درس خارج اصول استاد هادی نجفی

1402/04/11

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المقدمة/استعمال اللفظ في أكثر من معنى /قول تفصیل

 

قول به تفصیل در استعمالِ لفظِ واحد در اکثر از یک معنا
یکی دیگر از اقوال در استعمالِ لفظِ واحد در اکثر از یک معنا، جوازِ آن در مفرد و عدمِ جوازش در تثنیه و جمع می باشد.
قائلان دیدگاه فوق بر آنند که چون تثنیه و جمع در قوّه تکرار لفظ می باشند لذا هر کدام از آنها می تواند دارای معنایی مخصوص به خود باشد و استعمال چنین لفظی در اکثر از یک معنا با وجودِ تکرار لفظ جایز است. از طرفی هم اشکالی در استعمالِ مذکور برای اعلام شخصیه - مانند زیدان و زیدون - وجود ندارد چرا که اعلام شخصیه در هنگام تثنیه یا جمع صرفاً اتفاق در لفظ دارند لکن دارای معانی متفاوتند.
از جمله قائلان دیدگاه فوق عبارت از سید حسین بن رفیع الدین محمّد آملی اصفهانی ( 1064- 1001 ق ) سلطان العلماء و محقّق قمّی و محقّق خوئی (قدّس سرّهم) می باشند. به عنوان‌ نمونه محقق خوئی قدّس سرّه در این مورد می فرماید: فالمتحصل من المجموع انه لا مانع من استعمال اللفظ في أكثر من معنى واحد.... لا ريب في أن إرادة الجميع خلاف الظهور العرفي فلا يحمل اللفظ عليها إلا مع نصب قرينة تدل على ذلك. یعنی از مجموع آنچه گذشت معاوم می شود که مانعی از استعمال لفظ واحد در اکثر از یک معنا وجود ندارد.... شکی نیست که اراده جمیع معانی بر خلاف ظهور عرفی لفظ است پس لفظ بر این معانی حمل نمی شود مگر آنکه قرینه ای نصب شود که بر آن معنا دلالت کند .
اشکال صاحب فصول (قدّس سرّه) و نقد آن
از آنجایی که صاحب فصول ق(دّس سرّه) در ما نحن فیه قائل به امتناع مطلق می باشند لذا در مردود دانستن قول به تفصیل می فرماید: بأنّا لا نسلّم أنهما فی قوة تکریر المفرد حتی فی جواز إرادة المعانی المختلفة منهما، و سبکهما من الأعلام مؤوّل بالمسمّی مجازاً و ذلك لأن أداة التثنية و الجمع كأداة العموم إنما تدل على التعدد في معنى المفرد لا في لفظه."یعنی ما نمی پذیریم که تثنیه یا جمع در قوه تکرارند تا در نتیجه بتوان از هر لفظِ آنها یک معنای خاص اراده کرد و به عبارت دیگر لفظِ عینان مساوی با عین و عین نیست یا لفظِ عیون مساوی با عین و عین و عین و... نمی باشد لذا نمی توان برای هر کدام یک معنا را اراده کرد. هر چند در تثنیه یا جمعِ اعلامِ شخصیه - مثل زیدان، زیدون، فاطمات و ...- تأویل به مسمّی وجود دارد به معنای اینکه مثلاً در کلمه زیدان چنین است که مراد از زیدِ نخست مسمّی به زید بوده و مراد از زید دوم هم مسمّی به زید می باشد و هکذا در جمع. البته تأویل مذکور مجازی خواهد بود چرا که زید به عنوان نام برای شخص می‌باشد نه اینکه مسمّای به زید باشد.
ایشان در ادامه می فرماید:" و ممّا یدل علی التأویل المذکور فی الأعلام دخول لام التعریف علیها حینئذ مع امتناع دخولها علی مفردها، و وصفها معها بالمعرّف و عند التجرید بالمنکر " یعنی‌ دلیل بر لزوم ذکر چنین تأویلی همانا دخولِ لامِ تعریف بر آنها -اعلامِ شخصیه - می باشد و به عبارت دیگر باید از عبارت الزیدان یا الزیدون استفاده کرد و البته این در حالی است که دخولِ لامِ تعریف در مفردش جایز نیست - و نمی توان گفت الزید - چرا که لامِ تعریف بر علَمِ مفرد داخل نمی شود. بنابراین لامِ تعریف در تثنیه یا جمع نشانگر این مطلب است که اعلام شخصیه در نزد مخاطب شناخته شده و معرفه اند در حالی که بدونِ لامِ تعریف ناشناخته و نکره خواهند بود. به عنوان نمونه مراد از الزیدان یعنی دو نفر مسمّی به زید که نزد مخاطب شناخته شده هستند ولی مراد از زیدان یعنی دو نفر مسمّی به زید که نزد مخاطب ناشناخته می‌باشند.
در نقد نظر ایشان باید گفت: استعمالِ یک لفظ دلالت بر آن دارد که متکلّم اراده طبیعت و ماهیتش را دارد و هیچ دلالتی بر تعدّد یا عدمِ تعدّد در آن ندارد. به عنوان نمونه وقتی متکلّم کلمه عین را به کار می برد، مرادش همان طبیعی و ماهیت عین است و غیر ازاین هیچ دلالت دیگری ندارد و البته برای افاده تعدّد یا عدمِ تعدّد ماهیت مذکور نیاز به دالّ و نشانگرِ دیگری است. به عنوان نمونه متکلّم برای اراده وحدت از تنوین وحدت استفاده می کند و کلمه عینٌ را به کار می‌برد یا برای اراده تثنیه و جمع به ترتیب از دو کلمه عینان و عیون استفاده می کند.
ناگفته نماند این مطلب که آیا واضع ادات دال بر تثنیه یا جمع را در یک یا چند وضع قرارداده است تاثیری در ما نحن فیه ندارد. لذا برای اینکه بدانیم مثلاً مراد از استعمالِ کلمه عینان آیا دو فرد از یک طبیعت است - مثلاً دو فرد از چشمه - یا دو فرد از دو طبیعتِ مختلف - مثلاً چشم و چشمه - نیازمند دالِ دیگری خواهیم بود که همانا ذکر قرینه خارجی است.
به عبارت دیگر وقتی متکلّم از عبارت تثتیه یا جمع استفاده کند - مثلاً بگوید رأیتُ عینانِ - صرفاً دلالت بر طبیعت آن دارد و هیچ دلالتی بر تعدّدِ وضعِ آنها نخواهد داشت و البته ادات تثنیه یا جمع نیز چنین اند و دارای اجمال می باشند.
اگر متکلّم در کلام خود قرنیه ای اقامه کند که مرادش را از آن بفهماند مطلبی دیگر است که رافعِ اجمال خواهد بود. به عنوان نمونه اگر مخاطب بگوید رأیتُ عینانِ سَحّارة و خَرّاره - به گونه‌ای که قرینه در کلامش هویداست - مرادش به خوبی قابل تشخیص می باشد و معنایش آن است که او دو ماهیت و طبیعت متفاوت را دیده است؛ نخست چشمی که بیننده را مسحورِ خود می کند و دیگر چشمه آبی که صدای جوشش دلنوازش به گوش می رسد. ناگفته نماند که استعمالِ مذکور خارج از مَا وُضَعَ له تثنیه یا جمع نیست و البته وجدانِ صحیحِ شخصِ مُنصف بر بیان و معنای مذکور شاهد است و آنرا می پذیرد.
قابل ذکر است که در استعمالِ تثنیه یا جمع به نحو فوق - یعنی با ذکر قرینه - ذوق لطیف ادبی مشهود بوده و بر زیبایی و حُسن کلام می افزاید و گوش چیزی بدیع و نو را می شنود.

به عنوان نمونه صفی الدّین حلّی ( 677-752 ق )گفته است؛

رَأیتُ بَدرَینِ مِن وَجهٍ و َمِن قَمَرٍ *** فِی ظِلّ جَنَحَینِ مِن لَیلٍ و مِن شَعرٍ
دو قرص ماهِ کامل از چهره و ماه آسمان را در دو سوی و جهت دیده ام

نخست ماه آسمان را در تاریکی شب و دیگر ماه چهره ای را در میان گیسوانی سیاه


نمونه دیگر اینکه حریری در مقامات خودش چنین سروده است؛

جَادَ بِالعَینِ حِینَ أعمَی هَواهُ *** عَینُه فَانثَنی بِلا عَینَینٍ
طلا و دارایی خود را بخشید و از دست داد ، همان وقتی که

هوای نفس دیده اش را کور کرد پس بدون طلا و بینایی باقی ماند.


نیز سید حیدر حلّی( 1246- 1304 ق ) ( رحمه الله) در رثاء حضرت اباعبدالله الحسین ع(لیه السلام) چنین سروده است؛

فَظاهَرَ فِیها بَینَ دِرعَینِ نَثرَةٌ *** وَ صَبرٌ و دِرعُ الصّبرِ أقواهُما عُریً
او به میدان در آمد در حالی که دو جوشن در بر داشت نخست جوشنی جنگی که گشاد بود

و دیگر جوشنی از صبر ، و البته در میان آندو جوشنِ صبر قوی تر بود.


در عبارات فوق کلمات بَدرَین و عَینَین و دِرعَین در دو معنا استعمال شده و مراد از هر کدام بوسیله ذکر قرینه مشخص گردیده است. بنابراین استعمال تثنیه یا جمع صرفاً دلالت بر طبیعت و ماهیت داشته و برای تشخیصِ مرادشان نیاز به دالّ دیگری می باشد.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo