< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد هادی نجفی

1400/03/24

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: التعادل و التراجيح/تدوین حدیث /

جهت سوم:چه نتایجی بر منع از تدوین حدیث مترتب شد

به عبارت دیگر چه آثاری را منع از تدوین حدیث در جامعه وفرهنگ مسلمین به یادگار گذاشت

امر اول :

امر اولی که منع از تدوین حدیث در جامعه گذاشت این بود که ،خلفای بعدی هم همان سیاست منع را تبعیت کردند

طبقات ابن سعد ج2 /100،مسند احمد ج1/363 ،السنة قبل التدوين نویسنده : الخطيب، محمد عجاج جلد : 1 صفحه : 97)

ورُوِيَ عن أمير المؤمنين عثمان - رَضِيَ اللهُ عَنْهُ - أنه اتَّبَعَ منهج الخليفة الراشد عمر بن الخطاب - رَضِيَ اللهُ عَنْهُ - ومنع الإكثار من الرواية، قَالَ مَحْمُودٌ بْنُ لَبِيدٍ: سَمِعْتُ عُثْمَانَ عَلَى المِنْبَرِ يَقُولُ: «لاَ يَحِلُّ لأَحَدٍ يَرْوِي حَدِيثًا عَنْ رَسُولِ اللهِ - صَلََّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ - لَمْ أَسْمِعْ بِهِ فِي عَهْدِ أَبِي بَكْرٍ وَلاَ عَهْدِ عُمَرَ،[1]

عثمان همان راه عمر را رفته است ودر رفتن راه عمر منع کرده است اکثار از روایت را

محمود بن لبید نقل می کند :

عثمان در زمان خلافتش روی منبر اینطور می گفت:(سمعت یقول ماضی استمراری است مکرر می گفت)

هیچ کس حق ندارد از رسول خدا حدیثی را که در عهد عمر وابوبکر نشنیده ایم نقل کند

پس عثمان هم در منع از تدوین حدیث همان مسیر دو خلیفه را رفته است

در یک برهه کوتاهی خلافت علی ع است و بعد از ایشان معاویه روی کار می آید معاویه هم در منع تدوین از حدیث همین راه خلفا را دنبال می کند

(صحیح مسلم کتاب الزکات ج2 /718،خطیب دمشقی تاریخ دمشق ج3/160 ابن عساکر)

 

98 - (1037) حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرِ بْنُ أَبِي شَيْبَةَ، حَدَّثَنَا زَيْدُ بْنُ الْحُبَابِ، أَخْبَرَنِي مُعَاوِيَةُ بْنُ صَالِحٍ، حَدَّثَنِي رَبِيعَةُ بْنُ يَزِيدَ الدِّمَشْقِيُّ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ عَامِرٍ الْيَحْصَبِيِّ، قَالَ: سَمِعْتُ مُعَاوِيَةَ، يَقُولُ: «§إِيَّاكُمْ وَأَحَادِيثَ، إِلَّا حَدِيثًا كَانَ فِي عَهْدِ عُمَرَ، فَإِنَّ عُمَرَ كَانَ يُخِيفُ النَّاسَ فِي اللهِ عَزَّ وَجَلَّ»[2]

از عبدالله بن عامر یحصبی شنیدم معاویه روی منبر در دمشق می گفت :بر حذر باشید مبادا حدیثی نقل شود از رسول خدا مگر احادیثی که زمان عمر نقل شده بود زیرا عمر مردم را می ترساند به خاطر خداوند

این سیاست منع که در زمان خلافت خلیفه اول و دوم شروع شد واین تبعیت تا اواخر زمان حکومت بنی امیه ادامه داشت

علت این که می گوید: آنهایی که در زمان عمر نقل شده روایتش اشکالی ندارد چون روایات در زمان خلفا درنهایت غربال وپاکسازی وسانسور بوده است

داستان این تبعیت اینقدر ادامه پیدا کرد که ابن ابی لیلا می گوید:

جامع بيان العلم وفضله نویسنده : ابن عبد البر جلد : 2 صفحه : 1121

2201 - أَخْبَرَنَا عَبْدُ الْوَارِثِ بْنُ سُفْيَانَ، ثنا قَاسِمُ بْنُ أَصْبَغَ، ثنا أَحْمَدُ بْنُ زُهَيْرٍ قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي، وَأَحْمَدُ بْنُ حَنْبَلٍ قَالَا: نا جَرِيرٌ، عَنْ عَطَاءِ بْنِ السَّائِبِ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي لَيْلَى، قَالَ: §«أَدْرَكْتُ عِشْرِينَ وَمِائَةً مِنَ الْأَنْصَارِ مِنْ أَصْحَابِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مَا مِنْهُمْ رَجُلٌ يُسْأَلُ عَنْ شَيْءٍ إِلَّا وَدَّ أَنَّ أَخَاهُ كَفَاهُ وَلَا يُحَدِّثُ حَدِيثًا إِلَّا وَدَّ أَنَّ أَخَاهَ كَفَاهُ[3]

120 انصاری را در مسجد پیامبر دیدم که هیچ کدام جرات نداشتند یک حدیثی را نقل کنند مگر اینکه دوست می داشتند یک کس دیگر روایت را نقل کند ( چون نقل حدیث هزینه داشت )

نتیجه دوم:

این منع موجب جعل احادیث شد به جهت اینکه احادیث واقعی را نگذاشتند ترویج شود در نتیجه ارباب قدرت ،پول وثروت وقدرت را توزیع می کردند بین کسانی که برای آنها وبه نفع آنها حدیث جعل کنند

در واقع احادیث واقعی ممنوع شد ودر فضائل شیخین هر مقدار خواستند روایت جعل کنند درنتیجه مورد حمایت دستگاه حکومت قرار می گیرند واینها درواقع می شوند مبلغان حکومت وقت وبالتبع موردحمایت دستگاه حکومت وقت قرار می گیرند دلیل ما روایتی است که در کافی وجود دارد

 

(کافی ج1 ص62،نهج البلاغه صبحی صالح 225)

    1. عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُمَرَ الْيَمَانِيِّ عَنْ أَبَانِ بْنِ أَبِي عَيَّاشٍ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ الْهِلَالِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع إِنِّي سَمِعْتُ..... قَدْ كُذِبَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص عَلَى عَهْدِهِ حَتَّى قَامَ خَطِيباً فَقَالَ أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ كَثُرَتْ عَلَيَّ الْكَذَّابَةُ فَمَنْ كَذَبَ عَلَيَّ مُتَعَمِّداً فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ ثُمَّ كُذِبَ عَلَيْهِ مِنْ بَعْدِهِ وَ إِنَّمَا أَتَاكُمُ الْحَدِيثُ مِنْ أَرْبَعَةٍ لَيْسَ لَهُمْ خَامِسٌ رَجُلٍ مُنَافِقٍ يُظْهِرُ الْإِيمَانَ مُتَصَنِّعٍ بِالْإِسْلَامِ‌ لَا يَتَأَثَّمُ وَ لَا يَتَحَرَّجُ أَنْ يَكْذِبَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص مُتَعَمِّداً فَلَوْ عَلِمَ النَّاسُ أَنَّهُ مُنَافِقٌ كَذَّابٌ لَمْ يَقْبَلُوا مِنْهُ وَ لَمْ يُصَدِّقُوهُ وَ لَكِنَّهُمْ قَالُوا هَذَا قَدْ صَحِبَ رَسُولَ اللَّهِ ص وَ رَآهُ وَ سَمِعَ مِنْهُ وَ أَخَذُوا عَنْهُ وَ هُمْ لَا يَعْرِفُونَ حَالَهُ- وَ قَدْ أَخْبَرَهُ اللَّهُ عَنِ الْمُنَافِقِينَ بِمَا أَخْبَرَهُ‌ وَ وَصَفَهُمْ بِمَا وَصَفَهُمْ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَ‌ وَ إِذا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسامُهُمْ‌ وَ إِنْ يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ‌ ثُمَّ بَقُوا بَعْدَهُ فَتَقَرَّبُوا إِلَى أَئِمَّةِ الضَّلَالَةِ وَ الدُّعَاةِ إِلَى النَّارِ بِالزُّورِ وَ الْكَذِبِ وَ الْبُهْتَانِ فَوَلَّوْهُمُ الْأَعْمَالَ‌[ وَ حَمَلُوهُمْ عَلَى رِقَابِ النَّاسِ وَ أَكَلُوا بِهِمُ الدُّنْيَا وَ إِنَّمَا النَّاسُ مَعَ الْمُلُوكِ وَ الدُّنْيَا إِلَّا مَنْ عَصَمَ اللَّهُ فَهَذَا أَحَدُ الْأَرْبَعَةِ

از امیرالمومنین پرسیدند؛ احادیثی که در اختیار مردم است چگونه دراین احادیث جعل راه پیدا کرده است؟

جواب می دهند: در زمان رسول خدا ص اینقدر بر پیامبر دروغ بستند که پیامبر خطبه خواند در حالی که ایستاده بود

ای مردم بر من زیاد دروغ نسبت می دهند پس هرکس از روی عمد به من دروغی سبت دهدپس جایگاه او آتش جهنم است سپس امیرالمومنین ع می فرمایند :این داستا ن کذب بر پیامبر ادامه پیدا کرد

حدیث چهار وجه دارد که پنجمی ندارد(یعنی کسانی که برای شما حدیث نقل می کنند یکی از این چهار دسته هستند

اول : مردی که منافق است و اسلامش تصنعی است و اصلا گناه را قبول ندارد که خود را گناهکار بداند وهیچ باکی ندارد که بر رسول خدا عمدا دروغ ببندد واگر مردم می دانستند که او منافق وکذاب است ار او نمی پذیرفتند اما مردم می گویند: این شخص از اصحاب پیامبر است او را دیده است و.از اوحدیث شنیده است پس از این شخص حدیث نقل می کنند ومردم حال این شخص را نمی دانند وخدا در سوره منافقین ازآنها خبر دوتوصیف کرده است ﴿وَ إِذا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسامُهُمْ وَ إِنْ يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ يَحْسَبُونَ كُلَّ صَيْحَةٍ عَلَيْهِمْ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ﴾ سوره المنافقون، آيه 4 ..... ص : 54

 

و هرگاه آنان را ببينى، قيافه آنان (چنان آراسته است) كه ترا به شگفت وادارد و اگر سخن گويند، (به قدرى جذّاب و زيباست كه) به كلامشان گوش فرادهى، گويا چوب‌هايى هستند (خشك و بى‌مغز و بى‌فايده و به هم) تكيه داده شده، هر ندايى را عليه خود مى‌پندارند، آنان دشمنند، پس از آنان دورى كن، خدا آنان را بكشد، چگونه از حق منحرف مى‌شوند.)

اینها بعد از پیامبر هم بودند وبعد از پیامبر به پیشوایان گمراهی وآتش تقرب پیدا کردند وتقرب آنها به وسیله زور و بهتان ودروغ یستن بود وقتی دروغ جعل کردند به مقاماتی رسیدند واینها را بر گردن مردم سوار کردند ومنافقین از این طریق به دنیا رسیدند چون مردم دنبال پادشا هان ودنیا هستند مگر اینکه خداوند آنها را حفظ کند واین یکی از اقسام ناقلین حدیث است»

در این روایت امیر المومنین ع می فرماید :احادیث جعلی ودروغین از نا حیه منافقین جعل می شد به خاطر ائمه ظلال ومزدشان را می گرفتند وآن پول وثروت ومقامات بود(فولّوهم الاعمال : مسئول حکومتی می شدند )

عمده چیزی که ممنوع بود وبه شدت برخورد وسانسور می شود روایاتی که دال بر فضائل اهل بیت ودر رأس آن فضائل علی ع بود که ممنوع بود ومجازات داشت اما برای شیخین در نقل مناقب وفضائل آزاد بودند وپاداش هم داشتند

 

(ابن ابی الحدید ج11 ص44)

قال كتب معاوية نسخة واحدة إلى عماله بعد أن برئت الذمة ممن روى شيئا من فضل أبي تراب و أهل بيته [4]

به محض اینکه معاویه به خلافت رسید بخش نامه به تمام شهرها وعمالش فرستاده شد(کلمه اگرمجاعه باشد یعنی بعد از سال قحطی و اگر جماعه باشد یعنی بعد از این که با اوبیعت شد و به قدرت رسید)

کسی که در فضایل اهل بیت وعلی ع روایت نقل بکند من از او بیزاری می جویم ومورد حمایت من نیست

در جلد 4 صفحه 73

قد صح أن بني أمية منعوا من إظهار فضائل علي ع و عاقبوا على ذلك الراوي له حتى أن الرجل إذا روى عنه حديثا لا يتعلق بفضله بل بشرائع الدين لا يتجاسر على ذكر اسمه فيقول عن 1أبي زينب .

 

این درست است که بنی امیه بعد از معاویه هم بر همین منوال بودند ومنع می کردند از ذکر ظاهر شدن فضائل علی ع و کسی که چنین روایاتی را نقل می کرد مجازات می شد واگر کسی می خواست روایتی از علی ع نقل کند و در مورد فضائل علی نباشد ودر مورد شرایع وروایات احکام دین باشدجرات نداشتند روایت نقل کنند ومی گفتند: عن ابی زینب نقل می کنم که اسم علی را نبرد وبردن نام علی جرم بود

پس نتیجه :منع از تدوین حدیث منجر به این شد که احادیث واقعی نقل نشود واحادیث جعلی از طریق منافقین نشر پیدا کند

نتیجه سوم

وقتی دستور منع از تدوین حدیث صادر شد آنهایی که با حدیث آشنایی داشتند مجبور بودند حدیث را به حافظه بسپرند و بدیهی است که حافظه به مرور زمان دستخوش تغییر می شود واگر حدیث تدوین نشود حافظه آهسته آهسته گرفتار اوهام وخطا در احادیثی می شودکه از حفظ داشتند

پس نتیجه سوم عبارتاً از راه یافتن اوهام در اذهان کسانی که روایات پیامبر را از حفظ داشتند چون اجازه نقل حدیث وتدوین حدیث را نداشتند،احادیث به حافظه سپرده شده گرفتار خطا و وهم می شدند

مانند سخنانی که از بعضی از بزرگان وصالحینی که حتی خطایی از آنها ندیدیم اما سخنان او قابل پذیرش نیست وتوهم است مانند افرادی که ادعای دیدن غول یا جن یا امام زمان را دارند اما غالبا گرفتار توهم شده اند بله امکان دارد شخصی توسل به حضرت پیدا کرده باشد وحضرت فردی را فرستاده باشد اما این شخص امام زمان نیست

امیر المومنین در ادامه می فرماید:

وَ رَجُلٍ سَمِعَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ شَيْئاً لَمْ يَحْمِلْهُ عَلَى وَجْهِهِ وَ وَهِمَ فِيهِ وَ لَمْ يَتَعَمَّدْ كَذِباً فَهُوَ فِي يَدِهِ يَقُولُ بِهِ وَ يَعْمَلُ بِهِ وَ يَرْوِيهِ فَيَقُولُ أَنَا سَمِعْتُهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص فَلَوْ عَلِمَ الْمُسْلِمُونَ أَنَّهُ وَهَمٌ لَمْ يَقْبَلُوهُ وَ لَوْ عَلِمَ هُوَ أَنَّهُ وَهَمٌ لَرَفَضَهُ

دومین نفراز کسانی که حدیث نقل می کند کسی است که از رسول خدا چیزی شنیده اما آنطور که باید مطلب رامتوجه شود،متوجه نشده است وگرفتار توهم شده است وتعمد در کذب ندارد واین حدیث توهمی را که در اختیار اوست عمل می کند وروایت می کند ومی گوید:از رسول خداشنیده ام واگر مسلمانان می دانستند گرفتار توهم شده از او نمی پذیرفتند واگر خود او هم متوجه می شد این حدیث را کنار می گذاشت

بنابراین اگر این احادیث در صدر اول تدوین شده بود می شد این احادیث را با مقابله خطای روایت را با قرائن برطرف کنند اما منع از تدوین حدیث کردند و این اوهام در روایات ماند ونقل شد

وَ رَجُلٍ ثَالِثٍ سَمِعَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص شَيْئاً أَمَرَ بِهِ ثُمَّ نَهَى عَنْهُ وَ هُوَ لَا يَعْلَمُ أَوْ سَمِعَهُ يَنْهَى عَنْ شَيْ‌ءٍ ثُمَّ أَمَرَ بِهِ وَ هُوَ لَا يَعْلَمُ فَحَفِظَ مَنْسُوخَهُ وَ لَمْ يَحْفَظِ النَّاسِخَ وَ لَوْ عَلِمَ أَنَّهُ مَنْسُوخٌ لَرَفَضَهُ وَ لَوْ عَلِمَ الْمُسْلِمُونَ إِذْ سَمِعُوهُ مِنْهُ أَنَّهُ مَنْسُوخٌ لَرَفَضُوهُ- وَ آخَرَ رَابِعٍ لَمْ يَكْذِبْ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص مُبْغِضٍ لِلْكَذِبِ خَوْفاً مِنَ اللَّهِ وَ تَعْظِيماً لِرَسُولِ اللَّهِ ص لَمْ يَنْسَهُ‌ بَلْ حَفِظَ مَا سَمِعَ عَلَى وَجْهِهِ فَجَاءَ بِهِ كَمَا سَمِعَ- لَمْ يَزِدْ فِيهِ وَ لَمْ يَنْقُصْ مِنْهُ وَ عَلِمَ النَّاسِخَ مِنَ الْمَنْسُوخِ فَعَمِلَ بِالنَّاسِخِ وَ رَفَضَ الْمَنْسُوخَ

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo