درس خارج اصول استاد هادی نجفی

1402/03/01

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المقدمة/الوضع /موضوع، موضوع له ، استعمال

موضوع چیست؟
هر چیزی که دست قدرت رفع یا وضع به آن برسد، به عنوان موضوع محسوب می‌شود. نیز هر آنچه که وضع را بر عدد یا کیفیت یا زمان خاص ایجاد کند، می تواند به عنوان‌ موضوعِ یک وضع شمرده گردد به نحوی که امکان اعلام آن به غیر وجود داشته باشد. آن چیزی که برای دلالت بر معنایی قرار داده شده است نیز به عنوان موضوع شناخته می شود.
در اینکه یک موضوع می تواند قابلیت ایجاد و پیدایش یا رفع و لغو داشته باشد؛ می توان به طرز پوشش بنی العبّاس اشاره کرد چرا که آنان در ابتدا با پوششی سیاه نمایان شدند و به سیاه جامگان معروف شده و سیاه پوشی را برای خود ایجاد و وضع کردند لکن در زمان مأمون عباسی و آغاز قرن سوم پوشش خود را برداشته و آنرا به سبز پوشی تبدیل کردند ، لذا سیاه پوشی آنان ابتدا وضع و سپس الغاء شد.
نمونه دیگر در قابلیتِ وضع یا رفع یک موضوع، برخی قوانین است که برای مدّتی محدود یا مکانی خاص یا افراد بخصوص وضع می‌شود و سپس الغاء می گردد. بنابراین یک وضع می تواند مقیّد به زمان یا مکان یا کیفیت یا افراد خاص باشد.
از لحاظ استعمال پر فایده ترین و آسان‌ترین موضوعات همانا الفاظ می باشند و البته آنها می توانند نوعی صدای خاص - که لفظِ بدون معنا - باشد و پس از آنها کتابت و نوشتن این جایگاه را دارد. هر چند می توان گفت نوشتار و کتابت بر الفاظ برتری دارند چرا که ماندگار تر بوده و امکان إفهام آن به غیر مخاطبین و حتّی غیر موجودین در زمان کتابت وجود داشته و طی قرون متمادی ادامه دارد.
به عنوان نمونه شاهنامه فردوسی که از نگارش آن بیش از یک هزار سال می گذرد از این قبیل محسوب می‌شود چرا که هنوز ماندگار بوده و پر استفاده است. متون کهن دیگر مثل آموزه های منسوب به زرتشت یا تورات و انجیل هم از موارد مذکور می باشند.
ناگفته نماند که در عصر حاضر هر چند با وسائل روز می توان الفاظ را ضبط نمود و در فضای گسترده مجازی منتشر کرد لکن باز هم کتابت و نوشتار جایگاه والای خود را دارد چرا که ماندگاری و وسعت اثر آن باقی می‌ماند.
پس از وضع الفاظ و کتابت آنها، علائم و اشارات در رتبه بعدی وضع قرار دارند. به عنوان نمونه علائم راهنمایی و رانندگی یا علائم نصب شده در بین راهها - که نشانگر مساحت یا فاصله شهر ها از یکدیگرند- از این قبیل موضوعات محسوب می‌شوند و البته دارای واضعی هستند. بنابراین دایره وضع بسیار گسترده است و البته به تبع آن موضوعات نیز گستردگی می یابند.
موضوع له چیست؟
هر چیزی که غرض و هدف از فهماندن به غیر بر آن تعلّق بگیرد و قابلیت وضع را داشته باشد موضوع له است. به عبارت دیگر هر چیزی که کاربردش برای افهام به دیگری باشد همان موضوع له محسوب می‌شود و البته تفاوتی ندارد که آن چیز معقول اوّلی یا ثانوی یا کلّی یا جزئی باشد بلکه همه آنها به عنوان موضوع له برای وضع می باشند که وضع به جهت آنها ایجاد شده است. مراد از معقول ثانوی همان محاذات است مانند فوقیت و تحتیت.
بنابراین از شمارش تمام موضوع له معذور بوده بلکه معتقدیم عادتاً امکان ندارد. چرا که حتّی کلمه "لفظ" را برای معنای" لفظ" وضع کرده‌اند. به عنوان نمونه حروف مقطعه- بنابر نقل خلیل بن احمد فراهیدی- از این قبیل می‌باشند.
جماعتی معتقدند اسماء افعال از قسم مذکورند - یعنی‌ از قسم وضع لفظ برای لفظ- به گونه‌ای که لفظ "صه" برای لفظ " اسکُت" وضع شده است لکن ظاهراً برای معنای چنین الفاظی وضع شده و دارای خصوصیات حرفیه می باشند. لذا لفظ "صه" به معنای طلب سکوتی است که همراه با زجر و منع باشد چنانچه کسی عملاً با قرار دادن دستش در جلوی دهان دیگری او را از سخن گفتن باز دارد.
نیز لفظ "هَلُمّ" وضع شده تا به معنای طلب آمدنی است که همراه با بی اعتنائی باشد چنانچه کسی عملاً با اشاره دست از دیگری بخواهد که نزدش برود و البته چنین کاری همراه با تخفیف و تحقیر دیگری بوده و ادب در آن رعایت نشده است. بدین جهت اسماء افعال قابلیت صرف و اشتقاق را ندارند و صرفاً برای افاده معانی خود کاربرد دارند و البته نامیدنشان به حروفِ افعال - نه اسماء افعال - سزاوارتر است.
استعمال چیست؟
استعمال همان ثمره و فایده وضع محسوب می‌شود و البته به عنوان وفا و عمل بر وضع و تعهّدِ واضع است لذا اگر استعمال وجود نداشت اصلاً وضع تحقّق نمی یافت و لغو محسوب می شد. استعمال کننده لفظ نیز متعهّد بر وضع است لکن جایگاه تابع را دارد و واضعِ نخستین متبوع اوست.
حقیقتِ استعمال همان إفهام معنا برای مخاطب توسط یک لفظ است و لفظ به عنوان‌ آلت و آینه ای است که معنا را منعکس می کند و البته ربطی به غرض متکلّم - مثل مطابقت یا عدمِ مطابقتش با واقع یا جدّیت و هزل بودن - ندارد.
بنابراین قوام و صلابت استعمال مبتنی بر دو رکن است که عبارتند از القای لفظ به سمع مخاطب و قصد القای یک معنا در ذهن او. لذا اگر یکی از دو رکن وجود نداشته باشد، استعمال هم منتفی است.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo