درس خارج اصول استاد هادی نجفی

1402/07/08

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المقدمة/كيفية استعمال المجازي /مجاز در إسناد

 

0.1- بیان صاحب فصول و نقد آن

صاحب فصول(قدّس سرّه) در این بحث همان دیدگاه سکّاکی را بیان می کنند و می پذیرند. ایشان می گوید: در عباراتی مثل أنبت الربیع البقل، در إسناد رویاندن به بهار وجوه سه گانه زیر متصوّر است.
1) اینکه ربیع به منزله‌ی فاعل است چرا که بعضی از لوازمِ رویاندن به بهار نسبت دارد پس در واقع این جمله از موارد استعاره بالکنایة محسوب می‌شود و چنین إسنادی نوعی استعاره تخیّلی می باشد به نحوی که گویند خیال می کند بهار می تواند گیاه را رویش بدهد و قابلیتش را دارد، بنابراین هیچ مجازی در کار نیست.
به عبارت دیگر متکلّم در جمله أنبت الربیع البقل تخیّل کرده که بهار فاعل إنبات گیاهان است لذا در طرفین إسناد - بهار و گیاه - چنین مطلبی وجود دارد و واضح است و نیز در نفس إسناد - رویاندن به بهار - اینگونه است که معنای حقیقی رویش به بهار إسناد داده شده است. لذا نمی توان گفت که لازمه‌ی این معنا آن است که گوینده دچار کذب و دروغگویی شود چرا که این معنا در ما نحن فیه قابل تأویل می باشد و او از جهتی خاص ربیع را در إنبات دخیل می داند در حالی که کاذب چنین تأویلی ندارد.


2) اینکه بهار به عنوان سبب إعدادی برای إنبات و رویش محسوب شود و به عبارت دیگر إسناد إنبات به ربیع مبتنی بر ادعای فاعلیت برای بهار می‌باشد.
بنابراین متکلم در عبارت مذکور سبب إعدادی را به جای علّت تامّه قرار داده است و در اینصورت چنین إسنادی از نوع مجازِ عقلی شمرده می شود.
ناگفته نماند که تفاوت این وجه با وجه نخست در آن است که در وجه نخست برای ربیع قابلیت تأویل وجود داشت لکن در این وجه هیچ تأویلی برای بهار وجود ندارد.
3) اینکه سببیتِ إعداد به جای سببیت فاعل قرار گیرد به طوری که از این جانشینی به لفظِ دال بر آن تعبیر شود لذا إسناد در آن از نوع مجازِ لغوی محسوب می‌شود چرا که لفظ أنبت مشمول اسباب إعدادی نمی شود و به آن تعلّق نمی گیرد بلکه متعلق به سببِ فاعلی است. در اینجا لفظ أنبت در معنای غیر ما وضع له استعمال شده است، پس باید مجاز لغوی محسوب شود.
در نقد دیدگاه صاحب فصول (قدّس سرّه) باید گفت: قبلاً در نقد بیان سکّاکی گذشت که در این موارد جهاتِ نسبت، مختلف است و هیأتی که بر این نسبت دلالت می کند، به نحو معیّن و مشخّص بر یکی از اطرافِ إسناد وضع نشده است بلکه این قابلیت وجود دارد که بر همه جهات نسبت منطبق گردد بلکه می توان گفت بر همه جهات، به نحو اشتراک معنوی وضع شده است. لکن تعیین یکی از جهات در هیأت، موکول به مناسبتِ بین حکم و موضوع است که نیازمند قرائن خارجی می باشد. لذا ممکن است یکی از جهاتِ واضح مثل خلقه الله - خلقت پروردگار - لحاظ شود و به آن منتسب شود یا آنکه یکی از جهاتِ مخفی مثل قتله المَلِک اختیار گردد.
بنابراین در مواردی مثل بیماری که شفا یافته، می توان شفا را از جهات مختلفی به فاعل هایی نسبت داد؛ مثل خداوند ، طبیب ، دارو ، به نحوی که چنین نسبتی از جهتِ خودش، إسنادی حقیقی محسوب می‌شود. بنابراین هر چند شفا دهنده حقیقی، پروردگار است لکن دیگر نسبتها به عنوان سبب و وسیله برای بهبودی بیمار محسوب می شوند.
قابل ذکر است که مؤیّد ادعای ما ترتّب اثر شرعی و عرفی بر هر کدام از سبب و مباشر در ابواب مختلف فقهی است.
به عنوان نمونه اگر کسی سبب قتل باشد و دیگری مباشر آن ، در فقه بحث می شود که هر کدام اقوی در قتل باشد ، همو قصاص می شود. در مواردی نیز ممکن است که سبب یا مباشر یا حتی هر دو به عنوان قاتل شمرده گردند. نیز در بحث ضمان چنین حکمی جاری است به نحوی که با إنتساب مجازی و بر اساس آن نمی توان حکم به قصاص یا دیه یا ضمانت برای کسی نمود. لذا إنتساب یک فعل به فاعلی غیر مباشر ، إسنادی مجازی نخواهد بود.
ناگفته نماند که آنچه در مخالفت اراده جدّی و استعمالی در باب إسناد در مفرد و مرکّب گذشت، در ما نحن فیه نیز جاری است.
به عنوان نمونه وقتی در گفتاری تهکّم آمیز به انسانی بخیل گفته شود " أنت الّذی أطعمت الوفد و بلغت ذروة المجد، یعنی تو همانی که کاروان را إطعام و پذیرائی کردی و به اوج مجد و عظمت دست یافتی!! " چنین است که اراده جدّی با اراده استعمالی متفاوت می باشد ، بنابراین نسبت مذکور حقیقی نخواهد بود.
نیز در آیه ﴿فِی عِیشَةٍ رَاضِیَةٍ﴾[1] و جملاتی مانند نَهارُهُ صَائِمٌ، و لَیلُهُ قَائِمٌ و شِعرٌ شَاعِرٌ و ظِلٌّ ظَلِیلٌ، إسناد هر کدام از رضایت به عیش و روزه به روز و قیام به شب و شعور به شعر و گستردگی به سایه، از جهتی و بابی است و البته برای آنها در قواعد عربی و فنون بلاغی وجوهی ذکر شده است.
از آنچه در باب إسناد در مجاز گذشت چنین حاصل می شود که چیزی به نام مجاز در إسناد وجود ندارد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo