درس خارج اصول استاد هادی نجفی

1402/05/30

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المقدمة/حقیقت و مجاز /کنایه

کنایه
دیدگاه مشهور: کنایه قسیمِ مجاز
دیدگاه محققانِ علمای دانش بیان به نقل از صاحب فصول (قدّس سرّه) چنان است که گفته : ّ اعلم أنّ محقّقي علماء البيان جعلوا الكناية قسيما للحقيقة و المجاز و عرّفوها بلفظ أريد به لازم معناه مع جواز إرادته معه فأخرجوها عن حدّ الحقيقة لكونها مستعملة في غير ما وضعت له و عن حدّ المجاز لاعتبارهم فيه الاقتران بالقرينة المانعة عن إرادة ما وضعت له و عدمه فيها فالمراد بطويل النّجار و كثير الرّماد طويل القامة و الجواد مع جواز إرادة معناهما الأصلي أيضا .[1] یعنی محققانِ علمای دانش بیان معتقدند: در کنار حقیقت و مجاز ،قِسم سومی به نام کنایه وجود دارد. کنایه لفظی است که لازمه معنای حقیقی -نه خود معنا- از آن اراده و قصد شود و البته جایز است و امکان دارد که خودِ معنا هم اراده شود لکن نظر اصلی در کنایه به لازمه معناست. کنایه از تعریف حقیقت خارج میشود چرا که در غیر ما وضع له استعمال شده و از تعریف مجاز نیز خارج است چرا که در مجاز قرینه مانعه از حقیقت- صارفه یا معانده - را معتبر می دانند لکن در کنایه نیازی به این قرینه نخواهد بود.
به عبارت دیگر تفاوت کنایه با حقیقت، استعمالِ در غیر ما وضع له است و تفاوتش با مجاز عدمِ نیاز کنایه به قرینه می باشد.
به عنوان نمونه در دو اصطلاح کنایی طویل النجاد - آنکه بند شمشیرش بلند است - و کثیر الرماد - آنکه خاکستر مطبخ خانه اش زیاد باشد - که به ترتیب برای انسان بلندبالا و سخاوتمند استفاده می شود، استعمالِ در غیر ما وضع له صورت گرفته و متکلّم برای فهماندن معنایش - بلند بالا و سخاوتمند - قرینهای اقامه نمی کند.
توجیه تفتازانی
صاحب فصول (قدّس سرّه) پس از بیان دیدگاه محققانِ علمای دانش بیان در معنای کنایه، متعرض توجیه تفتازانی شده و می فرماید: و وجّهه التّفتازاني بأنّ المراد جوازه من حيث كونه كناية و إن امتنع من حيث خصوص المادة كما في قوله تعالى ليس كمثله شي‌ء إذا جعلناه كناية من قبيل قولهم مثلك لا يبخل على ما صرّح به صاحب الكشّاف و أيضا كثيرا ما تخلو الكناية عن إرادة المعنى الحقيقي كما يقال فلان كثير الرماد و جبان الكلب و إن لم يكن له رماد و لا كلب و اعترض بذلك على السّكاكي حيث جعل المراد في الكناية معنى اللّفظ مع لازمه‌.[2] تفتازانی در توجیه این معنا گفته: زمانی می توان در کنار کنایه معنای حقیقی را نیز قصد کرد که ممتنع نباشد لکن اگر با معنای حقیقی تمانع داشته باشد، حسابی جداگانه خواهد داشت. چنانچه اگر آیه شریفه " ﴿لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ﴾ " [3] را از باب کنایه بدانیم؛ از آنجایی که خداوند مِثل ندارد لذا مِثلِ مِثلش نیز ممتنع خواهد بود.
نمونه دیگر در عبارت کنایی " مِثلُک لا یَبخَل " است که مخاطب در صدد بیان این معناست که بگوید " تو اصلاً مِثل نداری و در فرض وجودش هم او بخیل نخواهد بود . زمخشری نیز تصریح به معنای مذکور در مورد کنایه دارد.
در بسیاری از اوقات نیز اصلاً معنای حقیقی در کنایه وجود ندارد چنانچه وقتی در مورد سخاوتمندی که اصلاً مطبخش خاکستر ندارد می گویند "کثیر الرماد" است یا در مورد انسان مهمان نوازی که اصلاً سگی ندارد می گویند "جبان الکلب" است - سگانش از کثرت مهمانها ترسو شده اند و به کسی حمله نمی کنند -. به عبارت دیگر ممکن است اصلاً رماد یا کلب وجود نداشته باشد تا بعد از آن کثرت یا ترسو بودن بر آندو بار شود لذا ممکن است معنای حقیقی ممتنع باشد لکن باز هم کنایه استمال شود.
تفتازانی در جایی که سکّاکی کنایه را علاوه بر خودِ معنای لفظ، لازمه معنا نیز می داند اعتراض کرده است.
دیدگاه مختار: کنایه قِسمی از مجاز
می توان از آنچه تا کنون در بحث حقیقت و مجاز گذشت، معنای کنایه را نیز بدست آورد. لذا روشن می شود که ما هیچ نیازی به تکلّفات علم معانی و اصول در بحث مجاز و کنایه نداریم بلکه حالِ کنایه همان حالِ مجاز است و معتقدیم الفاظ در اراده استعمالی کنایه در همان معانی حقیقیشان استعمال شده اند لکن اراده و قصد جدّی در کنایه صرفاً لازمه‌ی معناست.
بنابراین آنچه در تفاوت بین مجاز و کنایه گفته اند جای بسی شگفتی دارد ،چرا که می گویند: مجاز نیازمند قرینه مانعه از حقیقت - صارفه یا معانده - است لکن در کنایه نیازمند چنین قرینه‌ای نیستیم چرا که ما معتقدیم حالِ هر دو یکسان است و در وجود یا عدم قرینه باید حالِ مخاطب بررسی شود به طوری که اگر او انسانی دانا باشد و اراده جدّی متکلّم از استعمالِ کنایه یا مجاز را بفهمد، هیچ نیازی به اقامه قرینه برایش نیست لکن اگر مخاطب، انسانی بلید و کُند فهم باشد به گونه‌ای که مراد جدّی متکلّم را نشناسد حتماً باید برایش قرینه‌ای اقامه شود تا معنای مجازی یا کنایی را تشخیص دهد، لذا بستگی به فهم یا عدمِ فهم مخاطب دارد.
از مطلب فوق خطای دانشمندان علم بیان مبنی بر اینکه آنان کنایه را قسیمِ حقیقت و مجاز دانسته اند نیز روشن می شود چرا که در تعریف کنایه گفته اند عبارت است از استعمال لفظ در غیر ما وضع له؛ لکن چنین نیست بلکه علاوه بر آن، امکانِ اراده معنای ما وضع له - معنای حقیقی - در کنایه نیز می رود و این بستگی به فهم یا عدمِ فهم مخاطب دارد. لذا ممکن است در اصطلاح کنایی " کثیر الرماد" در مورد انسانِ سخاوتمند ، حقیقتاً خاکستر مطبخش نیز زیاد باشد لکن قصد جدّی متکلّم از استعمالِ آن صرفاً لازمه‌ی معنا که جواد و سخاوتمند بودن است، می باشد.
از آنچه گذشت چنین حاصل می شود که مجاز با کنایه هیچ تفاوتی ندارد یعنی کنایه قسیمِ حقیقت و مجاز نمی‌باشد بلکه قِسمی از مجاز است که همان استعمال لفظ در ما وضع له به اراده استعمالیه باشد. هر چند که اراده جدّی در مجاز و کنایه با اراده استعمالی متفاوت است. اراده استعمالی در کنایه همان معنای ما وضع له می باشد لکن اراده جدّی معنای دیگری است و البته در کنایه لازمه‌ی معنا قصد شده است.

 


[1] . الفصول الغرویة ؛ ج2، ص250.
[2] . الفصول الغرویة ؛ ج2، ص250.
[3] . سوره شوری ؛ آیه ۱۱.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo