درس خارج اصول استاد هادی نجفی

1402/06/26

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المقدمة/حقیقت و مجاز /مجاز مرکّب

مجاز مرکّب

بحث در آن است که آیا مرکّبات داری وضعند یا نه؟ در صورت نخست و بر اساس دیدگاه مشهور - که معتقدند اگر لفظی در غیر ما وضع له استعمال گردد، مجاز نامیده می شود – این بحث قابل طرح است و در غیر اینصورت بحث مذکور منتفی خواهد بود.

وضع در مفردات

نخست باید یادآور شد که بدون هیچ تردیدی مفردات از حیث ماده و هیأت – هر دو - دارای وضع می باشند دیدگاه محقق خراسانی (قدّس سرّه) آن است که مفردات از حیث ماده دارای وضعی شخصی و از حیث هیأت دارای وضعی نوعی اند.[1] به عنوان نمونه ماده ضَرَبَ را باید برای مدلول شخصی خودش وضع کرد و قابل وضع برای چیز دیگری نیست لکن وضع در فاعل یا مفعول یا دیگر مشتقات ، نوعی است و می تواند قابل وضع برای چیزهای دیگر نیز باشد.

اشکال و پاسخ

باید گفت اساساً نمی توان تفاوتی بین دو وضع مذکور قائل شد چرا که به نظر می رسد وضع در هر دو – ماده و هیأت – شخصی باشد.

برخی گفته اند که واضع در هنگام وضع ماده نخست حروف اصلی را مد نظر گرفته و سپس برای آن، معنای دلخواهش را قرار داده است ، لذا مواد دارای وضعی شخصی خواهند بود.

لکن باید گفت: در ناحیه هیأت نیز چنین وضعی قابل امکان بوده و وجود دارد و به عبارتی هر هیأتی می تواند بر معنای خودش دلالت داشته باشد و شامل معنای دیگری هم نگردد.به عنوان نمونه هیأت فاعل دلالتی بر هیأت مفعول یا امر یا نهی یا ... ندارد.

اشکال دیگر و پاسخ

برخی نیز گفته اند: آنچه که هنگام وضع هیأت ملاحظه می شود، شامل تمام جزئیاتی است که بر مواد مختلف با نوع عارض می شود، لذا وضع در هیأت نیز نوعی خواهد بود. به عنوان نمونه نخست واضع هیأتِ فاعل را در نظر می گیرد و سپس مواد مختلف را در آن قرار می دهد و در این صورت چنین هیأتی شامل دیگر هیئات نیز می شود لذا وضعِ آن، نوعی خواهد بود.لکن باید گفت: وضع در مادّه نیز چنین است به این معنا که ماده نیز می تواند درر هر هیأتی قرار بگیرد.

بنابراین دیدگاه مذکور که قائل به شخصی بودنِ وضع در ماده و نوعی بودنِ آن در هیأت است قابل پذیرش نبوده و برای ما قابل حل نیست مگر آنه گفته شود حالت هیأت در مقام لحاظ مانند حالِ عرض در خارج است و چنانچه عرض بدون معروض – موضوع – قابلیت تحقق در خارج را ندارد هکذا هیأت نیز بدون ماده قابل تحقق نیست لکن ماده می تواند بدون لحاظ هیأت و بنفسها تصور و تحقق گردد. به عبارت دیگر اینکه ماده ای را بدون هیچ هیأتی لحاظ کنند، امکان پذیر است و دارای معنایی می باشد لکن در هیأت چنین چیزی امکان پذیر نیست و بر این اساس گفته اند که وضع در ماده ، شخصی ولی در هیأت، نوعی است.

دلیل معنای مذکور آن است که وضع در ناحیه هیأت گاهی به ملاحظه آن است که بر عنوانی جعلی عارض گردد- مثل عنوان فَعَلَ – تا با آن تنظیم شود و گاهی نیز به ملاحظه آن است که به همراه یک ماده اصلی – مثل ضَرَبَ لحاظ شود. لذا هیأت برای معنای مد نظر جعل می گردد.

به عبارت دیگر گفته اند: از آنجایی که ماده می تواند به تنهایی و بالاستقلال در خارج تحقق پیدا کند و بر معنایی دلالت داشته باشد لذا دارای وضع شخصی است لکن در هیأت چنین توانائی وجود ندارد بلکه باید در ضمن عنوانی عارضی و جعلی – مثل فَعلَ – یا اصلی – مثل ضَرَبَ - تحقق یابد لذل دارای وضع نوعی خواهد شد.

اشکال

باید گفت دلیل مذکور نیز مردود است چرا که در مورد مواد نیز چنین دلیلی قابل اقامه است و این دلیل در هیأت موجب نمی شود که وضعش با ماده متفاوت باشد و به حسب موضوع با آن افتراق یابد چرا که موضوع له در ماده و هیأت – هر دو – براساس آنچه محقق خراسانی (قدّس سرّه ) قائلند یکی است که همان نوع باشد نه شخص.

علمای ادب – که محقق خراسانی (قدّس سرّه) از ایشان پیروی کرده – تصریح دارند که اصل در کلام – مشتقات – مصدر یا فعل ماضی است و البته مراد از اصل آن است که ماده در هنگام وضع در ضمنِ هیأت مصدر یا ماضی لحاظ شده است. لذا بر این اساس باید گفت وضع در ماده نیز نوعی خواهد بود. بنابرآنچه گذشت ما معتقدیم که وضع در ماده و هیأت – هر دو – نوعی است.

وضع در مرکّبات

محقق خراسانی (قدّس سرّه) می فرمایند: "لا وجه لتوهم وضع للمرکبات غیر وضع المفردات"[2] یعنی مرکبات دارای هیچ وضعی نیستند. توضیح اینکه به عنوان نمونه جمله " زیدٌ قائمٌ " دارای وضع نیست هر چند که مفردات آن – یعنی مبتدا و خبر – دارای وضع هستند.

ایشان دو دلیل بر مدّعای خود اقامه کرده اند. نخست اینکه با وجود وضع در مفردات غرض متکلم از مرکب حاصل می شود لذا دیگر نیازی به وضع جدید در آن نخواهیم بود. دلیل دیگر آن است که لازمه قول به وجودِ وضع در مرکبات آن است که در یک جمله دو انتقال به معنا وجود داشته باشد به نحوی که یکی تفصیلی و دیگری اجمالی است. لذا از آنجایی که با وضع در مفردات انتقال تفصیلی به معنا حاصل می شود، انتقال اجمالی به همان معنا لغو و بی فایده خواهد بود.

 


[1] . کفایة الاصول؛ ج1، ص34.
[2] . کفایة الاصول؛ ج1، ص34.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo