درس جواهر الکلام استاد رسول رسا

1400/06/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: قضا/ مقدّمه/ آشنایی با جواهر الکلام و نویسنده آن

مقدّمه

بیان نکاتی از باب مقدّمه قبل از ورود به مباحث کتاب:

آشنایی با مرحوم نجفی: ولادت نجف اشرف 1200 ه.ق، وفات: اوّل شعبان 1267 ه.ق. پدرش، شيخ محمّدباقر بن شيخ عبد الرحيم بن آقا محمّد بن ملّا عبدالرحیم شريف اصفهانى بود. زمانى، شيخ عبدالرحیم شريف كبير- جدّ سوم شيخ محمّدحسن- از اصفهان راهى نجف اشرف شد و در آن شهر مقدّس رحل اقامت افكند تا از محضر عالمان بزرگ كسب فيض كند.

استادان:

الف) در مقدّمات: 1. سيّد حسين شقرايى عاملى (متوفّى 1230 ق)؛ 2. شيخ قاسم آل محيى الدين (متوفّى 1238 ق)؛ 3. شيخ حسن (متوفّى 1250 ق).

ب) در سطوح: 1. آیةالله شيخ جعفر كاشف الغطاء (متوفّى 1228 ق)؛ 2. آیةالله سيّد مهدى بحر العلوم (متوفّى 1212 ق).

3. آیةالله سيّد جواد عاملى (متوفّى 1226 ق)؛ 4. آیةالله شيخ موسى كاشف الغطاء (متوفّى 1241 ق).

شاگردان:

1. آیةالله سيّد حسين كوه‌كمرى (متوفّى 1299 ق)؛ 2. آیةالله شيخ جعفر شوشترى (متوفّى 1303 ق)؛ 3. ملّا علی كنى (متوفّى 1306 ق)؛ (صاحب ایضاح المشتبهات و توضیح المقال) 4. شيخ محمّد ايروانى (متوفّى 1306 ق)؛ 5. شيخ عبدالحسین معروف به شيخ العراقين (متوفّى 1286 ق)؛ 6. شيخ عبدالرحیم بروجردى (متوفّى 1304 ق)؛ 7. شيخ عبدالله نعمت عاملى (متوفّى 1302 ق)؛ 8. شيخ انصارى (متوفّى 1281 ق)؛ 9. ميرزا حبیب‌الله رشتى (متوفّى 1312 ق).

تألیفات:

1. جواهر الكلام فى شرح شرائع الإسلام؛ 2. نجاة العباد فى المعاد (در باره احكام طهارت و نماز)؛ 3. هداية الناسكين (در باره احكام حج)؛ 4. رساله‌اى در احكام خمس و زكات؛ 5. رساله‌اى در احكام روزه كه به فارسى ترجمه شده است.

6. رساله‌اى در احكام ارث؛ 7. مقالاتى پيرامون اصول فقه.

جواهر الکلام مهم‌ترین و تأثیرگذارترین اثر صاحب جواهر است. این کتاب منبعی جامع در فقه استنباطی بوده که نظیر آن تاکنون به تحریر در نیامده است. نقل اقوال فقها و استدلال دقیق از نکات عمده قابل‌توجه در جواهر است. شیخ محمّدحسن در ۲۵ سالگی مشغول به تألیف شد و حدود سی سال از عمر خویش را صرف این اثر نمود و به سبب همین تألیف سترگ، ملقّب به شیخ الفقها شد. این کتاب سرانجام در سال ۱۲۵۷ق به اتمام رسیده است. از شیخ انصاری نقل کرده‌اند که یک مجتهد همین که دو کتاب جواهر و وسایل را در اختیار داشته باشد[1] در فرآیند اجتهاد از مراجعه به کتب فقهی گذشتگان بی‌نیاز می‌شود.

نظر صاحب جواهر درباره ولایت مطلقه فقیه: ایشان در کتاب جواهر باب امر به معروف و نهی منکر درباره ولایت مطلقه فقیه عباراتی دارند و نوشته‌اند:

لو لا عموم الولاية لبقي كثير من الأمور المتعلّقة بشيعتهم معطّلةً. فمن الغريب وسوسة بعض الناس في ذلك، بل كأنّه ما ذاق من طعم الفقه شيئاً و لا فهم من لحن قولهم و رموزهم أمراً[2] .

لو لا عموم الولاية لبقي كثير من الأمور المتعلّقة بشيعتهم معطّلةً: اگر عموم ولایت نباشد اگر ما ولایت مطلقه را برای فقیه قائل نباشیم، بسیاری از اموری که به شیعیان اهل‌بیت (علیهمالسلام) تعلّق دارد معطّل می‌ماند و این زیبنده مکتب اسلام نیست که پیروانش را معطّل نگه دارد و آنان تکالیف خودشان را (در امور اجتماعی) ندانند و آن مسائل اجرایی نشود فمن الغريب وسوسة بعض الناس في ذلك، بل كأنّه ما ذاق من طعم الفقه شيئاً، و در ادامه اظهار تعجب میکنند که چیزی که جای تعجّب دارد این است که وسوسه کردن برخی از مردم است در قبول کردن این عموم ولایت. و اعتراض می‌کنند به کسانی که می‌خواهند ولایت‌فقیه را محدود کنند به موقوفات و امور حسبه و امور جزئیّه و صغار و مجانین و مسایل محدود.

در ادامه نوشته‌اند بل كأنّه ما ذاق من طعم الفقه شيئاً، بلکه کسی که این سخن را می‌گوید و وسوسه می‌کند در عموم ولایت‌فقیه و ولایت مطلقه فقیه گویا طعم فقه را نچشیده است و از فرمايش ائمه (علیه‌السلام) چيزى نفهميده‌اند.گویا ایشان چنین کسی را فقیه نمی‌دانند و نوشته‌اند که چنین کسی معنی و رمز سخن معصومان (علیهمالسلام) را نفهمیده است. «اگر ولايت عامّه فقيه نباشد، بسيارى از كارهاى مربوط به شيعيان معطّل می‌ماند».

پس این‌گونه نیست که امام خمینی (أعلی‌الله‌مقامه‌الشریف) مسأله ولایت‌فقیه را ابداع کرده‌اند بلکه فقیهان گذشته مانند محقّق نجفی با این شدّت و تاکید آن را بیان کرده‌اند.

عظمت کتاب جواهر از منظر امام خمینی:

«اما در مورد دروس تحصیل و تحقیق حوزه‌ها، این‌جانب معتقد به فقه سنّتی و اجتهاد جواهری هستم و تخلّف از آن را جایز نمی‌دانم. اجتهاد به همان سبک صحیح هست؛ ولی بدان معنا نیست که فقه اسلام پویا نیست؛ زمان و مکان دو عنصر تعیین‌کننده در اجتهادند»[3] .

روش اجتهادی محقّق نجفی در جواهر الکلام:

هدف صاحب جواهر نوشتن کتاب برای دیگران نبوده است بلکه هدف رجوع و استفاده شخصی بوده است در ایّامی که به متون فقهی دسترسی نداشته است و با این حال کتاب ایشان یکی از بهترین کتب فقهی تاریخ شیعه است و بسیار برجسته است و نشان از عظمت علمی ایشان دارد و همیشه این عظمت خودش را به همراه دارد و برای دیگران قابل استفاده است، هر چند که استفاده از جواهر به سبب داشتن عبارات پیچیده و غلط‌هایی که در نقل اقوال دیگران به سبب در دسترس نبودن منابع، مشکلاتی دارد؛ امّا اینها از ارزش علمی ایشان کم نمی‌کند.

مسائل مستحدثه و فقه نظام و فقه مضاف در عصر ما به وجود آمده و در زمان صاحب جواهر حکومت در دست شیعیان نبوده و صاحب جواهر اگر در این زمان بودند قطعاً به گونه‌ای اجتهاد می‌کردند که فقه پویا و فعّال باشد؛ مثلاً: مسأله رمز ارزها یا تغییر جنسیّت یا سلاح کشتار جمعی چون جامعه بشری مورد نظرش نبوده فقیه هم بیان نکرده است. فقیه وظیفه دارد القای فروع بر اصول کند، فروعاتی که بالفعل جامعه اسلامی به آن نیاز دارد و امام خمینی توجّه به اقتضای زمان و مکان در اجتهاد داشتند که از سوی امام بیان گردید بحث مفصّلی است که علی‌رغم پایبندی بر اصول اجتهادی دچار ضدّیّت با قرآن و سنّت نشویم.

فقه شیعه فقه پویا و فقه فعّال است و این نظریّه اشتباه است که ما بخواهیم مستقیماً از قرآن و روایات برداشت کنیم. ما باید شیوه استنباط را از بزرگان یاد بگیریم و این به معنای تقلید از فتاوای ایشان نیست، بلکه روش اجتهادی را از ایشان باید بیاموزیم و اختلاف مبانی و نظرهای متفاوت امری بدیهی است؛ مثلاً: با یک مبانی یک روایت پذیرفته یا ردّ می‌شود و نظرها و فتاوا مختلف می‌شود.

شیوه را از بزرگان یاد می‌گیریم و بر اساس آن مسائل جدید را پاسخ می‌دهیم؛ مثلاً: صاحب جواهر، روشی دارند و خیلی از فروعات را آورده‌اند که صاحب شرایع نیاورده‌اند و بدیهی است که گذشت زمان لطمه‌ای به اجتهاد نمیزند.

خوب است که هر چند سال یک بار کتاب جواهر و امثال آن بازنویسی شود و بدیهی است که این امری است که کار گروهی می‌طلبد و یک فرد به تنهایی امروزه شاید نتواند چنین کاری را انجام دهد و 43 جلد کتاب توسّط فضلای حوزه و طلّاب باسواد و محّقق حوزه زیر نظر فقها مجموعه‌هایی این‌چنین بنویسند.

پیشنهاد می‌شود که استفتائات مراجع به صورت مجموعه گردآوری شود و به جای اینکه استفتائات یکی‌یکی برای دفترهای مراجع برود و ایشان پاسخ دهند خودشان امروز می‌توانند پیش‌دستی کنند و با چنین تجمیعی مجموعه‌ای مدوّن و منسجم ارائه دهند و نیاز نیست منتظر سؤالات جدید بمانند. کم پیش می‌آید که مسأله جدیدی به وجود بیاید و درباره جواهر هم همین طور است و برخی مباحث حذف شود و بجایش مسائل مستحدثه جایگزین شود.

مسائل مستحدثه دو گونه است که صد درصد جدیدند یا برخی ریشه‌هایش در کتب گذشته و صدر اسلام وجود داشته است؛ مثل: تصویر و فیلم‌برداری که در زمان صدر اسلام نقّاشی و مجسّمه و .. بوده است یا بحث بیع سلاح به اعدای دین در قبل از اسلام و صدر اسلام بوده است، ولی بحث سلاح هسته‌ای و میکروبی و کشتار جمعی امروزه به وجود آمده است.

خرید و فروش بیع سلاح آیا بر عهدهی ولایت‌فقیه باید باشد یا اختیارش بدست انسان معمولی باشد؟

برخی می‌گویند ولی‌فقیه به امور مهمتری باید بپردازد و در پاسخ به این عالم باید گفت که امروزه با وجود سلاحهای کشتار جمعی، موشک‌هایی که وجود دارد برای طرف بخشی از اقتدار را ایجاد میکند و إلاّ در دوران جنگ تحمیلی با وجود آن همه امکاناتی که دشمن داشت، در کنار قدرت ایمان و توکّل و یاری خداوند و دستگیری پیغمبر و آل پیغمبر (صلواتاللهعلیهمأجمعین)، تحت اوامر ولی‌فقیه پیروز شدیم و درباره بمب هسته‌ای به نظر ولی‌فقیه باید عمل شود. و از نظر اسلام بمب هسته‌ای که منجرّ به از بین بردن یک نسل و گذاشتن آثار سوء بر روی نسل آینده می‌شود- به مانند آنچه که در ژاپن اتفاق افتاد- جایز نیست. بله فقه پویا با فقه جواهری منافاتی ندارد و فقه جواهری (فقه سنّتی) درون خودش پویایی دارد. و همانا باید توجّه داشته باشیم که معنایش این نیست که بخواهیم همه دنیا را از خودمان راضی نگه‌داریم؛ مثلاً: چون آنان مخالف با قصاص هستند ما در فقه هم قصاص را کنار بگذاریم و از حکم الهی به بهانه پویایی بخواهیم دست‌برداریم. با آنچه در کشورهای غربی- و خصوصاً آمریکا- می‌بینیم که چقدر به راحتی قتل اتفّاق می‌افتد، می‌فهمیم که آیه شریفه ﴿وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تتَّقُونَ﴾[4] «ای صاحبان خرد! برای شما در قصاص مایه زندگی است، باشد که [از ریختن خون مردم بدون دلیل شرعی] بپرهیزید» این مطلب یک واقعیّت است.

نکاتی درباره کتاب جواهر الکلام:

    1. شرح شرایع و نقد آن و بررسی کلمات دیگران و همچنین اثبات نظر خود است.

    2. شرح ایشان مزجی و غالب عبارات از محقّق نجفی است.

    3. این کتاب شرح توضیحی و نقدی است. مثل کتبی نیست که شارح از خودش چیزی نداشته باشد و تنها به تبیین اقوال ماتن اکتفا نکرده است و نقد سخنان محقّق حلّی و دیگران را در ضمن شرح انجام داده‌اند.

    4. برخی عبارات جواهر بسیار مغلق و سنگین است.

    5. چون ایشان کتاب را برای دیگران ننوشته‌اند برخی موارد رمزگونه و مغلق است و توضیح داده نشده است و متأسّفانه ایشان فرصت بازنگری هم نداشته‌اند. و حدود 32 سال نوشتن این کتاب طول کشیده است.

    6. اشتباه زیاد در الفاظ روایات و متون فقهی در کتب قدیم مثل مکاسب شیخ انصاری دیده می‌شود. ریشه و علّت آن این است که بعضاً روایت را از کتب فقهی می‌دیدند و به کتب روایی مراجعه نمی‌کردند یا به نقل دیگران اعتماد می‌کردند و آن کتاب قبلی اشتباه کرده است و این اشتباه انتقال پیدا کرده است. الآن ما باید به منابع اصلی مراجعه کنیم و ما در تدریس این را رعایت می‌کنیم و در تمام موارد به منابع اصلی مراجعه می‌کنیم تا اشتباهات کتاب برطرف شود.

    7. اینکه در کتاب «عن» یا «في» نوشته‌اند فرق می‌کنند، اینکه نوشته‌اند «عن التذکرة» با «في التذکرة» با یکدیگر چه فرقی دارند؟

اگر فقیهی تعبیر «عن» به کار می‌برد یعنی حکایت شده و محکی است و شاید محکی از استاد یا کتابی که مراجعه کرده‌است و به منبع اصلی مراجعه نکردهاست و «في» که می‌آورد یعنی خودم مراجعه کردهام؛ ولی باید در هر دو صورت به منبع اصلی مراجعه کنیم تا اشتباهات بر طرف شود و در جایی که تعبیر «في» دارند اشتباه کمتر است و اگر بگویند «محکي» هم احتمال اشتباه زیادتر است. آنان عذرشان موجّه است؛ چون امکانات نداشتند یا خیلی کتب را نداشتند و صنعت چاپ و نرم‌افزارها- مثل امروز که در اختیار ماست- در اختیار آنان نبوده است. گاهی کتب را قرض می‌گرفتند تا کتاب خود را بنویسند.

    8. در شرایع «فیه تردّد»، «فیه إشکال»، «فیه نظر» وجود دارد محقّق نجفی این عبارات را توضیح داده و وجه تردید و اشکال و نظر را ذکر می‌کنند.

    9. گاهی کلام محقّق حلّی مجمل است و احتمالاتی دارد. ایشان آن احتمالات را بیان می‌کنند و گاهی یکی را توضیح یا ترجیح می‌دهند.

    10. محقّق نجفی اقوال را با نام شخص یا نام کتاب یا هر دو می‌آورند و نیز موافقان و مخالفان نظر محقّق حلّی را بیان می‌کنند. متأسّفانه فقط نام کتاب یا نویسنده آمده است و صفحه و جلد بیان نشده است که ما تمام این نسبت‌ها را اعتبارسنجی می‌کنیم و اشتباهات نسبت‌ها را اصلاح خواهیم کرد و نشانی دقیق را ذکر می‌کنیم.

    11. محقّق نجفی مدارک و منابع فتوای محقّق حلّی را بیان می‌کنند.

    12. گاهی محقّق نجفی نظر محقّق حلّی را با بیان اشکال بر آن و استدلال برای نظر خود، ردّ می‌کنند.

    13. ایشان گاهی فروعات و مسائلی که محقّق حلّی نیاورده‌اند بیان می‌کنند و البتّه در تمام مباحث این‌گونه عمل نکرده است که صاحب ریاض و دیگران آن مسائل را بیان کرده‌اند و ایشان به ادلّه مختلف از جمله غفلت یا مهمّ ندانستن مسأله، آن را بیان نکرده‌اند.

    14. محقّق نجفی اوّل عبارات شرایع را شرح و توضیح می‌دهند بعد نظر فقها را بیان می‌کنند و به نقد و بررسی می‌پردازند و بعد با توجّه به ادلّه نظر خود را بیان می‌کنند.

    15. گاهی فرع یا فروع مترتّب یا مربوط به مسأله که از طرف محقّق حلّی نیامده است را می‌آورند و بحث می‌کنند. البتّه در تمام مباحث این‌گونه عمل نمی‌کنند.

    16. جامعیّت جواهر: از طهارت تا دیات را در 43 جلد نوشته‌اند که باید در حوزه‌های علمیّه تدریس شود و خوانده شود که به علّت سختی عبارات و به بهانه‌های مختلف متأسّفانه انجام نمی‌شود و این کار سخت باید انجام پذیرد که فایده بسیار زیادی دارد. متأسّفانه کتاب القضا را نیافتم که تدریس شده باشد و فقط کتاب طهارت جواهر تدریس شده است و این کتب ارزش تدریس دارند و شاگردانی در این زمینه تربیت شوند و در هر باب جواهر استاد کتاب جواهر باشد.

    17. غالباً منبع روایات را ذکر نمی‌کنند تمام رجال سند را ذکر نکرده‌اند و اشتباه در الفاظ روایات زیاد است که سعی می‌کنیم این کار را انجام دهیم و اشتباهات را اصلاح کنیم و مقداری کار رجالی انجام می‌دهیم و به مانند درس خارج نظر آقای خویی و امام خمینی را بیان نمی‌کنیم با اینکه آرای آن بزرگواران را آماده داریم، ولی- انشاءالله- در وقتی دیگر در سطح درس خارج این کار باید انجام شود.

    18. درس ما یک جاهایی نقّادانه هست و موادّ قانونی و حقوقی جمهوری اسلامی مرتبط را ذکر می‌کنیم.

    19. کتاب جواهر متن مراجعه در درس خارج است و بحث ما در سطح است و- ان‌شاءالله- در سطح خارج جواهر الکلام مسائل جدید به آن باید اضافه شود. این کار در آینده از سوی مدرّسان باید انجام شود.

متن‌خوانی:

[كتاب القضاء]:

كتاب القضاء بالمدّ و قد يقصُر (مثل موسی گفته میشود) الذي هو لغةً لمعاني كثيرة ربما أُنهيت إلى عشرة (برخی بیشتر از ده تا هم ذکر کرده‌اند مثل وصیت): الحكم (مراد همین است و فرق حکم و فتوا را خواهیم گفت) و العلم و الإعلام- و عبّر عنه بعضهم بالإنهاء- و القول و الحتم و الأمر و الخلق و الفعل و الإتمام و الفراغ. (و آیاتی را ذیل این معانی آوردهاند که برخی را به برخی دیگر میتوان ارجاع داد).

قال الله- تعالى: ﴿فَلا وَ رَبِّكَ لا يؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فيما شَجَرَ بيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا في أَنفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْليماً﴾[5] . به پروردگارت سوگند كه آنان ايمان نخواهند آورد، مگر اينكه در اختلافات خود، تو را به داورى طلبند و سپس از داورى تو، در دل خود احساس ناراحتى نكنند و كاملاً تسليم باشند. شاهد مثال ﴿مِمّٰا قَضَيْتَ﴾ یعنی ممّا حکمت.

﴿إِلّٰا حٰاجَةً فِي نفْسِ يعْقُوبَ قَضٰاهٰا﴾[6] در این آیه برخی به معنای «فعل» گرفته‌اند که درست است؛ یعنی خدا انجام داد. برخی فاعل ﴿قَضٰاهٰا﴾ را یعقوب گرفتهاند و برخی خدا گرفته‌اند؛ اگر فاعل «الله» باشد درست است؛ پس ﴿قَضٰاهٰا﴾ به معنای علم نیست بلکه به معنای فعل صحیح است. ترجمه: مگر حاجتی که در نفس یعقوب بود و خداوند آن را انجام داد. برخی گفته‌اند: «أبداها و تکلّم بها» و فاعل را یعقوب گرفته‌اند و ﴿قَضٰاهٰا﴾ به معنای اعلام می‌شود و در این اختلاف وجود دارد.

آیه بعدی: ﴿ وَ قَضَيْنٰا إِلَيْهِ ذٰلِكَ الْأَمْرَ﴾[7] . عذاب قوم لوط را به او اعلام کردیم اینجا ﴿قَضَيْنٰا﴾ به معنای أخبرناست.

قيل: و منه (اعلام) أيضاً ﴿وَ اللّٰهُ يقْضِي بِالْحَقِّ﴾[8] و الأولى جعله من الأوّل (به معنای حکم است؛ أي یحکم بالحقّ و بلکه متعیّن است و در اینجا دقّت داشته باشید بحث فصل خصومت در نظر نیست؛ أي لا یتعدّی علی أحد و لا یحکم ظلماً بنقض ثواب أو مزید عقاب؛ أي یحکم بالحکم العادل فیجازي بالحسنة الحسنة و بالسیّئة السیّئة و یجازي کلّ أحد بما یستحقّه من خیر أو شر. هر چه استحقاقش را دارد به او می‌دهد و حکم به معنای فصل خصومت مراد نیست؛ پس می‌گوییم حکم می‌تواند اعمّ از موارد فصل خصومت باشد یا مواردی که عدالت را اجرا می‌کند مورد نظر است).

﴿فلَمّٰا قَضَيْنٰا عَلَيْهِ الْمَوْتَ﴾[9] أي حتمنا. (مرگ را بر سلیمان حتمی و قطعی کردیم و برخی گفته‌اند توفیّنا یا قرّرنا. حضرت سلیمان 53 سال عمر کرد و از 13 سالگی حاکم بود و در سال چهارم حکومتش شروع به ساخت بیت المقدّس کرد. برخی حدس زده‌اند که یک سال بر عصا تکیه داده و مرده است تا کار ساخت بیت‌المقدس تمام شود). ﴿وَ قَضىٰ رَبُّكَ أَلّٰا تَعْبُدُوا إِلّٰا إِيّٰاهُ﴾[10] ‌ (این به معنای امر است أي أمر ربّك، پروردگارت امر کرد که توحید عبادی داشته باشی و غیر خدا را پرستش نکنی). مرحوم فاضل مقداد به معنای حکم آورده است[11] . ولی صاحب جواهر به معنای امر گرفته‌اند.

﴿فَقَضٰاهُنَّ سَبْعَ سَمٰاوٰاتٍ﴾[12] . (به معنای خلق است در هفت آسمان خلق کرد برخی به معنای حکم و برخی به معنای تصییر و تبدیل گرفته‌اند، برخی جعل و برخی صنع گرفته‌اند) ﴿فَاقْضِ مٰا أَنْتَ قٰاضٍ﴾[13] . (به معنای فعل گرفتهاند ساحران به فرعون گفتند هر کار دلت می‌خواهد بکن و برخی به معنای حکم کن گرفته‌اند) ﴿فلَمّٰا قَضىٰ مُوسَى الْأَجَلَ﴾[14] (به معنای اتمام مدّت خدمت به حضرت شعیب است)﴿أَيَّمَا الْأَجَلَيْنِ قَضَيْتُ﴾[15] . (به معنای اتمام است از نظر صاحب جواهر البتّه به معنای فعل هم می‌توان گرفت) ﴿قُضِيَ الْأَمْرُ الَّذِي فِيهِ تَسْتَفْتِيٰانِ﴾[16] (مطلب مربوط به حضرت یوسف و به معنای فراغ است) و إن كان يمكن إرجاع بعضها إلى بعض. (بعضی معانی را به برخی دیگر می‌توان ارجاع داد).

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo