة؛ ج۲۷، ص384، ح7، باب۱۱، ابواب صفات القاضی / الکافی ؛ ج3، ص98، ح3.
[10] . وسائل الشیعة؛ ج۲۷، ص136، ح1، باب۱۱، ابواب صفات القاضی.
[11] . وسائل الشیعة؛ ج۲۷، ص139، ح6، باب۱۱، ابواب صفات القاضی.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo