درس خارج اصول استاد هادی نجفی

1402/05/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المقدمة/استعمال اللفظ في أكثر من معنى /بطون قرآنی

بطون قرآن
بحث در آن است که آیا بطون قرآن از مصادیق استعمال لفظ واحد در اکثر از یک معنا به شمار می‌رود؟
به عنوان مقدمه باید یادآور شد که برای کتاب خداوند یعنی قرآن کریم به غیر از ظاهرش، بطن نیز شمرده‌اند و گفته اند که " إنّ للقرآن ظهرٌ و بطنٌ " و هکذا در روایات آمده است که قرآن دارای هفت یا هفتاد بطن است که دلالت بر کثرت و تعدّدِ بطون قرآنی دارد.
حال مسأله آن است که آیا بطون قرآن بوسیله غیر لفظ قابل استفاده است؟ و در این صورت آیا از مصادیق استعمالِ لفظِ واحد در اکثر از یک معنا نمی باشد؟ باید گفت: ما در فسحت از بیانش می‌باشیم و نیازی به پاسخ آن نداریم چرا که در مباحث گذشته استعمالِ لفظِ واحد در اکثر از یک معنا را - در مفرد و تثنیه و جمع - پذیرفتیم و آنرا ثابت نموده و جایز دانستیم و البته شواهدی از نظم و نثر برای آن آوردیم و متذکر شدیم که گاهی تمام زیبایی کلام وابسته به آن است. بنابراین اشکالی متوجّه کسانی که معتقدند بطون قرآنی یکی از مصادیق استعمالِ لفظِ واحد در اکثر از یک معنا شمرده می شود نیست؛ هر چند ما قائل نیستیم که چنین باشد بلکه اشکال متوجّه منکرانِ استعمالِ لفظِ واحد در اکثر از یک معنا می باشد و از این رو محقّق خراسانی (قدّس سرّه) در کفایه این مطلب را به عنوان " دفعُ وَهمٍ" مطرح می کنند.[1]

برخی روایات در باب بطون قرآن
روایاتی از ائمه اطهار علیهم السلام در باب بطون قرآن نقل شده است که در زیر برخی از آنها را ذکر می‌کنیم و پس از آن به این مطلب می پردازیم که آیا از مصادیق استعمالِ لفظِ واحد در اکثر از یک معنا محسوب می شود یا نه.
1) خبر جابر بن یزید جعفی
أَبِی عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ عَنْ شَریس الْوَابِشِیِّ عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ الْجُعْفِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام عَنْ شَیْ ءٍ مِنَ التَّفْسِیرِ فَأَجَابَنِی ثُمَّ سَأَلْتُهُ عَنْهُ ثَانِیَةً فَأَجَابَنِی بِجَوَابٍ آخَرَ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ کُنْتَ أَجَبْتَنِی فِی هَذِهِ الْمَسْأَلَةِ بِجَوَابٍ غَیْرِ هَذَا قَبْلَ الْیَوْمِ فَقَالَ یَا جَابِرُ إِنَّ لِلْقُرْآنِ بَطْناً وَ لِلْبَطْنِ بَطْنٌ وَ لَهُ ظَهْرٌ وَ لِلظَّهْرِ ظَهْرٌ یَا جَابِرُ لَیْسَ شَیْ ءٌ أَبْعَدَ مِنْ عُقُولِ الرِّجَالِ مِنْ تَفْسِیرِ الْقُرْآنِ إِنَّ الْآیَةَ یَکُونُ أَوَّلُهَا فِی شَیْ ءٍ وَ آخِرُهَا فِی شَیْ ءٍ وَ هُوَ کَلَامٌ مُتَّصِلٌ مُتَصَرِّفٌ عَلَی وُجُوهِ.[2]
جابر بن یزید جعفی گوید: از امام باقر عليه السلام دربارۀ تفسير چيزى از قرآن پرسيدم و ايشان پاسخى به من داد. سپس در روزى ديگر، همان سؤال را از ايشان پرسيدم و ايشان پاسخ ديگرى به من داد. گفتم: قربانت گردم! قبلاً به اين سؤال من، پاسخى غير از پاسخ امروز داديد. در جواب من فرمود: <اى جابر! قرآن، باطنى دارد و باطن آن هم باطنى دارد. همچنين ظاهرى دارد و ظاهر آن هم ظاهرى دارد. اى جابر! هيچ چيزى به اندازۀ تفسير قرآن، از دسترس خِردهاى مردان، به دور نيست. آيه [ى قرآن] آغازش در بارۀ چيزى است و آخرش در بارۀ چيزى ديگر. قرآن، گفتارى پيوسته و قابل حمل به وجوه (معانىِ) گوناگون است<
در مورد سند روایت باید گفت جملگی رواتش ثقاتند مگر " شریس وابشی" لذا از روایات ضعیف محسوب می شود. ناگفته نماند که علّامه عالی مقدار مجلسی ( قدّس سرّه) در نقل روایت فوق به جای او " بِشر الوابشی" آورده اند[3] که در اینصورت سند روایت حسنه خواهد بود لذا ممکن است تصحیفی صورت گرفته باشد؛ لکن ظاهراً همان ضبط محاسن - یعنی شریس وابشی - صحیح است چرا که راوی قبل یعنی " محمّد بن فضیل" همواره از او نقل می کند نه از بشر وابشی. یادآور می شود که عیّاشی نیز روایت مذکور را به نحو مرسل در تفسیرش آورده است.[4]
شاهد بر ما نحن فیه عبارت "إِنَّ لِلْقُرْآنِ بَطْناً وَ لِلْبَطْنِ بَطْنٌ وَ لَهُ ظَهْرٌ وَ لِلظَّهْرِ ظَهْرٌ " می باشد به گونه‌ای که امام علیه السلام بطن را در مقابل ظَهر قرار داده اند. نکته دیگر آن است که از این روایت نفی سیاق آیات قرآن استفاده می شود چرا که حضرت فرمودند: " هيچ چيزى به اندازۀ تفسير قرآن، از دسترس خِردهاى مردان، به دور نيست. آيه [ى قرآن] آغازش در بارۀ چيزى است و آخرش در بارۀ چيزى ديگر. "

2) صحیحه فضیل بن یسار

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ يُونُسَ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ فُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ هَذِهِ الرِّوَايَةِ مَا مِنَ الْقُرْآنِ آيَةٌ إِلَّا وَ لَهَا ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ فَقَالَ ظَهْرُهُ‌ تَنْزِيلُهُ‌ وَ بَطْنُهُ تَأْوِيلُهُ مِنْهُ مَا قَدْ مَضَى وَ مِنْهُ مَا لَمْ يَكُنْ يَجْرِي كَمَا يَجْرِي الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ كَمَا جَاءَ تَأْوِيلُ شَيْ‌ءٍ مِنْهُ يَكُونُ عَلَى الْأَمْوَاتِ كَمَا يَكُونُ عَلَى الْأَحْيَاءِ قَالَ اللَّهُ‌ وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ‌[5] نَحْنُ نَعْلَمُهُ.[6]
فضیل بن یسار روایت کرد که گفت از اباعبدالله امام صادق علیه السلام راجع به این روایت پرسیدم که در آن آمده است: در قرآن آیه ای نیست مگر آنکه ظاهر و باطنی داشته باشد و در آن حرفی نیامده است مگر آنکه حدّی داشته باشد و هر حدی مطلعی دارد. پرسیدم منظور از کلام او که گفته است ظاهر و باطن دارد چیست؟ گفت: ظاهر قرآن تنزیل آن است و باطن قرآن تأویل آن، بخشی از آن در گذشته بوده است و بحشی دیگر هنوز نیامده است. اینها در حالت جریان
است همان طور که خورشید و ماه در حرکتند. در باره هر آن چه که آمده، امری واقع شده است. خداوند تعالی فرمود: «وَما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْم» [با آنکه تأویلش را جز خدا و ریشه داران در دانش کسی نمی داند] و ما آن را می‌دانیم.

ناگفته نماند که در این روایت، تأویلات قرآنی که از جانب دیگران مانند صوفیه مطرح شده مردود است. به عنوان نمونه برخی متصوفه در تأویل برخی آیات قرآنی قائل به موحّد بودن ابلیس و فرعون شده اند یا فرعون را غرق در دریای رحمت الهی دانسته اند و از آتش برکنار شمرده اند.

3) مرفوعه جابر
عن جابر قال: قال أبو عبد الله ع‌ یَا جَابِرُ إِنَّ لِلْقُرْآنِ بَطْناً وَ لِلْبَطْنِ ظَهراَ ثُمّ قَالَ یَا جَابِرُ وَ لَیْسَ شَیْ ءٌ أَبْعَدَ مِنْ عُقُولِ الرِّجَالِ مِنْه، إِنَّ الْآیَةَ لَتنزِلُ أَوَّلُهَا فِی شَیْ ءٍ وَ أوسطُها في شي‌ء وَ آخِرُهَا فِی شَیْ ءٍ وَ هُوَ کَلَامٌ مُتَّصِلٌ یَتَصَرِّفٌ عَلَی وُجُوهِ. [7]
امام صادق علیه السلام فرمود: <اى جابر! قرآن، باطنى دارد و باطن آن هم ظاهرى دارد. سپس فرمود اى جابر! هيچ چيزى به اندازۀ تفسير قرآن، از دسترس خِردهاى مردان، به دور نيست. آيه [ى قرآن] آغازش در بارۀ چيزى است و میانه اش در مورد چیز دیگری است و آخرش در بارۀ مطلبی دیگر. قرآن، گفتارى پيوسته و قابل حمل به وجوه (معانىِ) گوناگون است<

0.0.0.1- 4) مرفوعه حمران بن اعین

عَنْ حُمْرَانَ بْنِ أَعْيَنَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: ظَهْرُ الْقُرْآنِ‌ الَّذِينَ‌ نَزَلَ‌ فِيهِمْ‌ وَ بَطْنُهُ الَّذِينَ عَمِلُوا بِمِثْلِ أَعْمَالِهِمْ‌.[8]
حمران بن اعین گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: ظاهر قرآن کسانی هستند که قرآن در باره آنان نازل شده است و باطن آن کسانی هستند که اعمالی مثل اعمال آنان را مرتکب می‌شوند که همان چیزهائی که در شأن آنان نازل شد در باره اینان نیز صادق است.


5) روایت نبوی (صلی الله علیه و آله)
شیخ طوسی (قدّس سرّه) در تفسیر خود روایتی نبوی (صلی الله علیه و آله) نقل نموده و می گوید: و ما روي عن النبي (ص) انه قال: [ما نزل من القرآن من آية إلا و لها ظهر و بطن.] ایشان مدّعی هستند که روایت مذکور از اهل بیت علیهم السلام نیز نقل شده است لذا می گوید: و قد رواه ايضاً أصحابنا عن الائمة عليهم السلام. شیخ طوسی قدّس سرّه در ادامه وجوهی را در معنای این روایت ذکر می کند و می فرماید: فانه يحتمل ذلك وجوها: أحدها- ما روي في أخبارنا عن الصادقين عليهما السلام. و حكي ذلك عن أبي عبيدة أن المراد بذلك القصص باخبار هلاك الأولين و باطنها عظة للآخري.[9] یعنی یکی از آن وجوه همان معنایی است که در روایات ما از ائمه اطهار علیهم السلام نقل شده است. معنای مذکور از ابوعبیده حکایت شده که گفته: مراد از ظاهر قرآن یعنی همان سرگذشت اقوام گذشته که هلاک شدند و معنای باطن آن موعظه و نصیحت برای دیگران و آیندگان است.
به عنوان نمونه در مورد سرگذشت قوم صالح و پی کردن ناقه او و نزول عذاب بر آنها ، هر چند در زمان گذشته واقع شده است لکن موعظه و پندی برای آیندگان می باشد که هر کس روش ایشان را در پیش گیرد دچار همان سرنوشت می شود. به عنوان نمونه امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام یا فرزندشان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام که به شهادت رسیدند کمتر از ناقه صالح نخواهند بود لذا قاتلان ایشان و کسانی که به آن راضی و خشنود باشند به سرنوشت قوم صالح - یعنی‌ عذاب دنیوی و اخروی- دچار خواهند شد.


6) مرفوعه شریف رضی (قدّس سرّه)
ایشان در نهج‌البلاغه از حضرت امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام نقل می‌کند که در خطبه خود فرمودند: ...ً وَإِنَّ الْقُرْآنَ ظَاهِرُهُ أَنِيقٌ‌ وَ بَاطِنُهُ عَمِيقٌ لَا تَفْنَى عَجَائِبُهُ وَ لَا تَنْقَضِي غَرَائِبُهُ وَ لَا تُكْشَفُ الظُّلُمَاتُ إِلَّا بِه‌.[10]

همانا قرآن داراى ظاهرى زيبا و باطنى ژرف و ناپيداست، مطالب شگفت آور آن تمام نمى‌شود، و اسرار نهفته آن پايان نمى‌پذيرد و تاريكى‌ها بدون قرآن بر طرف نخواهد شد.

کلمه أنیق به معنای چیزی است که دارای زیبایی شگفت انگیزی باشد که انسان را به تعجّب واردارد.


7) مرفوعه فیض کاشانی(قدّس سرّه)
ایشان در ابتدای تفسیر خود روایتی نبوی صلی الله علیه و آله را نقل کرده و می گوید: و عنه عليه السلام إن للقرآن ظهراً و بطناً و لبطنه بطن إلى سبعة أبطن.[11] یعنی قرآن ظاهر و باطنی دارد و برای باطن آن نیز باطنی تا هفت بطن وجود دارد.
ناگفته نماند که روایات دیگری نیز در این موضوع نقل شده است[12] و البته مرحوم جدّ ما در تفسیر مجد البیان بحثی را در این موضوع منعقد کرده‌اند[13] که می توان به آن رجوع کرد.
اتفاقی ناگوار که در این روزها حادث شد، سوزاندن کتاب الهی یعنی قرآن کریم توسط یک مسیحی بود که با حمایت برخی دولت‌ها انجام گرفت - و هر چند مشابه این کار قبلاً توسط برخی ارباب کلیسا صورت پذیرفته بود - این عمل نابخردانه به شدّت محکوم بوده و در نزد هر عاقلی - چه مسلمانان چه غیر مسلمان - مورد مذمّت است چرا که احترام به مقدّسات یکی از امور لازم شمرده می شود.

 


[1] . کفایة الاصول؛ ج1، ص59.
[2] . المحاسن؛ ج2، ص7، ح5.
[3] . بحارالنوار؛ ج89، ص91، ح37.
[4] . تفسیر العیاشی؛ ج1، ص89، ح8.
[5] . آل عمران؛ آیه 7.
[6] . بصائر الدرجات ؛ ص196، ح7.
[7] . تفسیر العیاشی؛ ج1، ص86، ح2.
[8] . تفسیر العیاشی؛ ج1، ص86، ح4.
[9] . التبيان في تفسير القرآن؛ ج‌1، ص9.
[10] . نهج البلاغة؛ خطبه 18.
[11] . تفسير الصافي؛ ج‌1، ص31.
[12] . تفسیر البرهان؛ ج1، ص44 به بعد / بحارالانوار؛ ج89، ص78 به بعد.
[13] . مجدالبیان فی تفسیر القرآن؛ ص63، مقدّمه چهارم.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo