استاد سيد ابوالفضل طباطبایی

درس فقه

1400/09/01

بسم الله الرحمن الرحيم

 

موضوع: فقه المسجد (مسجد طراز انقلاب اسلامی)/کلیات فقه المسجد /هوية‌ المسجد (هوية الحضور والاجتماع)

 

بحث در ششمین بُعد از ابعاد هویتی مسجد با عنوان «بُعد حضور و اجتماع در مسجد» بود.

آنچه از قرآن و روایات معصومین^ استفاده می‌شود این است که بناء مسجد بدون حضور، با هویت مسجد منافات داشته و جزء هویت مسجد نیست.

اگر امر دایر شود بین این‌که آیا هویت مسجد، بناء مسجد است یا حضور و اجتماع در آن! حتماً حضور و اجتماع را انتخاب می‌کنیم.

ادلّه‌ای که دلالت بر حضور و اجتماع در مسجد می‌کنند

ازجمله ادلّه و نصوصی که دلالت می‌کند بر این‌که هویت مسجد، بناء و ساختمان مسجد نیست، بلکه حضور و اجتماع در آن است روایتی است که جلال‌الدین سیوطی در کتاب «الجامع الصغیر» آورده است.

روایت این‌گونه دارد:

قَالَ أَبو سَعِيد عَبد الرَّحمَن: عَنْ مُحَمد، عَنْ كَعب بْنِ عَبد الرَّحمَن، عَنْ أَبيه، عَنْ أَبي قَتادَة، قَالَ: «مَرَّ النَّبيُّ| بِأُناسٍ مِنَ الأَنصارِ يَبنُونَ مَسجِدًا، قال: أَوسِعُوهُ تَملَؤُوهُ.»[1] .

روزی پیامبر اکرم| بر عدّه‌ای از مردم که از انصار[2] بودند عبور کرد درحالی‌که این مردم مسجد می‌ساختند. پیامبر| فرمود: وسعت بدهید پر می‌کنید.

پیامبر فرمود: مسجد را بزرگ کنید و وسعت بدهید، پر می‌کنید؛ پیامبر در این‌جا نفرمود: فقط مسجد را بزرگ کنید، بلکه از همان ابتدا «أَوسِعُوهُ» را مقیّد به «تَملَؤُوهُ» کرد.

همان‌طور که مشاهده می‌کنیم پیامبر اسلام| انصار را فقط امر به‌توسعه‌ی مسجد نکرد، بلکه این امر، مقیّد به پُر کردن مسجد شد؛ و امکانش وجود دارد که در مسجد حضور پررنگی داشته باشید.

لذا هدف، «تشجيع الناس و تشجيع الامة علی الحضور في المساجد»؛ امت را تشجیع کردن برای حضور در مسجد است، و این‌مطلب از قید «تَملَؤُوهُ» استفاده می‌شود.

به‌تعبیری دیگر: امر «أَوسِعُوهُ» از اول مطلق نبوده که بعد قید بزنیم و بگوییم که این وسعت باید با حضور همراه باشد، بلکه از اول مقیّد بود و پیامبر| از همان ابتدا «أَوسِعُوهُ» را با «تَملَؤُوهُ» همراه کرد.

شاید بشود از این روایت پیامبر این‌گونه برداشت کرد که در حقیقت حضرت می‌خواهد بگوید که به‌اندازه‌ای می‌توانید مسجد را وسعت بدهید که آن‌را پرکنید؛ یعنی به‌اندازه‌ای که در مسجد حضور پیدا می‌کنند مسجد را بزرگ کرده و وسعت بدهید.

بنابراین، این روایت مؤیّدی دیگر است بر این‌که هدف اساسی از بناء مسجد، حضور و اجتماع است؛ فقط مسجدسازی ملاک نیست، بلکه مسجدسازی برای رسیدن به اجتماع و دعوت به‌حضور در مسجد است؛ لذا هویت مسجد، بناء المسجد نیست، بلکه حضور در مسجد و اجتماع در آن است.

نتیجه: بنابراین، مقصود از عمران در این روایت، یا عمران معنوی است یا هم عمران مادی و هم عمران معنوی باهم است.

بیان روایاتی که دلالت بر تشجیع و حضور و بیان پاداش می‌کند

علاوه بر روایاتی که به‌عنوان تفسیر کتاب الله خواندیم، روایاتی هم به‌عنوان تشجیع مردم برای حضور در مسجد و نمازخواندن در آن و بیان پاداش فراوان برای آن‌ها واردشده است که در ادامه به‌برخی از آن‌ها خواهیم پرداخت.

آن‌چه تا به‌الآن گفته شد، برای این بود که عمران مسجد، فقط به بنا و ساختن مسجد نیست، بلکه عمران مسجد، به‌حضور در آن است.

روایات متعددی داریم که بر ارتباط با مسجد و حضور و نمازخواندن در آن تأکید کرده‌اند، به‌این‌علت اگر به‌مسجد بروید چه برکات دنیایی و اخروی به‌دست می‌آورید.

روایت اول: جابر از پیامبر| نقل می‌کند که حضرت فرمودند: مَا رُوِيَ عَنْ سمويه وَسَعِيدِ بنِ مَنْصُور عُنْ جَابِرٍ عَنْ‌ رَسُولِ‌ اللَّهِ‌|: «مَن خَطا إلَى المَسجِدِ خُطوَةً كانَ لَهُ بِها أجرٌ»[3] ؛ هر کسی‌که یک گام به‌سوی مسجد بردارد یک گام پاداش برای او نوشته می‌شود.

پیامبر| در این روایت تشویق کرده و می‌فرماید: اگر به‌سوی مسجد بروید و در مسجد اجتماع کنید، برای هر قدمی که برای نزدیک شدن به‌مسجد برمی‌دارید، اجر و پاداش برایتان نوشته می‌شود.

روایت دوم: شیخ صدوق در روایتی از پیامبر| این‌گونه نقل می‌کند که حضرت فرمود:

«مَنْ‌ مَشَى‌ إِلَى‌ مَسْجِدٍ مِنْ‌ مَسَاجِدِ اللَّهِ،‌ فَلَهُ بِكُلِّ خُطْوَةٍ خَطَاهَا حَتَّى يَرْجِعَ إِلَى مَنْزِلِهِ عَشْرُ حَسَنَاتٍ، وَيُمْحَى عَنْهُ عَشْرُ سَيِّئَاتٍ، وَرُفِعَ لَهُ عَشْرُ دَرَجَاتٍ»[4] ؛ هر کسی‌که حرکت کند به‌سوی مسجدی از مساجد خداوند، برای او برکاتی نوشته می‌شود:

    1. به‌خاطر هر قدمی که برمی‌دارد و به سمت مسجد می‌رود، تا زمانی‌که به منزل خودش برگردد برای او 10 حسنه نوشته می‌شود، (یک‌قدم رفت و یک‌قدم برگشت، در هر قدمی 10 حسنه می‌نویسند).

    2. برای هر قدمی که به‌سوی مسجد برمی‌دارد و هر قدمی که برمی‌گردد، 10 سیئه از او محو می‌شود.

    3. برای هر قدمی که به‌سوی مسجد برمی‌دارد، رتبه و درجه‌ی او را 10 تا بالاتر می‌برند.

[فاصله‌ی رتبه‌های ایمانی انسان در این دنیا با آن دنیا قابل‌مقایسه با مقیاس‌های دنیایی نیست؛ مثلاً در روایت فضیلت وبرتری عالم بر عابد این‌گونه دارد که پیامبر اکرم| فرمودند: «فَضْلُ‌ الْعَالِمِ‌ عَلَى‌ الْعَابِدِ بِسَبْعِينَ‌ دَرَجَةً بَيْنَ‌ كُلِّ دَرَجَتَيْنِ حُضْرُ الْفَرَسِ سَبْعِينَ عَاماً»[5] ؛ حضرت می‌فرماید: برتری عالم بر عابد هفتاد درجه است که فاصله‌ی بین هر درجه با درجه‌ی بعدی به‌اندازه‌ای است که هفتادسال یک اسب بدود. حال، عالم بر عابد هفتاد درجه برتری دارد.]

در این روایت هم می‌فرماید: ده درجه او را بالا می‌برند؛ این درجات قابل‌مقایسه با درجات دنیایی نیست.

سِرّ این‌مطلب هم این است که خداوند عزّوجلّ در پاداش دادن هرگز به‌قدر استحقاق پاداش نمی‌دهد.

درواقع، برای خداوند نسبت به اعمال بندگانش دو مبنا وجود دارد:

    1. مبنا در استحقاق الاجر

    2. مبنا در استحقاق العقاب

این دو (استحقاق الاجر و استحقاق العقاب) باهم مختلف‌اند. پاداش، به‌هیچ‌عنوان استحقاقی نیست، بلکه از باب تفضّل است؛ امّا عقاب از باب استحقاق است، تا مستحق عقاب نباشیم خداوند هم عقاب نمی‌کند. هر گناهی یک عذاب در پی دارد؛ امّا اجر و پاداش از باب تفضّل است؛ یعنی خداوند از باب فضلش به انسان عنایت می‌کند. مثلاً کسی‌که درب خانه کریمی می‌رود، ممکن است او از کریم یک‌درهم درخواست کند؛ امّا کریم به او عنایت بیشتری می‌کند؛ لذا وقتی‌که کاری برای خداوند انجام می‌شود خداوند یک پاداش به او می‌دهد؛ مثلاً دو رکعت نماز که می‌خوانیم، به‌اندازه آن دو رکعت استحقاق ثواب نداریم؛ ولی خداوند پاداشی برای انسان قرار می‌دهد.

همه‌ی این درجات و پاداش و حسنات از باب تفضّل است نه از باب استحقاق.

روایت سوم: عَنِ النَّبِيِّ| قَالَ: «حِينَ يَخْرُجُ الرَّجُلُ مِنْ بَيْتِهِ إِلَى مَسْجِدِهِ، فَرِجْلٌ تَكْتُبُ حَسَنَةً وَرِجْلٌ تَمْحُو سَيِّئَةً»[6] .

پیامبر| فرمودند: زمانی‌که انسان از خانه‌اش به‌سوی مسجد خارج می‌شود، یک‌پا که برمی‌دارد یک‌پا حسنه می‌نویسد و یک‌پا سیئه از بین می‌برد، یعنی یک‌پایش قلم و یک‌پایش پاک‌کن است.

این‌ها همه برای تشویق و حضور در مسجد است، گاهی به‌بهانه‌ی حضور در نماز است، گاهی به‌بهانه‌ی خطبه نماز جمعه است، به هر بهانه‌ای که باشد این روایات به این بسترهای بهانه‌ای تعبیر می‌شود؛ یعنی وقتی می‌گویند: «عَلَيْكُمْ‌ بِالصَّلَاةِ فِي‌ الْمَسَاجِدِ»[7] ، در حقیقت اجتماع و حضور در مساجد را در قالب نماز بیان می‌کند.

اگر در نماز جمعه دستور به‌سعی می‌دهد و می‌فرماید: {يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نُودِيَ لِلصَّلَاةِ مِن يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَىٰ ذِكْرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَيْعَ ۚ ذَٰلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ}[8] ؛ ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! هنگامی‌که برای نماز روز جمعه اذان گفته شود، به‌سوی ذکر خدا بشتابید و خریدوفروش را رها کنید که این برای شما بهتر است اگر می‌دانستید!

در این‌جا هم در قالب نماز، حضور در نماز جمعه را تشجیع می‌کند.

روایت چهارم: الْإِمَامِ‌ زَيْنِ‌ الْعَابِدِينَ×: «الْمَسَاجِدَ بُيُوتُ‌ اللَّهِ،‌ فَمَنْ سَعَى إِلَيْهَا فَقَدْ سَعَى إِلَى اللَّهِ وَ قَصَدَ إِلَيْهِ»[9] .

امام× می‌فرماید: مساجد خانه‌های خدا هستند هر کسی‌که برای رفتن به‌سوی مسجد سعی و تلاش کند، مثل این است که برای رسیدن به‌خدا تلاش کرده، و قصد کرده به‌سوی خداوند برود.

به‌عبارتی‌دیگر، در حقیقت، «قَصْدُ المَسْجِد، قَصْدٌ إِلَى‌ اللَّهِ‌ تَعَالَى» است.

روایت پنجم: عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ× قَالَ: «مَنْ‌ مَشَى‌ إِلَى‌ الْمَسْجِدِ لَمْ‌ يَضَعْ‌ رِجْلًا عَلَى‌ رَطْبٍ‌ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا سَبَّحَتْ لَهُ الْأَرْضُ إِلَى الْأَرْضِ السَّابِعَةِ»[10] .

از امام صادق منقول است که حضرت فرمودند: هر کسی‌که به‌سوی مسجد راه برود و حرکت کند، پای را نه بر تری و نه بر خشکی قرار نمی‌دهد، مگر این‌که زمین به‌نیابت از او تسبیح خدا می‌کند، نه‌فقط همین زمین دنیایی، بلکه هفت زمین به‌نیابت از او تسبیح خدا می‌کنند.

زمین هم مانند آسمان سبع است؛ یعنی هفت‌گانه است. البته درباره‌ی آسمان سبعه، آیات متعددی داریم؛ ولی درباره‌ی زمین سبعه فقط یک آیه داریم.

آن‌جا که خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: {اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْمًا}[11] ؛ خداوند همان کسی است که هفت آسمان را آفرید، و از زمین نیز همانند آن‌ها را؛ فرمان او در میان آن‌ها پیوسته فرود می‌آید تا بدانید خداوند بر هر چیز تواناست و این‌که علم او به همه‌چیز احاطه دارد!

نتیجه: بنابراین، ثابت شد که یکی از ابعاد هویتی مسجد، حضور و اجتماع در آن است.

بقي هنا شيء:

یک نکته ذیل «هوية الاجتماع والحضور» باقی‌مانده، و آن نکته این است: (بعدازاین‌که بیان کردیم حضور والاجتماع، هدفی اساسی از ابعاد هویتی مسجد است سزاوار است که مسلمانان در هر مجتمعی که زندگی می‌کنند در مساجد آن مجتمع حضور پیدا کنند) امری که به‌حضور در مساجد تعلّق گرفته، آیا از باب حضور هر فرد است، یا علاوه بر این‌که تکلیف شخصی است یک تکلیف جمعی هم هست تا بر همگان لازم باشد که دیگران را هم دعوت و تشجیع به‌حضور کنند؟

اگر کسی به‌تنهایی در مسجد حضور پیدا کند و در گوشه‌ای از مسجد به‌حالت انزوا بنشیند، معتکف شود و خدا را عبادت و بندگی کند، آیا این عمل هویت مسجد را تشکیل می‌دهد؟

مساجد بزرگ ساخته‌شده و مملوّ از جمعیت است؛ اما هرکسی در گوشه‌ای از مسجد خیمه‌ای ساخته و در آن خدا را عبادت می‌کند، آیا این حضور در مسجد است؟ با این‌که بنایی برای مسجد ساخته‌شده و پر هم هست، آیا همین کفایت می‌کند؟ یعنی آیا حضور فیزیکی ملاک هویت مسجد است، یا این‌که مقصود از حضور و اجتماع در مسجد برای این است که مسلمانان معاشرت‌های اجتماعی پیدا کنند؛ یعنی مسجد مرکز معاشرت‌های اجتماعی مسلمانان باشد. البته معاشرت‌های معنوی و در ارتباط باخدا، نه معاشرت‌هایی که شامل خریدوفروش و مسائل اقتصادی و لغویّات و ... بشود.

به‌نظر می‌آید این جهت ملاک است؛ یعنی کسی‌که به‌مسجد می‌رود تنها نرود، دیگری را هم دعوت کند و با خود ببرد. به‌مسجد که می‌روید، ببینید مسلمانانی که در مسجد نشسته‌اند چه مشکلی دارند؟ آیا مشکل خانوادگی، مشکل اقتصادی و ... ندارند؟

امام جماعت مسجد باید برای وضعیت جهان اسلام صحبت کند، وضعیت مسلمانان، اعمّ از مشکلات و مسائل سیاسی، اجتماعی، اخلاقی، در آنجا بررسی بشود؛ یعنی معاشرتی باید در مسجد رخ بدهد.

پس حضور در مسجد به‌معنای حضور فردی تنها و بدون معاشرت نیست، بلکه به‌معنای حضور جمعی است و این حضور هم باید حضوری ثمربخش باشد.

ثمره بحث:

در اصل امتثال امر از نگاه فقهی اگر تنها به‌مسجد بروم، یا با دیگران بروم و با آن‌ها ارتباط برقرار کنم، چه فرقی باهم دارد؟

بهعبارتی: یک بخش این است که من در مسجد معاشرت اجتماعی پیدا می‌کنم و مشکلات مردم را متوجه می‌شوم. حال خدا دستور داده که مسجد را پرکنید؛ این پر کردن مسجد هم یک امر است؛ و یک امتثال می‌خواهد. من به‌مسجد رفتم و امتثال امر خداوند را انجام دادم.

سؤال: اگر معاشرت نکردم، آیا امر و تکلیف خداوند ساقط می‌شود یا نه؟ یعنی «بالحضور الفردي في المسجد هل يسقط التکليف او لايسقط؟».

اگر گفتیم در دعوت به‌حضور، معاشرت هم نهفته است؛ یعنی تکلیف دو جزء دارد: یکی رفتن به‌مسجد است و دیگری رسیدگی به امور و معاشرت کردن است. اگر این باشد باید هر دو جزء آن امتثال بشود.

دو روایت را که مرحوم کلینی در کتاب کافی تحت عنوان «کتاب العشرة»[12] نقل کرده، می‌خوانیم:

روایت اول:

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ جَمِيعاً عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ حَبِيبٍ الْخَثْعَمِيِّ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ× يَقُولُ:‌ «عَلَيْكُمْ‌ بِالْوَرَعِ‌ وَالِاجْتِهَادِ، وَاشْهَدُوا الْجَنَائِزَ، وَعُودُوا الْمَرْضَى‌، وَاحْضُرُوا مَعَ قَوْمِكُمْ مَسَاجِدَكُمْ، وَأَحِبُّوا لِلنَّاسِ مَا تُحِبُّونَ لِأَنْفُسِكُمْ أَ مَا يَسْتَحْيِي الرَّجُلُ مِنْكُمْ أَنْ يَعْرِفَ جَارُهُ حَقَّهُ وَلَا يَعْرِفَ حَقَّ جَارِهِ»[13] .

امام صادق× می‌فرماید: اهل تقوا باشید و تلاش کنید، در تشییع‌جنازه شرکت کنید، عیادت بیماران بروید، (تنها به‌مسجد نروید) با همه‌ی قومتان به مساجد بروید.

پس حضور در مسجد به این نیست که من به‌مسجد بروم و کار به دیگری نداشته باشم، بلکه حضرت فرمودند: از دیگران هم دعوت کنید و همه را به‌مسجد ببرید؛ آیا خجالت نمی‌کشید که همسایه شما حق شمارا بشناسد؛ ولی شما حق او را نشناسید؟

روایت دوم:

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَدِيدٍ، عَنْ مُرَازِمٍ، قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ×:‌ «عَلَيْكُمْ بِالصَّلَاةِ فِي الْمَسَاجِدِ- وَحُسْنِ الْجِوَارِ لِلنَّاسِ‌،[14] وَإِقَامَةِ الشَّهَادَةِ، وَحُضُورِ الْجَنَائِزِ إِنَّهُ لَا بُدَّ لَكُمْ مِنَ النَّاسِ إِنَّ أَحَداً لَا يَسْتَغْنِي عَنِ النَّاسِ حَيَاتَهُ، وَالنَّاسُ لَا بُدَّ لِبَعْضِهِمْ مِنْ بَعْضٍ‌»[15] .

در این روایت هم معاشرت خوب مطرح شده است.

بنابراین، از مجموع روایات معلوم می‌شود که هویت مسجد، هویتِ حضور و اجتماع است، آن‌هم اجتماعی که ایجاد رابطه کند و مؤثر باشد، و مسائل اجتماعی با دیگران موردبررسی قرار بگیرد.


[2] - این حدیث مربوط به مدینه است؛ چون بحث از انصار در مدینه مطرح بود.
[12] - کافی کتابی تحت عنوان کتاب العشرة، (کتاب معاشرت، کتاب آداب اجتماعی) دارد که منحصر به خودش هست.
[14] - أي من مخالطتهم ومعاشرتهم ومعاملتهم.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo