درس خارج اصول استاد هادی نجفی

1402/07/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المقدمة/كيفية استعمال المجازي /مجاز حذف


مجازِ حذف
کلمه ای را که حکم اعراب آن به واسطۀ حذف تغییر کرده باشد، «مجاز به نقصان» و کلمه ای را که حکم اعراب آن به واسطۀ زیادی لفظی تغییر کرده باشد، «مجاز به زیاده»گویند.
مثال مجاز به نقصان: خداوند می‌فرماید: ﴿وَ جاءَ رَبُّکَ﴾. [1] معنای آیه این است که: و آمد امر پروردگارت. در این مثال، کلمه«امر» حذف شده و اعراب کلمه«رب»که در واقع مضاف الیه«امر»بوده و مجرور، تغییر کرده و به اعتبار اعراب مضاف (امر) مرفوع شده است. اگر آیه شریفه را با تقدیر گرفتن کلمه«امر»معنا نکنیم، لازم می‌آید که ذات باری تعالی جسم باشد و بطلان این مطلب روشن است. مثال مجاز به زیاده: خداوند می‌فرماید: ﴿لَیسَ کَمِثلِهِ شَی ءٌ﴾.[2] در این آیه شریفه، حرف«کاف»زیاد شده و سبب گردیده که اعراب کلمه«مثل»که می‌باید مرفوع باشد، مجرور شود زیرا مقصود از آیه شریفه، نفی موجودی همانند خداوند است. اما اگر حرف«کاف»را زاید نگیریم، معنی آیه، نفی موجودی که همانند مثل او باشد است. این مجاز به زیاده است.

مواردی از آیات قرآن را از این نوع مجاز شمرده اند؛ مانند ﴿وَ جاءَ رَبُّکَ﴾[3] ﴿وَ سئَلِ القَرِیَةَ﴾[4] و گفته‌اند که تقدیرش " جاء أمرُ ربّک، و سئل أهلَ القَریة ، می باشد و چه بسا از باب مجاز در إسناد محسوب شوند.

دیدگاه مختار
ما معتقدیم چنین مجازی مانند إضمار و تقدیر، انکار ناشدنی است و اینکه در همه لغات و زبانها وجود دارد،هر چند که عمده زیبایی و بلاغت موجود در دو آیه کریمه بستگی به ظاهرش دارد به نحوی که آمدن و پرسش در اراده استعمالی، به خداوند و روستا نسبت داده شود چرا که از نظر شرع و عقل چنین إسنادی در اراده جدّی ممتنع است و از طرفی هم اگر کلمه‌ی محذوف - امر - در آیه ذکر شود و به صورت جاء أمرُ ربک در آید، آنگاه زیبایی کلام از دست می رود و با عطف در ادامه‌ی آیه نیز - که فرمود وَ المَلَکُ صفّاً صفّاً - ناسازگار خواهد شد.
گویا إطلاق بیشتر الفاظی که در شرع راجع به خداوند وارد شده و به او نسبت داده می شود، مانند ﴿یدالله فوق ایدیهم﴾[5] ﴿یا وجه الله﴾[6] ﴿یا صبغة الله﴾[7] و ... مناسب ذات مقدّسش نیست و البته از همین روی مجسّمه و مشبّهه دچار انحراف در عقیده شده اند چرا که نتوانسته‌اند بین دو اراده استعمالی و جدّی تفاوت قائل شوند.
نیز پرسش از روستا از همین دست می باشد چرا که پرسش از آن واقعاً و جدّاً محال است لکن در اراده استعمالی کاربرد جمله "و سئل القریة" اشکالی ندارد و عرب در محاورات خود پیوسته آنرا به کار می برد به گونه‌ای که ایشان با خانه و درو دیوار و آثار آن و سرزمین خود گفتگو کرده و از آنها سوال می کند ، در حالی که خالی از سکنه اند. قرآن نیز که بر اساس محاورات عرب نازل شده است همان دأب ایشان را دنبال می کند، لذا نمی توان موارد مذکور در قرآن را بر اراده جدّی حمل کرد و مثلاً گفت که از روستا پرسشی حقیقی صورت بگیرد‌. هر چند که در مواردی همچون جری النهر و جری المیزاب می توان قائل به مجاز در حذف شده و بین دو اراده استعمالی و جدّی تفاوت بگذاریم لکن قول به تفاوت بین دو اراده بهتر به نظر می رسد. امّا احتمال مجاز در کلمه - که بگوئیم مراد از جریان ناودان و نهر همان آب موجود در آندو است چون علاقه حالّ و محلّ (حلول کننده و حلول شده ) وجود دارد - سخنی قبیح است که ذوق صحیح و طبع سلیم آنرا نمی پذیرد.
ناگفته نماند که نمی توان موارد فوق را به عنوان مجاز محسوب نمود چرا که در غیر ما وضع له استعمال نشده اند.
توضیح اینکه در آیه ﴿و سئل القریة﴾ مفروض آن است که مفرداتش در معنای حقیقی خودشان به کار رفته اند - یعنی کلمه سوال و قریه هر دو در معنای حقیقی و ما وضع له استعمال شده اند - و نیز خود جمله و مرکب چنین است ، لذا در غیر اینصورت از باب مجاز در مفرد یا مرکّب - بنا بر قول به اینکه مرکب دارای وضع باشد - محسوب می شدند. از طرف دیگر نیز نسبت و إسناد موجود در آن هم مجازی محسوب می شد ، بنابراین هیچ تفاوتی بین آیه و دیگر جملات وجود ندارد مگر اینکه برخی از اجزائش حذف شده است.
کاربرد جملاتی از موارد مذکور در همه زبانها به اندازه‌ای رایج است که قابل شمارش نمی باشد ، پس باید گفت: نمی توان مجازِ حذف را از موارد مجازِ اصطلاحی - استعمال در غیر ما وضع له - دانست به گونه ای که آنرا زیر مجموعه ای از اقسام گذشته در مجاز محسوب نمود مگر آنکه بگوئیم در اینجا دچار مجاز در لفظ مجاز شده ایم.
از آنچه گذشت چنین حاصل می شود که به نظر ما مجاز حذف وجود دارد لکن به معنای مجاز اصطلاحی نیست چرا که الفاظ در معنای حقیقی استعمال شده اند و البته مراد جدّی غیر از مراد استعمالی است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo