درس خارج اصول استاد هادی نجفی

1402/02/23

بسم الله الرحمن الرحیم

محتويات

1- اقسام وضع

 

موضوع: المقدمة/الوضع /

 

1- اقسام وضع

واضع باید در هنگام وضعِ یک لفظ، معنائی را برایش در نظر بگیرد و ملاحظه نماید. و به عبارت دیگر هرگاه واضع بخواهد لفظی را برای معنایی وضع کند، باید ابتدا آن لفظ و معنایی را که می‌خواهد لفظ را برای آن وضع کند، تصوّر نماید. بنابراین چهار حالت زیر قابل تصوّر است.

1) وضع و موضوع له - هر دو - عام

اگر آنچه مورد لحاظ قرار گرفته، معنائی عام باشد و با این حال یک لفظ در مقابلش وضع شود، به وضعِ عام و موضوع له عام نامیده می شود. یعنی وقتی است که هم معنایی را که واضع تصوّر کرده عام است، و هم لفظ را برای آن عام وضع می‌کند.

به عنوان نمونه اسماء اجناس از این دست می باشند. مثل لفظ«انسان»که هم معنای متصوّر از«انسان»عام است، و هم این لفظ برای دلالت بر آن معنای عام وضع شده است.

2) وضع و موضوع له - هر دو – خاص

اگر آنچه مورد لحاظ قرار گرفته، معنائی خاص باشد و با این حال یک لفظِ خاص در مقابلش وضع شود، به وضعِ عام و موضوع له خاص نامیده می شود. یعنی آن معنایی را که تصوّر می‌کند، جزئی باشد؛به عبارت دیگر: واضع، آن معنی را تصوّر نماید و لفظ را نیز برای همان معنای خاص وضع نماید.

به عنوان نمونه أعلام شخصیه از این دست می باشند. مثل نام گذاری فرزندی که متولّد شده است از سوی والدین او.

3) وضع عام، موضوعٌ له خاص

اگر آنچه مورد لحاظ قرار گرفته، معنائی عام باشد و با این حال یک لفظ خاص برای تک تک افرادش وضع شود، به وضعِ عام و موضوع له خاص نامیده می شود. به عبارت دیگر وقتی واضع، یک معنای کلّی را تصوّر کرده، ولی لفظ را برای افراد آن عام که جزئی هستند وضع کرده باشد. مشهور اصولیان معتقدند که این قسم نوعاً وجود دارد و علاوه بر امکان عقلی، وقوع خارجی نیز دارد.

به عنوان نمونه معانی حرفیه یا اسماء اشاره از این دست می‌باشند. مثل این که واضع، «مفرد مذّکر»را که یک عنوان کلّی است تصوّر نماید، و سپس کلمه«هذا»را برای هر فردی که مصداق آن عنوان کلّی باشد وضع کند.

نمونه دیگر اینکه واضع، «استعلاء» یا «ابتدائیت» را که یک عنوان کلّی است تصوّر نماید، و سپس حرف «علی» یا «مِن» را برای هر فردی که مصداق آن عنوان کلّی باشد وضع کند.

4) وضع خاص، موضوعٌ له عام

اگر آنچه مورد لحاظ قرار گرفته، معنائی خاص باشد و با این حال یک لفظ عام در مقابلش وضع شود، به وضعِ خاص و موضوع له عام نامیده می شود. به عبارت دیگر وقتی واضع، یک معنای خاص را تصوّر کرده، ولی لفظی عام را برای آن معنا وضع کرده باشد. مشهور معتقدند که این قسم اصلاً امکان ندارد زیرا خاص نمی تواند مرآت و عنوان برای عام باشد، مگر پس از آنکه خصوصیتش گرفته شود و از آن تجرید گردد و البته در این صورت برگشتش به قسم نخست می باشد یعنی وضع و موضوع له هر دو عام باشند.

اشکال

ما معتقدیم اگر عام و خاص به یک نوع و وجهی -از اقسام اتّحاد- با یکدیگر هماهنگ شوند، وضع مذکور امکان پذیر است هر چند واقع نمی‌شود و البته اگر قرار باشد که آندو از جمیع جهات متّحد باشند، قسم سوم - وضع عام و موضوع له خاص - نیز امکانپذیر نخواهد بود.لذا بر همین اساس برخی معتقدند که قسم سوم ممتنع است.

به عنوان نمونه می توان مثال زیر را برای قسم چهارم - وضع خاص و موضوع له عام - در نظر گرفت.

اگر کسی از دور شبحی ببیند و تشخیص ندهد که او از جمادات یا حیوانات یا نباتات باشد و هیچ نوعی از آنها را نشناسد و با این حال یک لفظ را در مقابل نوع واقعی که در صورت با آن شبح متحد باشد، وضع کند. وضع مذکور خاص و موضوع له آن عام خواهد بود. شکی نیست که موضوع له در مثال مذکور اجمالاً لحاظ شده و البته وجه اتّحادش با وضع صرفاً همان جزئی متصوّر است چرا که مفروض آن بود که معنای جامع - از شبح - فقط در صورت اتحاد با این شخصِ دیده شده، محقّق می شود.

ناگفته نماند؛ آن دلیلی که برخی را بر وجود قسم سوم -وضع عام، موضوعٌ له خاص- واداشته است، گمان به تنافی در وضع چنین مفاهیم کلّی با وجود بطلان استعمالش در غیر آن است یعنی‌ استعمال آن را در غیر معنای مذکور صحیح نمی دانند.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo