درس خارج اصول استاد هادی نجفی

1401/11/01

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الاجتهاد و التقليد/التقليد /ادامه فرع دهم

 

فرع یازدهم : مفهوم عدالت
محقق یزدی (قدّس سرّه) می فرماید: العدالة عبارة عن ملکة إتیان الواجبات و ترک المحرمات و تعرف بحسن الظاهر الکاشف عنها علما أو ظنا و تثبت بشهادة العدلین و بالشیاع المفید للعلم.
عدالت عبارت از ملكه اتيان به واجبات و ترك محرمات و به حُسن ظاهرى كه كاشف از ملكه است - علماً يا ظناً - شناخته می شود. و طریق اثبات آن بوسیله گواهی دو عادل یا شياعِ مفيدِ علم است.
محقق یزدی (قدّس سرّه) وجود عدالت را علاوه بر مبحث مذکور در مورد امام جماعت نیز معتبر می داند ولی در آنجا می گوید:العدالة ملکة الاجتناب عن الکبائر و عن الإصرار علی الصغائر و عن منافیات المروة الدالة علی عدم مبالاة مرتکبها بالدین.
معنى عدالت امام آن است كه دارای ملكه راسخه ای باشد كه بتواند از گناهان كبيره و اصرار بر صغائر منافيات مروت - كه ارتكاب آن نشانگر بى مبالاتى در دين است - اجتناب كند.
بنابراین ایشان دو تعریف از عدالت ارائه کرده اند.
قابل ذکر است که اصرار بر صغیره - که شامل ارتکاب حداقل سه مرتبه آن است - داخل در کبائر بوده و در روایت آمده است ؛ عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ اَلنَّهِيكِيِّ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ اَلْقَنْدِيِّ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: لاَ صَغِيرَةَ مَعَ اَلْإِصْرَارِ وَ لاَ كَبِيرَةَ مَعَ اَلاِسْتِغْفَار. امام صادق علیه السّلام فرمود:گناه صغیره در صورت ادامه پيدا كردن كوچك به شمار نمي‌آيد و نیز گناه کبیره در صورت استغفار ، بزرگ و کبیره به شمار نمي‌آيد

در اینکه اگر صغیره تکرار شود ، آیا مرتبه دوم به عنوان اصرار محسوب می شود یا نه، نظرات مختلفی وجود دارد.
تعریف عدالت
مبحث عدالت در فقه راجع به موضوعاتی مانند شرایط امام جماعت و شاهد در باب قضاوت و شرایط مرجع برای تقلید نمودن از او ذکر شده است.
گویا اصحاب چهار تعریف در مورد عدالت ارائه نموده اند که به شرح زیر است.
1) ملکه نفسانی
محقق یزدی (قدّس سرّه) معتقدند عدالت عبارت است از امری نفسانی که مستقر و استوار در آن باشد.
ایشان در ما نحن فیه معنای عدالت را ملکه اجتناب از محرّمات و اتیان واجبات می دانند و در بحث شرایط امام جماعت معنای عدالت را ملکه اجتناب از کبائر و ترک اصرار بر صغیره و ترک خلاف مروّت می دانند.
قابل ذکر است که در صورت یک مرتبه ارتکاب صغیره ، این معنا - ملکه نفسانی - نقض نمی شود و ضرری به عدالت وارد نمی کند.

2) وصف افعال
برخی معتقدند عدالت یکی از اوصاف برای فعل انسان است و کسی عادل محسوب می‌شود که در اعمال خویش دارای استقامت در طریق شرع باشد به نحوی که همواره در آن گام برمی دارد و منحرف یا خارج از جاده شریعت نمی شود و به عبارت دیگر به کسی عادل گفته می شود که افعال و کردارش در محدوده شریعت باشد.
قابل ذکر است که این معنا قابل قیاس با معنای عصمت نیست چرا که ممکن است کسی مرتکب معصیت گردد و از جاده شریعت منحرف شود لکن با توبه و استغفار به آن باز گردد.
باید گفت با توجه به آیه شریفه ﴿فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ ذَلِكَ أَدْنَى أَلَّا تَعُولُوا ﴾ یعنی "و اگر بترسيد از اينكه مبادا عدالت نورزيد پس به يك زن يا كنيزى كه خريده ايد، اكتفاءكنيد. اين كار نزديكتر است به آنكه منحرف نشويد و ستم نكنيد." معلوم می شود که استعمال عدالت در افعال انسانی کاربرد دارد و از ویژگی‌های افعال است. لذا کسی که دائماً وظیفه شرعی خویش را اتیان می کند و از جاده شریعت منحرف‌ نمی شود و در آن استقامت دارد ، عادل شمرده می شود و البته استفاده از ترخیصات شرعی او را در زمره فاسقان وارد نمی کند و نیز منافاتی با عدالت ندارد؛ هر چند باید گفت حتّی در صورت یک مرتبه ارتکاب گناه صغیره یا کبیره - که خروج یا انحراف از جاده شریعت است - این معنا نقض می شود لکن بوسیله توبه و استغفار قابل بازیابی است.

اشکال
چنانچه عدالت در مورد کسی با انجام یک صغیره زائل شود و نسبت به توبه هم اصل عدم جاری گردد - چون شک در وجودش داریم - دیگر نمی توان قائل به عدالت او شد مگر زمانی که توبه اش احراز گردد.
پاسخ
اشکال مذکور قابل پذیرش نیست چرا که با وجود طریق شرعی برای احراز عدالت که همان حُسن ظاهر باشد دیگر نمی توان به اصل تمسّک نمود چرا که طریق شرعی مقدّم بر اصل بوده و بر آن وارد است. به عبارت دیگر در هنگام شک نسبت به عدالتِ کسی، به حُسن ظاهرش اخذ می شود که از طریق معاشرت یا حکایت دیگران از مواظبت بر وظایف شرعی اثبات می شود و بدست می آید. بنابراین با وجود طریق معتبر شرعی و عدم علم به خلاف آن دیگر نوبت به جریان اصل عملی نمی رسد.
3) حُسن ظاهر
برخی معتقدند به کسی عادل گفته می شود که دارای حُسن ظاهر و مستور باشد - هر چند بَینه و بَین رَبّه معصیت کار باشد - و مردم از او به نیکی یاد کنند.
اشکال
این تعریف قابل پذیرش نیست چرا که نسبت بین عدالت به معنای حُسن ظاهر و فسق ضدّان بوده که قابل جمع نیستند. لذا ممکن است کسی دارای حُسن ظاهر باشد لکن در واقع چنین نباشد و فاسق باشد لذا چنانچه نسبت به فسق ظاهریش مشکوک باشیم - با جریانِ اصلِ عدم - عدمِ فسقش ثابت می شود و در اینصورت او در شمارِ عادلانِ فاسق در می آید که تناقضی آشکار است. بنابراین تعریف مذکور مردود خواهد بود.

4) ظهور ایمان و خفاء فسق

برخی معتقدند - چنانچه به علّامه حلّی (قدّس سرّه) نسبت داده شده - عادل به کسی گفته می شود که ایمانش ظاهر باشد - یعنی احراز شده که شیعه اثنی عشری است - و فسقی هم از او نمایان نباشد.

اشکال
این تعریف قابل پذیرش نیست چرا که نسبت بین عدالت و فسق ضدّان بوده که قابل جمع نیستند. لذا ممکن است کسی در واقع فاسق باشد لکن نسبت به فسق ظاهریش مشکوک باشیم که با جریان اصل ، عدمِ فسقش ثابت می شود و در اینصورت او در شمارِ عادلانِ فاسق در می آید که تناقضی آشکار است. بنابراین تعریف منسوب به علّامه در معنای عدالت مردود خواهد بود.
قابل ذکر است که چنانچه عدالت را به معنای استقامت کسی در جاده شریعت بدانیم ، آنچه می تواند موجب آن باشد ممکن است خوف از جهنّم و درکات و عذابهای آن یا شوق به بهشت و درجات و نعمتهای آن باشد و نیز ممکن است هیچکدام از آندو نباشد بلکه چون خداوند و شریعت او را قابل بندگی و پیروی می داند بر جاده شرع استقامت می ورزد و از آن منحرف نمی‌شود و البته در همه موارد آن اخلاص وجود دارد.

بیان شیخ بهائی (قدّس سرّه)
ناگفته نماند که شیخ بهائی (قدّس سرّه) معتقدند اگر عبادت کسی از روی خوف از جهنّم یا شوق به بهشت باشد در شمار مخلِصان محسوب نمی شود و عملش مقبول نیست.
اشکال
بیان ایشان قابل پذیرش نیست چرا که دلیلی بر آن وجود ندارد و برهانی آنرا اثبات نمی کند. هر چند باید گفت: عبادت از روی خوف یا شوق دارای اوج اخلاص نیست لکن خالی از اخلاص هم نخواهد بود و از طرفی هم در صورت پذیرش بیان ایشان لازم می آید که صرفاً عبادات معصومین علیهم‌السلام مورد قبول قرار گیرد و عبادات دیگران چنین نباشد.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo