درس خارج اصول استاد هادی نجفی

1402/03/22

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المقدمة/الوضع /ادامه مناقشه

ادامه مناقشه بر محقق خراسانی

از مباحث گذشته واضح می‌شود که دلالت لفظیه تحقق نمی‌یابد مگر در الفاظی که از ذی شعوری که دارای اراده باشد - شاعرِ مرید - صادر گردد و در غیر این صورت دلالت لفظیه هم وجود ندارد هرچند که ذهن شنونده با شنیدن لفظ به معنا منتقل شود.

به عنوان‌ نمونه شنونده از صدایی که از لولای درب صادر می شود و شبیه به یک لفظ است به معنای آن منتقل می شود لکن این انتقالِ ذهن از لفظ به معنا به سبب انس ذهن به معناست نه از باب دلالت لفظ بر معنا.

محقّق اصفهانی (قدّس سرّه) ادعایی را مطرح کرده و می فرماید: " و دعوی: مصادمة الحصر فی الدلالة التصدیقیة للبداهة؛حیث إن الانتقال إلی المعنی من سماع اللفظ بدیهی و إن لم یکن هناک إرادة. مدفوعة: بما تقدم من أن الانتقال بواسطة اعتیاد الذهن، فالانتقال عادی لا وضعی." یعنی ادّعای بداهتِ انحصارِ دلالت لفظیه بر دلالت تصدیقیه - به جهت اینکه شنونده با شنیدن لفظ به معنا منتقل می شود هر چند اراده‌ای در کار نباشد - قابل پذیرش نیست چرا که این انتقالِ معنا بواسطه اعتیاد ذهن از شنیدن لفظ به معناست. لذا چنین چیزی از امور عادی محسوب می‌شود نه اینکه بواسطه دلالت وضعی باشد.

0.0.0.1- گفتار صاحب فصول و پاسخ آن

از آنچه گذشت پاسخ و نقد بر گفتار صاحب فصول نیز روشن می شود. ایشان در ردّ بحث حیثیت - من حیث هی مرادة للافظها - دلیلی را ذکر کرده و سپس در آن مناقشه می کند و می گوید: من أنّه یلزم علی تقدیر أن تکون الحیثیة المذکورة داخلة فی المعنی أن یکون کل لفظ متضمّنا معنی حرفیاً و هو بعید عن الاعتبار» یعنی اگر بخواهد این حیثیت داخل در معنا شود باید هر لفظی متضمن معنای حرفی باشد و همه آنها دارای معانی آالی - نه استقلالی - باشند یعنی در اینصورت همه الفاظ آلت برای رساندن معنای مراد متکلم خواهند بود که البته قابل پذیرش نیست.

در پاسخ می گوییم کسی قائل نشده که این حیثیت به نحو قیدیت اخذ شده تا اشکال وارد باشد بلکه وضعِ لفظ کشف می‌کند از این که حکایت از مرادی دارد. به عبارت دیگر تا زمانی که واضع معنایی را اراده نکرده باشد لفظی را بر آن وضع نمی کند. بنابراین معنای مذکور به نحو قیدیت نیست چنانچه همه از این مطلب به معنای لفظ تعبیر می‌کنند نه قید لفظ. معنای یعنی چیزی که قصد شده است.

0.1- معنای تبعیت لفظ از اراده در کلام عَلَمَین

آنچه از عَلَمَین - شیخ الرئیس و خواجه نصیرالدین طوسی (قدّس سرّهما) حکایت شده که گفته‌اند: "دلالت تابع اراده است." به معنای آن است که دلالت وضعیه تابع اراده متکلّم و واضع است. البته صاحب فصول بیان فوق را تأییدی بر ادّعای خود دانسته لکن از آنچه توضیح دادیم معلوم می شود که آن دو - علمین- نیز همان چیزی را که ما معتقدیم گفته‌اند، یعنی وضع تابع اراده است و تا وقتی که اراده بر معنای یک لفظ نباشد وضعی حاصل نمی شود.

0.1.0.1- بیان محقّق خراسانی (قدّس سرّه) و نقد آن

محقّق خراسانی ( قدّس سرّه) فرموده: دلالتی که این دو - عَلَمَین - می‌گویند از نوع دلالت تصوریه نیست چرا که اگر بخواهد آنرا شامل باشد، صحیح نخواهد بود، چون شنیدنِ لفظ - هر چند از پس دیوار و از غیر ذی شعور باشد - موجب می‌شود که معنای موضوع له به ذهن خطور کند. پس دلالت وضعیت تصوریه احتیاج به اراده متکلّم ندارد بلکه دلالت تصدیقیه نیاز به اراده دارد و مراد شیخ الرئیس و خواجه همین معناست.

در پاسخ باید گفت: این انتقال معنا، به واسطه انس ذهن به معناست نه این که به واسطه دلالت وضعییه لفظیه باشد. توضیح اینکه محقق خراسانی (قدّس سرّه) معتقد است مراد عَلَمَین - صرفاً شامل دلالت تصدیقیه می باشد و به عنوان نمونه در جمله "زید قائم " وجود دارد به گونه‌ای که این حمل - حمل قیام بر زید - محقق نمی شود مگر از شاعری که اراده معنا را داشته باشد. لکن ما معتقدیم این برداشت صحیح نیست و شاهدش بیان شاگرد ایشان یعنی محقق اصفهانی(قدّس سرّه) است چرا که می گوید: " ما أفاده-من أن مرادهما تأخّر مقام الإثبات عن مقام الثبوت، و تبعیة خصوص الدلالة التصدیقیة للإرادة، لا تبعیة الدلالة الوضعیة للارادة-لا یوافق صریح هذین العظیمین و غیرهما من الأعاظم؛من انحصار الدلالة الوضعیة فی التصدیقیة. " [1] مراد عَلَمَین تأخّر مقام اثبات از ثبوت - ذهن و خارج یا إدّعا و واقع - است و تبعیتِ دلالت لفظیه تصدیقیه بر اراده معناست نه تبعیتِ دلالتِ وضعی برای آن. لذا چنین گفتاری از ایشان - محقّق خراسانی (قدّس سرّه) - مطابق شأن ایشان نبوده چه برسد به شأن دو نابغه بشری مثل ابن سینا و خواجه نصیرالدین طوسی(قدّس سرّهما). لذا محقّق اصفهانی(قدّس سرّه) می فرماید: علمین دلالت وضعیه را منحصر در دلالت تصدیقیه می‌دانند لذا همان را تابع اراده محسوب می کنند و البته محقق خویی (قدّس سرّه) بیان ایشان را پذیرفته اند. مشهور معتقدند که دلالت وضعیه بر دو نوع تصوری و تصدیقی است.

باید گفت هر کدام از دو قول در دلالت وضعیه که صحیح باشد، تفاوتی ندارد و ادعای ما به هر حال ثابت است چرا که معتقدیم تا زمانی که متکلّم اراده افاده معنا را نداشته باشد دلالتی تحقق پیدا نمی‌کند.

0.2- ثمره بحث

ثمره این گفتگو و بحث در فروع فقهی کاربرد مهمّی دارد و به عنوان نمونه وقتی اصطلاحاتی به ظاهر دال بر کفر از برخی صاحبان فلسفه و عرفان صادر می شود را نمی توان حمل بر کفر گوینده نمود و او را کافر دانست بلکه لازم است مراد آنها را از اصطلاحشان دانست و سپس چنانچه دلالت بر کفر داشت حکمش را صادر نمود و در غیر اینصورت نمی توان به ظاهر اصطلاحاتشان بسنده کرد چرا که الفاظ تابع اراده متکلّم می باشند.

به عنوان نمونه اشعاری مانند " چونکه بی رنگی اسیر رنگ شد موسیی با موسیی در جنگ شد " [2] یا اصطلاحاتی مانند " می ، ساقی ، ساغر ، و ..." در اشعار عرفا یا فیلسوفان دلالت بر کفر ایشان ندارد مگر آنکه مراد از چنین اصطلاحاتی تصریح بر کفر نماید. بنابراین نمی‌توان به مجرّد ظاهرِ کلامِ چنین افرادی حکم کفر را برای آنان صادر کرد مگر وقتی که اصطلاحات به کار رفته در کلمات ایشان را بفهمیم و اگر این اصطلاحات نشانگر کفر بود آن وقت حکم صحیح است و در غیر این صورت حکم صحیحی صادر نخواهد شد.

 


[1] . نهایة الدرایة؛ ج1، ص71.
[2] . مثنوی معنوی ؛ دفتر اول.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo