درس خارج اصول استاد هادی نجفی

1402/02/17

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المقدمة/الوضع /

 

1- وضع

1.1- ماهیت و حقیقت وضع

الفاظ بر معنای خودشان دلالت دارند لکن این دلالت از نوع دلالت ذاتی نیست و مانند دلالت دود بر آتش یا خاکستر بر وجود سخاوت نمی باشد.

بنابراین حکایت فخر رازی از عبّاد بن سلیمان صیمری مبنی بر دلالت ذاتی یا طبعی الفاظ بر معنایشان، بظاهره و اطلاقه فاسد است بلکه ظاهر الفساد می باشد.

به عبارت دیگر طبع یا ذاتِ یک لفظ نمی تواند بر معنایی دلالت کند بلکه دلالت آنها بر معانی بواسطه "جعل " است که از آن به "وضع" تعبیر می شود به نحوی که اگر چنین جعلی در کار نبود، نسبت همه الفاظ بر معانی نسبتی مساوی بود.

به عنوان نمونه فرهنگستان زبان و ادب فارسی متصدّی جعل یک لفظ فارسی برای معانی غیر فارسی است و معادل آن را وضع می کند. مانند اینکه الفاظ رایانه و یارانه و راهکار و راهبرد و بالگرد را به ترتیب برای معنای کامپیوتر و سوبسید و تاکتیک و استراتژی و هلی کوپترجعل و وضع کردند. از جهتی هم در همایش های پاسداشت زبان و ادب فارسی، کسانی که از بکارگیری کلماتِ موردِ وضعِ این فرهنگستان روی برتافته اند را مؤاخذه و سرزنش می کنند. بنابراین باید گفت ماهیت و حقیقت وضع صرفاً جعل و قرارداد می باشد.

اصولیان در کتب خویش برای کلمه "وضع" تعاریف متعدّدی را ارائه کرده‌اند که متجاوز از دوازده مورد است.

صاحب فصول(قدّس سرّه) می گوید: لفظٌ بدلالة المعنا بنفسه یعنی لفظی که بنفسه بر معنایی دلالت کند. ایشان در مبحث استعمال مشترک در تعریف وضع می گوید: نوعُ تخصیصٍ ینشئه الواضع یعنی نوعی تخصیص لفظ برای معنا که واضع آنرا ایجاد می‌کند. باز هم ایشان از برخی اصولیان در تعریف وضع می گوید: تعیین شیئ لشیئ یعنی تعیین لفظ لمعنی.

محقّق خراسانی (قدّس سرّه) در تعریف وضع می گوید: نحو اختصاص اللفظ بالمعنی یعنی گونه‌ای از اختصاص لفظ برای معنا.

چنانچه ذکر شد اصولیان برای تعریف وضع بیش از دوازده معنا ارائه داده‌اند و البته چون بنای ما در این دوره از درس اصول بر طرح مسائل کاربردی است لذا از بررسی و نقد و پرداختن به آنها صرف نظر می کنیم لکن معتقدیم همه تعاریف در مغز و محتوا یکسانند و در صدد بیان یک مطلبند و جملگی حکایت از یک شیئ دارند به گونه‌ای که در مراد نزدیک و متشابه یکدیگرند و اجمالاً قریب به هم هستند.

در بررسی و فحص از کتب اصولیان راجع به تعاریف مذکور چنین بدست می آید که برخی مثل صاحب فصول ( قدّس سرّه) " جعل" را به معنای مصدری مثل تعیین و برخی دیگر مثل آخوند ( قدّس سرّه) آنرا به معنای اسم مصدر - حاصل مصدر - دانسته اند. و البته برخی مثل صاحب فصول ( قدّس سره) آنرا به هر دو معنا نیز معرفی کردند.

بنابراین پس از تشخیص اینکه هویت و ماهیت وضع همان جعلِ لفظ برای معناست، پرداختن به ذکر تعاریف مختلف و مناقشه در آنها - طرداً و عکساً - به منزله صرف عمر در چیزی است که لا طائل تحته، بلکه جملگی اصولیان بر آنند که وضع، نوعی جعل محسوب می‌شود هر چند در عباراتشان از الفاظ گوناگونی استفاده کرده‌اند. برخی از این الفاظ عبارتند از : اختصاص، تخصیص، تعیین، ارتباط و ...

پس از آنکه دریافتیم وضعِ لفظ در یک معنا نیازمند جعل است باید گفت :چنین چیزی صرفاً وقتی تحقّق می‌یابد که تعهّد در آن دخیل باشد به نحوی که متکلّم در قبال مخاطب متعهّد شود بر اینکه مراد از لفظ، فلان معنا خواهد بود.

تعهّد مورد نظر مانند همان روشی است که فرهنگستان زبان و ادب فارسی در وضع الفاظ فارسی برای معانی غیر فارسی در پیش گرفته است و آنرا اعلام می دارد.

به عبارت دیگر در اینجا دو ادّعا مطرح می‌شود. نخست؛ حصول وضع بوسیله تعهّدِ موردِ تبانی و دیگر؛ عدمِ حصولِ وضع بوسیله غیرِ تعهّدِ مذکور.

ادّعای حصول وضع بوسیله تعهّد روشن است چرا که وقتی مخاطب، التزام و تعهّد متکلّم بر اطلاق لفظ را در معنای معهود بشناسد، به همان معنا منتقل می‌شود نه معنای دیگر. از طرف دیگر نیز متکلّم دچار تکلّف یا إنشاء اختصاص لفظ بر معنای مورد نظرش نمی‌شود.

ادعای عدمِ حصولِ وضع بوسیله غیر آنچه مورد تعهّد است نیز بخاطر استحقاق سرزنش است و مؤاخذه از جانب واضع است.

بنابراین می گوئیم اللفظ لیس إلّا جعل و جعل نیز چیزی جز تعهّد لفظ بر معنایی خاص نخواهد بود. لذا مغز و ماهیت آنچه اصولیان در تعاریف دوازده‌گانه برای وضع ارائه کردند به همان "جعل" بازگشت دارد لکن هر کدام با ادبیات خودشان به تعریفش پرداختند و چنانچه گفته اند:

عباراتنُا شتّی و حُسنُکَ واحِدٌ و کُلٌ إلی ذاک الکَمالِ یُشیر

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo