درس خارج اصول استاد هادی نجفی

1402/02/24

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المقدمة/الوضع /

 

ادلّه بر اینکه معانی حرفیه دارای وضع و موضوع له عام هستند.

دلیل دیدگاه مشهور بر قسم سوم آن است که معتقدند واضع در ابتدا برای وضع معانی حرفیه یک معنای عام را لحاظ کرده و سپس وضع را برای جزئی از جزئیات معنای عام قرار داده است. به عنوان نمونه ظرفیت را برای حرف "فی" وضع کرده است به نحوی که حرف "فی" به عنوان‌ جزئی از مصادیق ظرفیت محسوب می‌شود. نمونه دیگر اینکه ابتدائیت را برای حرف "مِن" وضع کرده است به نحوی که حرف "مِن" به عنوان‌ جزئی از مصادیق ابتدائیت محسوب می‌شود به همین نحو وضع دیگر حروف چنین است. در نتیجه گفته اند موضوع له حروف خاص بوده ولی دارای وضع عام می باشند.

بنا بر نقل هدایة المسترشدین مشهور اصولیان بر اثبات ادّعای خود شش دلیل اقامه کرده‌اند به گونه‌ای که ایشان همه آنها را بالتفصیل و البته همراه با نقد ادلّه ذکر کرده‌اند ولی همه آنها تکلّف بوده و نا تمامی اش ظاهر می باشد.

ما معتقدیم آنچه که مشهور را به این سمت رانده که معانی حرفیه را دارای وضع عام و موضوع له خاص بدانند به این دلیل است که می گویند حروف قابلیت استعمال در معانی کلیه را ندارند بلکه همیشه در معانی جزئی استعمال می شوند.

به عنوان نمونه وقتی گفته می‌شود " سِرتُ مِن البصرة إلی الکوفة " می‌بینیم که بصره و کوفه هر دو معانی جزئیه اند. نیز وقتی گفته می‌شود "کتبتُ بالقلم " می بینم که قلم معنای جزئی است، همچنین هنگامی که گفته می شود " جعلتُ الکتاب علی المنضدة" می بینیم که منضده و کتاب هر دو معنای جزئی است. لذا گمان مشهور بر آن بوده که وضع این حروف برای جزئیات است و در نتیجه اعتقاد به وضع عام و موضوع له خاص برای آنها دارند ولی ما معتقدیم معانی حرفیه دارای وضع و موضوع له عام هستند و همواره در جزئیات استعمال می شوند و این قید مربوط به استعمال است نه وضع؛ هرچند می‌پذیریم که وضع عبارت از تعهّد بر استعمالات آینده است و اگر استعمال به آن ملحق نشود معنائی نخواهد داشت.

به عبارت دیگر می‌پذیریم که "لا استعمالَ لو لا الوضع و بالعکس. البته وضع و استعمال دو چیز مستقل و جدا هستند لکن با یکدیگر ارتباط دارند چرا که وضع همان تعهّد معنا است ولی استعمال وفای به تعهّد بر معنا می باشد.

بنابراین دیدگاه مشهور بر آن است که جزئیت در معانی حرفی به عنوان قید و شرطِ استعمال محسوب می‌شود و قید یا شرط برای وضع نبوده لذا معتقدند که آنها دارای موضوع له خاص و وضع عامند لکن به نظر ما وضع و موضوع له حروف هر دو عام می‌باشند و ادله زیر بر آن دلالت دارد.

1) دلیل صاحب هدایة (1187 ق) (قدّس سرّه)

گویا نخستین کسی از اصولیان که بیان فوق را تبیین کرده صاحب هدایة المسترشدین -یعنی محمّد تقی رازی نجفی اصفهانی- می‌باشد. ایشان می فرمایند: حروف برای ارتباط بین دو چیز وضع شده‌اند و به عنوان آینه برای بیان حال غیر بکار می‌روند به نحوی که دارای وضع و موضوع له عام هستند؛ هر چند که اراده این معنا از یک لفظ، صرفاً بوسیله ذکر دو طرفِ ارتباط امکان پذیر است و این حروف معنای استقلالی ندارند بلکه تقوّم معنای حرف آن است که بین دو شی خارجی که جزئی هستند ارتباط ایجاد کند و در نتیجه خود حرف هم جزئی خواهد بود چرا که کلّی نمی تواند بین دو جزئی ارتباط برقرار کند.

2) دلیل محقّق فشارکی (1253 ق) (قدّس سرّه)

جماعتی از اصولیان نیز از صاحب هدایة تبعیت کرده‌اند که از جمله آنها سید محمد فشارکی ( قدّس سرّه) - از اساتید موسّس حائری و شیخ محمدرضا نجفی و دیگران (قدّس سرّهم) هستند. - ایشان بنابر نقل ابوالمجد شیخ محمّد رضا نجفی اصفهانی صاحب وقایة الأذهان - می‌گوید؛ برای توضیح مطلب مقدمه ای لازم است؛ اینکه چیزی از مفاهیم در خارج محقق نمی شود مگر آنکه تابع غیر باشد و به عبارت دیگر مفاهیم برای اینکه وجودی خارجی پیدا کنند نیازمند تبعیت از غیر هستند. به عنوان نمونه ابتداء و انتهاء - آغاز و انجام- چنین اند و به عنوان صفتی از صفات غیر اخذ می شوند و البته در ذهن بر دو قسم قابل تصوّر است. نخست اینکه به نحو وجودش در خارج - یعنی قائم به غیر و مندکّ در آن- تصوّر شود. دیگر اینکه به نحو مستقل و به خودی خود تصوّر گردد به گونه‌ای که از خصوصیات خارجی تجرید شود و البته شکّی در امکان وجود مستقلّش در ذهن - به نحو مذکور- نیست هر چند که همین تصور ذهنی هم قیام به خصوصیات دارد؛مثل لحاظ ابتداء یا انتهاء بما هی در ذهن. بله مجرّد احتیاج به غیر موجب نمی‌شود که جزئی از معنا و دخیل در وضع باشد.

أعراض نُه گانه از موارد مذکور محسوب می شوند چرا که آنها در خارج محقق نمی شوند مگر به واسطه وجود جوهر؛ یعنی باید در خارج جوهری وجود داشته باشد تا یکی از اعراض نه گانه بر آن عارض گردد و نمود یابد لکن جوهر جزئی از تعریف عرض نیست.

به عنوان نمونه ربح و سود در تجارت به گونه‌ای است که اگر در خارج یا در ذهن تصور نشود، هیچ تاجری به تجارت اقدام نمی کند لکن و سود جزء معنای تجارت نیست.

محقّق فشارکی ( قدّس سرّه) در ادامه می فرماید: حروف برای معانی مذکور به گونه‌ای وضع شده‌اند که در خارج یافت نمی‌شوند مگر وقتی که از غیر خود تبعیت کنند و البته معانی اسمیه وضع شده‌اند برای همین معانی لکن به نحو تجریدش از خصوصیات خارجی که در ذهن تصوّر می شود و البته هر دو کلیات هستند و در نتیجه عام محسوب می‌شوند.

بنابراین حروف دارای وضع عام و نیز موضوع له عام هستند لکن اختلاف در آن است که اگر بخواهیم این معانی را لحاظ کنیم صرفاً وقتی است که آنها در خارج یافت نمی‌شوند مگر تبعاً للغیر. به عبارت دیگر معانی مانند عرض و جوهر است به نحوی که برای تحقّق خارجی باید هر دو طرفِ ربط موجود باشند ولی برای تصوّر ذهنی چنین شرطی لازم نیست و امکان تصوّر دارد.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo