درس خارج اصول استاد هادی نجفی

1402/02/30

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المقدمة/الوضع /دیدگاه نجم الائمه رضی

دیدگاه نجم الائمه سید رضی

نجم الأئمة شریف رضی – جامع نهج البلاغة - مسلک دیگری در معنای حرفیه دارند که دقیق تر و لطیف تر از مسلک گذشته است به نحوی که معتقدند حروف هیچ معنائی ندارد و صرفاً به عنوان علامت و نشانه ای در کنار اسامی قرار می گیرد تا موقعیت آنها را در کلام تعیین نماید و در ربط اسامی به یکدیگر کاربرد دارد و مانند رفع دادن فاعل یا نصب دادن مفعول می باشند. به عبارت دیگر حروف مانند تنوین در فاعل یا مفعول است که علامتی برای آندو محسوب می شود و هیچ معنائی را افاده نمی کند.

به عنوان نمونه در جمله " ضربتُ عمّاراً بالسوط فی الدّار " دو حرف "باء" و "فی" در عبارت " بالسوط" و "فی الدّار" هیچ معنائی ندارد و صرفاً به عنوان ارتباط بین دو اسم و نسبتشان با فعل کاربرد دارد و نشانگر آن است که آلت ضرب و مکان ضرب چیست و بر معنائی ورای آن دلالت ندارد. به عبارت دیگر دو حرف "باء" و "فی" تعیین می کند که آلت ضرب "تازیانه" بوده و مکان ضرب "خانه" است.

بنابراین طبق دیدگاه شریف رضی (قدّس سرّه) وظیفه حروف، ربط بین معانی اسمیه و جایگاه آن در کلام است و البته جماعتی نیز از ایشان پیروی کرده و دیدگاه ایشان را پذیرفته و قائل به آن می باشند.

این مسلک در معانی حروف علاوه بر اینکه به وجدان نزدیکتر است،هنچنین به روایتی مشهور از واضع علم نحو - یعنی امام امیرمؤمنان علی علیهالسلام - و نیز تعریف ائمه نحو در مورد حرف نزدیک می باشد و با آن همخوانی دارد چرا که اگر برای حروف معنائی باشد که برایشان وضع شده، با اسماء در خبر دادن از مسمّای آنها دارای اشتراک خواهند شد و چنین چیزی به معنای اشتراک حرف و اسم در یک تعریف خواهد بود که تناقضی آشکار است.

از طرفی نیز روایت امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام در تعریف اسم - که فرمود: ما أنبأ عن المسمّی- مانع نخواهد بود چرا که اختلاف در انواع خبر دادن مستلزم عدم صدق خبر نمی باشد.

مسلک مذکور با حدیث شریف و قول نحویان قابل جمع است چون ظاهر حدیث شریف و ظاهر قول نحویون آن است که حروف معنایی را در غیر ایجاد می‌کنند.

اگر بخواهیم برای وضع عام و موضوع له خاص مثالی ارائه دهیم، معانی حرفیه از مصادیق آن محسوب نمی شوند بلکه اعلام اجناس از این گروه هستند. لکن دیدگاه مشهور بر آن بود که وضع آنها عام و موضوع له عام نیز دارند.
ما معتقدیم وقتی کسی بخواهد کلمه اسامه یا باسل را برای "شیر وحشی " وضع کند، ابتدا آن لفظ را به طور عام در نظر می‌گیرد و سپس برای حیوانی که در خارج وجود دارد، قرارش می دهد و وضع می کند. لذا وضعش عام و موضوع له آن خاص خواهد بود.

نمونه دیگر در اعلام اجناس چنین است که مثلاً کسی فرزند ذکور خود را به نام پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله و سلم نامگذاری می کند. در این صورت وقتی می‌خواهد این نام عام را بر فرزند خود بگذارد موضوع له خاص خواهد داشت و برای فرزند دوم و سوم و ... نیز به همین نحو خواهد بود. اسماء مرکب مثل محمد رضا یا محمد علی و غیره هم دارای وضع عام و موضوع له خاص خواهند بود.

حروف برای اغراض دیگری هم کاربرد دارند و از آنها برای تزیین کلام نیز استفاده می شود. به عنوان مثال یکی از انواع "ال" برای افاده زینت است لذا می بینیم که صاحب کشف الغطاء برای امضای خویش نام "محمد الحسین" را استفاده می کنند با آنکه نیازی به آوردن "ال" در ابتدای "حسین" نیست و البته غرض ایشان برای افاده تزئین و مطلب دیگری است.

شریف رضی(قدّس سرّه) - تبعاً للمبرّد - قائل است که در کلام پروردگار حرف زائدی وجود ندارد چرا که موجب لغویت می شود و از آنجایی که سخن الهی از آن مبرّا است لذا در قرآن حرف زائد نداریم.

ایشان در تفسیر خویش ذیل آیه ﴿إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ كُفّارٌ فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِمْ مِلْءُ اْلأَرْضِ ذَهَبًا وَ لَوِ افْتَدى بِهِ﴾[1] بر خلاف دیدگاه مشهور معتقدند حرف "واو" زائده نیست چرا که در این صورت لغو خواهد بود و غرضی از آن مترتب نمی شود. لکن باید گفت: زینت کلام، خود می تواند به عنوان یک غرض محسوب شود.

ناگفته نماند که تفسیر مذکور با نام " حقائق التأویل " اثر شریف مرتضی (قدّس سرّه) بوده و مبسوط تر از تبیان شیخ طوسی(قدّس سرّه) بوده و متأسفانه صرفاً بخشی از آن به دست ما رسیده است.

به عنوان نمونه در آیات ﴿مَآ أَغْنَى عَنِّى مَالِيَهْ هَلَكَ عَنِّى سُلْطَنِيَهْ﴾[2] حرف "هاء" افاده معنایی را نمی‌دهد لکن برای تزیین آمده است و کلام را رونق داده و اگر این حرف نباشد هیبت و بهاء وحی از بین می‌رود و جلوه ای ندارد. نمونه دیگر در این مورد چینش مطالب در سخنرانی یا جای‌گذاری صحیح موضوعات در کتاب یا مقاله و غیره بسیار مهم است و نوعی فن و دانش محسوب می شود و موجب زیبائی و انسجام و به نتیجه رسیدنِ آنها می گردد ، بنابراین تزئین چیز لغوی محسوب نمی شود.

به عبارت دیگر تزیین یک هنر است که به کلام یا هر چیز دیگر هویتی خاص می بخشد. هنر چیدمان یا هنر اینستالیشن (به انگلیسی Installation Art) هنر نصب یا راه اندازی آثار سه بعدی است که در آفرینش آن از عناصر و مواد مختلف در «فضا» یی مشخص و محدود استفاده می‌شود. این آثار اغلب طراحی شده برای تبدیل و درک یک فضا هستند. اصطلاح هنر چیدمان به فضاهای داخلی مربوط می‌شود، در حالی که مداخلات بیرونی از این نوع، اغلب با نام هنر عمومی، هنر زمین یا هنر مداخله (مداخله هنری، تعامل با آثار هنری، مخاطب، مکان / فضا یا وضعیت قبلی) شناخته می‌شوند؛ با این حال، مرز بین این هنرها در مواردی با یکدیگر همپوشانی دارند. هنر نصب یا چیدمان می‌تواند به صورت موقت یا دائمی باشد. کارهای نصب شده در فضاهای نمایشگاهی مانند موزه‌ها و گالری‌ها، و همچنین فضاهای عمومی و خصوصی کاربرد دارد. ژانرها و گونه های چیدمان شامل طیف گسترده‌ای از مواد روزمره و طبیعی؛ همچنین رسانه‌های جدید از قبیل ویدئو، صدا، هنر اجرا ، رایانه، واقعیت مجازی، اینترنت و… است که اغلب با کیفیتی متفاوت و «خاطره انگیز» انتخاب و به کار گرفته می‌شوند. از ویژگی‌های هنر چیدمان، فعال‌سازی یک محیط یا یک مفهوم با برخوردهای هنری است که به اثر، هویت می‌بخشد.

 


[1] . سوره آل عمران ؛ آیه 91.
[2] . سوره الحاقّة ؛ آیه 28 و 29.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo