درس خارج اصول استاد هادی نجفی

1402/09/12

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المقدمة/الصحيح و الأعم /تتمه بیان محقق خوئی قدس سره

 

تتمّه‌ی بیان محقّق خوئی و نقد آن

نخست یادآور می‌شود که ارکان نماز در نزد فقها عبارت از نیّت، تکبیرة الاحرام ، قیام - هنگام تکبیرة الاحرام و متّصل به رکوع - رکوع و دوسجده می‌باشد.
محقّق خوئی برآنند که تصویر جامع بر اساس قول به اعمّ، عبارت از ارکانی دیگر در نمازند که شامل طهارت، تکبیرة الاحرام، رکوع و دوسجده(سجود) می‌باشد. دلیل ایشان بر مدّعای خویش روایات متعدّدی است که در آنها آمده که تکبیرة الاحرام به عنوان افتتاح نماز شمرده می‌شود لذا بر این اساس اصلاً نماز بدون آن تحقّق نمی‌یابد. به عنوان نمونه اگر کسی قرائتی بدون تکبیرة الاحرام داشته باشد نمی‌توان گفت او وارد نماز شده است.
نیز از مطلب مذکور چنین ظاهر می‌شود که تکبیرة الاحرام جزء حدیث لاتعاد نمی‌باشد. سرّ و راز این بیان نیز آنست که تا وقتی تکبیرة الاحرام محقّق نشود، نمازی شروع و آغاز نشده تا نیازمند اعاده باشد.
به عبارت دیگر مستفاد از روایات آنست که نماز عبادتی خاص بوده که بدونِ تکبیرة الاحرام اصلاً شروع نمی‌شود. در برخی روایات آمده است که "لا صلاة بغیر افتتاح"[1] و بر این اساس اگر نمازگزاری بدون آن وارد نماز شود - هر چند از روی نسیان یا جهل باشد - نمی‌توان گفت که وارد نماز شده است و حدیث لاتعاد شاملش نمی‌شود. لذا باید گفت که تکبیرة الاحرام از ارکان نماز شمرده می‌شود.
محقّق خوئی در مورد رکن بودنِ طهارت و رکوع و سجده متمسّک به صحیحه حلبی شده اند که در آن آمده امام صادق علیه‌السلام فرمود: الصَّلَاةُ ثَلَاثَةُ أَثْلَاثٍ؛ ثُلُثٌ طَهُورٌ وَ ثُلُثٌ رُکُوعٌ وَ ثُلُثٌ سُجُودٌ.[2] لذا ارکان نماز بر موارد چهارگانه‌ی طهارت، تکبیرة الاحرام ، رکوع و سجود منحصر می‌شود.


اشکال
باید گفت: بیان محقّق خوئی در انحصار ارکان نماز بر چهار مورد - با اینکه در صحیحه حلبی، آنها عبارت از سه مورد می‌باشند و ایشان تکبیرة الاحرام را اضافه کرده‌اند - دارای اشکالاتی است که به شرح زیر می‌باشد.
1) عدمِ شناخت موضوع له نماز تا زمان امام صادق
اشکال نخست آنست که بر فرض پذیرش بیان ایشان لازم است که موضوع له نماز در مدتّ زمانی طولانی از شروع وجوبِ نماز و امر به آن تا زمانِ صدور حدیث امام صادق - صحیحه حلبی - یعنی بیش از یکصد و اندی سال برای مسلمانان ناشناخته مانده باشد، چرا که دیگر نصوص شامل محتوای صحیحه‌ی ذکور نبوده‌اند، در حالی که بطلان این امر واضح است و از موارد قبیحه‌ی تأخیر بیان از وقت حاجت شمرده می‌شود.
لذا باید گفت: روایت مورد نظر - صحیحه حلبی - هیچ دخالتی در موضوع له نماز ندارد بلکه لازم است مفاد آنرا بر معنایی دیگر حمل نمود.
اگر ظهور کلام امام در صدد تشریع باشد، باید به گونه‌ای معنا و حمل شود که به معنای بیانِ موضوع له لفظِ صلاة نباشد چرا که بر مجموع مفاد این صحیحه - طهارت و رکوع و سجود - هیچ حکم شرعی مترتّب نمی‌شود.
به عنوان نمونه اگر کسی پس از طهارت - وضو - به رکوع و سجده رود، او را نمازگزار نمی‌نامند. بنابراین بر موارد سه‌گانه مذکور در روایت، هیچ حکمی مترتّب نمی‌شود.
2) تنافی و مغایرت صحیحه با روایات دیگر
اشکال دوم آنست که نصِ مذکور - صحیحه حلبی - با روایاتی که طهارت را به عنوان مقدّمه‌ی نماز، اخذ و محسوب کرده - مثل اینکه فرمودند إِذَا دَخَلَ الْوَقْتُ وَجَبَ الطَّهُورُ وَ الصَّلَاة[3] - مغایر بوده و با آنها تنافی دارد. لذا طهارت به عنوان جزء برای نماز محسوب نمی‌شود بلکه شرط و مقدّمه‌ی آن است. ناگفته نماند که اجزاء، داخل در نمازند ولی شرط ها خارج از آن محسوب می‌شوند. از طرفی در روایت از واو عطف استفاده شده و ظهور واو عطف نشانگر تغایر است نه وحدت. بنابراین طهارت نمی‌تواند جزء نماز محسوب شود.
3) تنافی با دیدگاه دیگر ایشان
اشکال سوم آنست که جمود بر پذیرش صحیحه حلبی و ازطرف دیگر پذیرش اینکه تکبیرة الاحرام نیز جزء ارکان باشد - چنانچه ایشان اضافه کرده‌اند- موجب از بین رفتن ظهور روایت می‌گردد. - چرا که ارکان در آن سه مورد است ولی ایشان آنها را چهار تا دانسته - لذا مشخص می‌شود که صحیحه حلبی دلالتی بر استفاده‌ی فقهی ایشان ندارد.
4) عدمِ دخولِ برخی موارد در ارکان
موارد حدیث لاتعاد نشانگر آنست که اگر کسی وقت یا قبله یا طهارت یا رکوع یا سجود را نسبت به نماز مراعات نکند، باید آنرا اعاده نماید. لکن این درحالیست که هیچ کس وقت و قبله و طهارت را از اجزاء نماز و داخل در آن ندانسته بلکه آنها به عنوان شرطِ نمازند‌.
در مورد نیّت نیز باید گفت که آن رکن همه‌ی عبادات محسوب می‌شود به طوری که هیچ عبادتی - مثل روزه، حجّ ، زکات و... بدون آن مجزی نیست.
در مورد قیام نیز باید گفت که آن به تنهایی، رکن نمی‌باشد. توضیح اینکه قیام حین تکبیرة الاحرام از واجبات تکبیرة الاحرام است و شرطِ آن محسوب می‌شود و بدین معناست که باید تکبیرة الاحرام، در هنگام قیام گفته شود. - البته برای نمازگزاری که قادر بر آن باشد.- لذا این قیام به عنوان رکن شمرده نمی‌شود.
قیام متّصل به رکوع نیز از شرایط رکوع است - نه جزء آن - چرا که هنگامی رکوع صحیح است که نمازگزار از حالت قیام بدان برسد نه از حالت قعود یا سجود ( که به حال نیم خیز بلند شود و به رکوع برسد .) لذا این قیام نیز به عنوان رکن شمرده نمی‌شود.
بر این اساس باید گفت که ارکان نماز شامل سه مورد - تکبیرة الاحرام و رکوع و سجود - است و سه مورد دیگر - طهارت و وقت و قبله - از شرایط نماز است - چرا که آنها از نماز خارجند - نه از اجزاء و ارکان آن.
5) تنافی با روایات دیگر
اشکال دیگر آنست که ائمه اطهار هیچ ردعی از بکارگیری لفظِ نماز در پرسش های مردم از ایشان راجع به مواردی که ارکان را اتیان نکرده‌اند، نداشته‌اند.
توضیح اینکه در روایات متعدّدی از ائمه اطهار پرسیده شده که کسی نماز خوانده ولی طهارت یا تکبیرة الاحرام یا رکوع یا سجود در آن نداشته است، حکمش چیست؟ امام علیه السلام در این موارد صرفاً امر به اعاده نماز داشته‌اند و در عین حال به او نگفته‌اند که نباید چنین عملی را نماز بدانی و بنامی. به عبارت دیگر عرف چنین کاری را به عنوان نماز نامگذاری می‌کند و امام علیه‌السلام نیز هیچگونه ردع و منعی از آن تعبیر ندارند بلکه امر به اعاده و دوباره خواندن می‌کنند. لذا معلوم می‌شود که عملِ قبلی - بدون طهارت یا رکوع و ...- هم نماز محسوب می‌شده، لکن نمازی باطل بوده است.
از آنچه گذشت چنین حاصل می‌شود که نمی‌توان بر اساس قول به اعمّ، دیدگاه محقّق خوئی قدّس سرّه در تصویر جامع مبنی بر اینکه آن عبارت از ارکان - طهارت، تکبیرة الاحرام، رکوع و سجود - است را پذیرفت.


[1] . وسائل الشیعة؛ ج۶، ص۱۴، ح۷، باب۲، ابواب تکبیرة الاحرام.
[2] . وسائل الشیعة؛ ج۶، ص302، ح1، باب9، ابواب الرکوع.
[3] 3. التهذیب؛ ج2، ص140، ح4 / وسائل الشیعة؛ ج1، ص372، ح1، باب4، ابواب الوضوء، صحیحه زراره.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo