درس جواهر الکلام استاد رسول رسا

1401/03/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: قضا/ احکام دعوا/ بررسی روایات استحلاف و عدم جواز استحلاف به غیر اسم «الله» تعالی

خلاصه بحث سابق: بحث در کیفیت قسم‌دادن بود که سه امر داشت، یک بحث درباره خود قسم است. حکمت قراردادن قسم در مبحث قضا این است که در با قسم‌دادن یا حقّی می‌خواهد به اثبات برسد یا می‌خواهد حقّی اسقاط شود. گفته‌اند باید این قسم حتماً با لفظ جلاله «الله» باشد. البته بعداً اشاره می‌شود که بعضی می‌گویند همه اسماء الله می‌تواند قسم به آن خورده شود.

روایات استحلاف:

و‌ قال الصادق (عليه‌السلام) في صحيح سليمان بن خالد[1] و حسن الحلبي[2] : «أهل الملل من اليهود و النصارى و المجوس لا يحلفون إلّا بالله».[3]

استاد: ‌از سلیمان بن خالد در این قسمت حدیثی نداریم و حدیثی که بعد از او می‌آید الفاظش با اینجا فرق می‌کند و علاوه بر اینکه روایت حلبی حسنة نیست بلکه صحیحه است مضافاً بر اینکه آنچه در روایت آمده است مستفاد از روایت است و عین روایت نیست.

بررسی سند روایت حلبی:

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ[4] عَنْ أَبِيهِ[5] عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ[6] عَنْ حَمَّادٍ[7] عَنِ الْحَلَبِيِّ[8] این سند صحیحه است و وقتی می‌توان حسنه گفت که یکی از راویان یا بیشتر امامی‌ ممدوح باشد و توثیقی در موردش نیامده باشد و حال آنکه این راویان همه توثیق دارند.

استاد: مجوس همان زردشتی و ثنوی و دوگانه پرستها باشند که می‌گویند اهورامزدا خدای خوبی‌ها و اهریمن خدای شر است. نکته‌ای اینجا هست که به نظر می‌رسد خوب است به آن اشاره کنم و آن اینکه: متأسّفانه تعبیر یزدان و ایزد الفاظ مرضیّ اسلام نیست و از قبل از اسلام بوده است و زردشتی بوده است. حتّی این تعبیر «به نام ایزد منّان» غلط است، «ایزد» مال قبل از اسلام است مال آباء و اجداد زردشت ما قبل از اسلام بوده است. مسلمان به کسی می‌گویند که همه چیزش نشان‌دهنده اسلام باشد ظاهرش باطنش کلامش اسمش. باید مسلمان در همه ابعادش مسلمان باشد، نه اینکه نماز می‌خواند روزه می‌گیرد اما حجّش را انجام نمی‌دهد. روایتی را مرحوم آیت‌الله بهجت در مناسک حج آورده‌اند و آن اینکه کسی بدون عذر حج نرود به او گفته می‌شود یا یهودی بمیر یا نصرانی. اسلام تک‌بعدی زشت و بدترکیب است، نمی‌شود گفت انسانیّت انسان تنها به سرش باشد بلکه باید همه اعضای او باشد. مسلمانی را باید به همه ابعادش داشته باشیم. لذا اینکه بگوییم به نام ایزد منّان، به نام یزدان پاک، درست نیست. ما نباید هیچ علقه‌ای به قبل از اسلام داشته باشیم مگر آنچه اسلام تأیید کرده باشد. اتّفاقاً هر چه ما چوب می‌خوریم از رسوم و آداب قبل از اسلام است مانند سیزده به در و چهارشنبه سوری و مانند آن. ارزش ما به ایرانی بودن ما نیست بلکه به اسلام است.

و خبر سماعة[9] « سَأَلْتُهُ هَلْ يَصْلُحُ لِأَحَدٍ أَنْ يُحْلِفَ أَحَداً مِنَ الْيَهُودِ وَ النَّصَارَى وَ الْمَجُوسِ بِآلِهَتِهِمْ‌ قَالَ لَا يَصْلُحُ لِأَحَدٍ أَنْ يُحْلِفَ أَحَداً إِلَّا بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ».

بررسی سند خبر سماعة:

‌ عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ[10] عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى[11] عَنْ سَمَاعَةَ[12] . روایت مسند و موثّق است.

و خبر سماعه که می‌گوید: سؤال کردم آیا صلاح است برای احدی که قسم بدهد احدی را از یهودیان و نصاری و مجوس را به خدایان شان، حضرت جواب دادند که صلاح نیست برای احدی که احدی را قسم بدهد مگر به اسم الله- تعالی (و گرنه مورد قبول نیست و اثبات و اسقاط حقّی تحقّق پیدا نمی‌کند و اثر وضعی نخواهد داشت).

و قوله (عليه السلام) في صحيح سليمان بن خالد[13] «لا یُحلف اليهوديّ و لا النصرانيّ و لا المجوسيّ بغير الله، إنّ الله عزّوجلّ يقول ﴿فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمٰا أَنْزَلَ اللّٰهُ﴾[14] ».‌

بررسی سند صحیحه سلیمان:

محمد بن یحیی[15] عن احمد بن محمّد[16] عن الحسین بن سعید[17] عن نضر بن سوید[18] عن هشام بن سالم[19] عن سلیمان بن خالد[20] .

روایت مسند و صحیح است.

و في خبر الجراح المدایني[21] «لا یُحلف بغیر الله و قال: الیهوديّ و النصرانيّ و المجوسيّ لا تخلفوهم إلّا بالله عزّوجلّ».

و در خبر جرّاح مداینی آمده است که «قسم داده نمی‌شود به غیر «الله» و فرمود: یهودی و نصرانی و مجوسی را قسم ندهید الّا به نام خدا.

بل مقتضى الإطلاق ذلك و إن تراضي الخصمان على الحلف بغيره، نعم ظاهر النصّ و الفتوى عدم اعتبار إضافة شي‌ء من صفات الذات أو الأفعال إلى الاسم في ترتّب الأثر.

بلکه مقتضای اطلاق آیات و روایت آن (قسم به الله) است اگر چه راضی بشوند دو طرف دعوا بر قسم به غیر «الله» بله ظاهر نص و فتوی عدم اشتراط اضافه کردن چیزی از صفات خدا (مثل عالم) و مثل افعال خدا (مثل رازق) به اسم (الله) در ترتّب اثر (اثر قسم که اسقاط یا اثبات دعوا باشد).

و لكن قيل و القائل الشيخ[22] في المحكيّ من مبسوطه: لا يقتصر في المجوس على لفظ الجلالة، لأنّه یسمّي النور إلهاً بل يضمّ إلى هذه اللفظة الشريفة ما يزيل هذا الاحتمال كخالق الظلمة و النور كما في الدروس[23] و «كلّ شي‌ء» كما في اللمعة[24] فيحتمل إرادته من المعرف، فلا يكون حالفا بالله تعالى شأنه.

و لکن گفته شده و قائل شیخ طوسی است در آنچه حکایت شده از مبسوطش: اکتفا نمی‌شود در مجوسی بر لفظ جلاله الله چون آنها نور مادی را خدا می‌دانند بلکه باید ضمیمه کند به این لفظ شریفه آنچه زائل کند این احتمال را (یعنی تأویل به نور مادی را زائل کند) مثل (اینکه اضافه کند) خالق الظلمة و النور (استاد: البته شاید گفته شود که در روایت داشتیم که حتّی یهود و نصاری و مجوس هم قسم نخوردند الّا به لفظ جلاله «الله» او قسم به «نور» که نخورده است که بگویید منظورش شاید همان نوری باشد که خودش قائل است) همانطور که در دروس (گفته است) و (قسم بخورد به خالق) کلّ شيء، همانطور که در لمعه آمده است، پس احتمال داده می‌شود اراده نور از معرّف (یا به تعبیری معرّف که همان الله است؛ یعنی چیزی که شخص می‌خواهد معرّفی کننده او باشد) پس آن مجوسی نباید قسم خورنده به «الله» تعالی شأنه نخواهد بود (چون ممکن است از الله اراده نور کند).

و عن فخر المحقّقين الميل إليه، لتوقّف الجزم بالحلف منه على ذلك، بل هو ظاهر الشهيد في الدروس[25] أو صريحه و كذا اللمعة، و هو منافٍ لما عرفت من الإطلاق المزبور، و احتمال عدم قصده ذلك- بل العلم به بعد أن كان الواجب عليه شرعاً ذلك- لا يقدح؛ لأنّ المدار في ثبوت الأثر دنياً و آخرةً على نيّة المحلّف لا الحالف، فلا يجديه قصده المزبور بعد أن يذكر له أنّ المراد منه شرعاً الحلف بالله تعالى واجب الوجود، على أنّ الإضافة المزبورة لا يقتضي قصده ذلك، لأنّه لا يعتقد كونهما مخلوقين له فلا إله عنده كذلك، و كذا خالق كلّ شي‌ء.

و از فخر المحقّقین میل به این (ضمیمه کردن خالق النور به «الله» که قول شیخ طوسی بود) است؛ بخاطر توقّف داشتن جزم و قطع به قسم خوردن از مجوسی بر آن (ضمیمه کردن آنچه ازاله کند احتمال را) بلکه این (ضمیمه کردن) ظاهر شهید اول است در دروس یا صریح ایشان است و همچنین است در لمعه[26] و این ضمیمه کردن منافات دارد با آنچه شناختی از اطلاق مزبور (لا تلحفوهم إلّا بالله عزّوجل) و احتمال اینکه مجوسی قصد کند الله تعالی را – بلکه علم به عدم قصد باشد بعد از اینکه بر مجوسی قصد الله تعالی واجب باشد- خدشه‌ای وارد نمی‌کند؛ چون ملاک در ثبوت اثر در دنیا و آخرت بر نیّت قسم‌دهنده است نه نیّت قسم‌خورنده، پس فایده نمی‌رساند محلّف را قصد مزبور از قسم‌خورنده بعد از اینکه ذکر کند قسم‌دهنده برای قسم‌خورنده اینکه مراد از حلف مجوسی شرعاً حلف بالله تعالی است که واجب الوجود است، علاوه بر اینکه اضافه‌کردن مزبور (ضمّ خالق النور و الظلمة) اقتضا نمی‌کند قصدکردن مجوسی، الله تعالی را (حتی در لفظ شاید بگوید ولی اراده نکرده باشد) چون مجوسی اعتقاد ندارد که نور و ظلمت مخلوق الله تعالی هستند پس خدا و معبودی نزد مجوسی نیست که خالق ظلمت و نور باشد و همچنین خالق هر چیزی (نتیجه حرف محقّق حلّی و محقّق نجفی این شد که ما ضمیمه کردن را قبول نداریم و مهم ترین دلیل‌شان این است که می‌گویند منافات با اطلاق در روایات دارد).

و كيف كان ف‌ لا يجوز الإحلاف بغير أسماء الله[27] سبحانه كالكتب المنزلّة و الرسل المعظّمة و الأماكن المشرّفة و نحوها فضلاً عن غيرها بلا خلاف أجده[28] للنصوص المزبورة[29] و‌ النبويّ[30] «لا تحلفوا إلّا بالله»[31] ‌ و صحيح ابن مسلم[32] «قلت لأبي جعفر (عليه‌السلام): قول الله: ﴿وَ اللَّيْلِ إِذٰا يَغْشىٰ وَ النَّجْمِ إِذٰا هَوىٰ﴾ و ما أشبه ذلك، فقال: إن لله عزّوجلّ أن يقسم من خلقه بما شاء، و ليس لخلقه أن يقسموا إلّا به»و نحوه‌ قول الصادق (عليه‌السلام) في صحيح الحلبيّ[33] : «لا أرى أن يحلف الرجل إلّا بالله»بل‌ عن النبيّ (صلّى‌الله‌عليه‌وآله)[34] «من حلف بغير الله فقد أشرك»‌[35] و في آخر «فقد كفر». بل ظاهر العبارة و غيرها[36] ترتّب الإثم بذلك زيادة على عدم انقطاع الدعوى، بل كاد يكون صريح الدروس[37] و الروضة[38] ، حيث قالا: «و في تحريمه في غير الدعوى نظر، من الخبر و الحمل على الكراهة، أمّا الحلف بالطلاق و العتاق و البراءة فحرام قطعاً».

و هر طور که باشد (چه قائل به وجوب ضمیمه بشویم و چه قائل به وجوب ضمیمه نشویم) جایز نیست قسم‌دادن به غیر اسماء خدا مثل کتابهایی که نازل شده است و انبیاء الهی و اماکن مشرّفه و مانند آن تا چه رسد غیر این موارد، بدون خلافی که دیده باشم؛ بخاطر نصوص ذکر شده و روایت نبوی و صحیح محمّد بن مسلم (مسند و صحیح است علی الأقوی) که گفت: به امام باقر (علیه‌السلام) عرض کردم: قول خداوند که فرمود: سوگند به شب در آن هنگام که جهان را بپوشاند و قسم به ستاره هنگامی که افول کند و چیزهای شبیه این، حضرت جواب دادند برای خداست که قسم بخورد به خلقش هر آنچه می‌خواهد و نیست برای خلقش که قسم بخورند الّا به خدا و مانند صحیح ابن مسلم است صحیح حلبی (مسند و صحیح است علی الأقوی) که حضرت فرمودند: من نظرم نیست که مردی قسم بخورد مگر به خدا بلکه از پیغمبر است که کسی که قسم خورد به غیر خدا به تحقیق مشرک شده است (که روایت در عوالی اللائی[39] آمده و مرفوع و ضعیف است). در خبر دیگر آمده است که «فقد کفر بالل (که در عوالي اللآئي[40] آمده و مرفوع وضعیف است). بلکه ظاهر عبارت شرایع و غیر آن، ترتّب اثم است بر قسم به غیر اسماء الله علاوه بر اینکه دعوا هم فیصله نمی‌یابد (علاوه بر اینکه ترتیب اثر ندارد حرمت تکلیفی هم دارد و حکم وضعی که اثبات یا اسقاط حق باشد بر آن مترتب نمی‌شود) بلکه نزدیک است که صریح دروس و روضه هم همین باشد (اشکال استاد: صریح است و کاد أن یکون صریحاً نیاز نیست چون ایشان گفته‌اند لا یجوز الحلف بغیر الله ... نظر» آنجا که گفته‌اند: «و در تحریم حلف به غیر الله در غیر دعوا نظر است (یعنی درگناه کردن نظر است) از خبر (یعنی نهی موجود در خبر) و از حمل نهی بر کراهت، امّا قسم خوردن به طلاق و عتاق و برائت حرام است قطعاً (توضیح این عبارت در جلسه بعد می‌آید).

 


[1] . ليس لسليمان بن خالد في المقام خبر غير ما سيأتي نقله آنفاً.
[3] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج23، ص265، باب32 من كتاب الایمان، ح1، ط آل البيت و اللفظ مصطاد من صحيحة سليمان بن خالد الآتي و حسن الحلبي.
[4] إماميّ ثقة.
[5] مختلف فیه و هو إماميّ ثقة علی الأقوی.
[6] إماميّ ثقة من أصحاب الإجماع.
[7] حمّاد بن عثمان الناب: إمامي ثقة من أصحاب الإجماع.
[8] عبیدالله بن علي الحلبي: إماميّ ثقة.
[10] البرقي: إماميّ ثقة.
[11] کان غیر إماميّ ثمّ صار إماميّاً و الظاهر أخذ المشایخ عنه عند صحّة مذهبه، ثقة من أصحاب الإجماع علی قول.
[12] سماعة بن مهران: إماميّ ثقة.
[15] العطّار: إماميّ ثقة.
[16] احمد بن محمد بن عیسی الأشعري: إماميّ ثقة.
[17] الأهوازي: إماميّ ثقة.
[18] الصیرفي: إماميّ ثقة.
[19] إماميّ ثقة.
[20] الأقطع: إماميّ ثقة.
[26] اشکال استاد به صاحب جواهر.: ایشان که گفتند در لمعه هم همین گونه آمده است، این درست نیست؛ چون کلام شهید اول در لمعه این است «لو أضاف مع الجلالة خالق کلّ شيء في المجوسي کان حسناً» ولی چنین چیزی در دروس وجود ندارد و «کان حسناً» در دروس وجود ندارد. مگر مرادشان صرف ضمیمه کردن مراد ایشان باشد
[27] استاد.: از این عبارت فهمیده می شود که علاوه بر لفظ جلاله می شود به اسماء دیگر خداوند متعال هم قسم خورد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo