درس خارج اصول استاد هادی نجفی

1402/07/01

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المقدمة/كيفية استعمال المجازي /مجاز در إسناد

 

مجازِ در إسناد
نام های دیگر آن عبارت از مجاز عقلی و مجاز حُکمی و مجاز در اثبات می باشد.
دیدگاه مشهور
اصولیان و دیگران در تعریف آن گفته اند: مجاز در إسناد هنگامی است که فعل یا آنچه به معنای آن است را به همراه نوعی تأویل، به غیر فاعل و معنای حقیقی اش نسبت دهند.
ایشان نمونههایی را از این نوع مجاز شمردهاند که برخی از آنها در زیر می آید.
در جملاتی مانند؛ جَری المیزابُ، فَتحَ الأمیرُ البلَدَ، و هَزمَ الأمیرُ الجندَ، و ضرَبَه التّأدیب، إسناد خبر یا فعل به مبتدا یا فاعل حقیقی نیست چرا که خبر یا فعل در مثالهای مذکور به ترتیب عبارتند از آب،لشکریان، لشکر و ضارب. إسناد در عباراتِ مذکور مجازی است.
نیز وقتی مسلمان موحّدی بگوید: سرّتنی رؤیتُک ، شفی الطبیبُ المریض، و أنبتَ الربیعُ البقلَ، در واقع از نوع إسناد مجازی است چرا که ایجاد شادمانی و شفای مریض و رویش گیاه از افعال باری تعالی است ، پس مسلمان چنین عباراتی را با نوعی مسامحه و تأویل به کار برده است. لکن غیر مسلمان آنها را در معنای ظاهرش به کار می برد.
در کتب دانشمندان علوم بلاغی و اصولیان نمونههای فراوان دیگری در مورد این مَجاز ذکر شده است. ایشان به اندازهای در ذکر این مثالها غلو کرده اند که حتّی گفته اند بسیاری از آیات قرآن کریم از نوع مجاز إسنادی می باشند. برخی از این مثالها عبارتند از ؛ ﴿وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ﴾[1] ﴿و يَوْمًا يَجْعَلُ الْوِلْدَانَ شِيبًا﴾[2] ﴿و وَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا﴾[3] ﴿يُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ﴾[4] در مورد آیات مذکور گفته اند ازدیاد ایمان و پیر کردن کودکان و بیرون راندن أثقال زمین از افعال الهی است لکن این إسناد به ترتیب به آیات و زمان - روز قیامت - و زمین و فرعون نسبت داده شده است.
دیدگاه مختار
ما معتقدیم در تمام موارد و مثال های مذکور إسناد به غیر ما هو له نیست تا مستلزم مجاز باشد بلکه إسناد حقیقی است لکن اختلاف در جهات و اقسام آن است به نحوی که انتساب افعال به فاعلشان در هر کدام از مثال‌ها حقیقی بوده لکن به جهت دیگر و از زاویه‌ای دیگر صحیح است و ربطی به موحّد یا معطّل بودنِ استعمال کننده ندارد.
به عنوان نمونه اگر کسی در محضر پادشاه مرتکب سوء ادب شود و پادشاه به جلّادش دستور دهد که با شمشیر گردن او را بزند ، إسناد قتل به هر کدام از پادشاه و جلّاد و شمشیر و بی ادبی صحیح است و می‌توان گفت پادشاه یا جلّاد یا شمشیر یا سوء ادب آن مرد را کشت و به قتل رساند. إسناد فعل به هر کدام از موارد مذکور از زاویه خودش صحیح است چرا که پادشاه از جهت اینکه آمر به قتل بودن و جلّاد به جهت مباشر در قتل و شمشیر به جهت آلت قتل و سوء ادب به جهت علت قتل، می توانند به عنوان قاتل محسوب شوند و البته این إسناد حقیقی می باشد.
ناگفته نماند که إسناد مذکور به هر کدام از موارد مذکور بالسویه بوده و هیچ کدام بر دیگری اولویت ندارند چرا که دلیلی بر آن نبوده و بر فرض آن ترجیح بلا مرجّح محسوب می‌شود. قابل ذکر است که حتّی می توان این کار را به خداوند نسبت داد چرا که چنین کاری به علم و اراده و قضاء و مشیت او واقع شده است.
نکته مهم در این مثال آن است که إسناد قتل به خداوند، مستلزم جبر و عدمِ إختیار مکلّف نیست چرا که هر چند علم و اراده پروردگار در آن دخیل است لکن دادنِ اختیار به مکلف و نهی او را از قتلِ بی گناه نیز باید در نظر گرفت چرا که هر چند خداوند به فاعل قدرت داده لکن تشریعاً او را نهی کرده است. چنانچه در عبارت بحول الله و قوّته أقوم و أقعد این معنا به وضوح مشخص است یعنی با حول و قوّه الهی من می ایستم - بر انجام عبادت - و می نشینم - دست می کشم از انجام گناه -.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo