استاد سيد ابوالفضل طباطبایی

درس فقه

1400/10/20

بسم الله الرحمن الرحيم

 

موضوع: فقه المسجد (مسجد طراز انقلاب اسلامی)/کلیات فقه المسجد /الأمر الخامس: فضل الصلاة في مطلق المساجد (بحث از ضروری دین)

 

بحث در پنجمین امر از کلیات فقه المسجد با عنوان «فضل الصلاة في مطلق المساجد» بود. نقل اقوال برخی از فقها را دراین‌باره بیان کردیم.

مرحوم صاحب جواهر& این مسأله را بلاخلاف بین المسلمین، اجماع بینهم و از ضروری دین دانست و در عبارت خویش به مضمون روایاتی نیز اشاره کرد.

اما استدلال به اجماع را به دلیل وجود روایات نمی‌توان پذیرفت؛ زیرا اجماع مدرکی می‌شود و دیگر اعتباری ندارد. اشکال دیگری که به کلام صاحب جواهر وارد شد؛ دلالت نداشتن و عدم دلیلیت روایات ذکرشده بر فضل الصلاة في مطلق المسجد بود که با بیان دو توجیه دلالتش را پذیرفتیم.

چیستی ضروری دین در مانحن فیه

سومین دلیل در عبارت صاحب جواهر، به شمار آوردن فضل الصلاة في المسجد از ضروری دین بود. ضروری دین بر ضروری مذهب امتیاز و برتری دارد؛ به گونه ای که هم مذهب و هم فرا مذهب را باهم در برمی‌گیرد. اگر قائل به احراز ضروری دین در مانحن فیه شویم؛ می‌تواند دلیلیت داشته باشد و به آن استناد شود.

سه علم (کلام، منطق و فقه) به ضروری پرداخته اند؛ موضوع مهمی که در علم کلام و علم فقه به‌عنوان ضروری دین و در منطق تحت عنوان قضایای ضروریه و بدیهیه به آن پرداخته ‌شده است.

«و إن عنوان «ضروري الدين والمذهب» لم يرد في القرآن الكريم أو الأحاديث الشريفة أو كلمات قدماء الفقهاء، وإنما هو مصطلح مستفادٌ ومنتزعٌ من بعض النصوص، وكذلك من بعض عبارات متقدمي الفقهاء»؛ عنوان ضروری دین و ضروری مذهب در قرآن یا احادیث نیامده است و قدمای از فقها نیز متعرض عنوان ضروری دین نشده‌اند؛ بلکه اصطلاحی است که از روایات و کلمات فقهای متقدم انتزاع شده است؛ لکن فقهای متقدم، مسائل مربوط به ضروری دین را در ابواب متفرقه فقه و در مسائل گوناگون آورده‌اند.

«وأما المتأخرون من الفقهاء فقد ذكروا تعاريف عديدة لضروري الدين، ووضعوا لتحقّق هذا العنوان شرائط وضوابط، والنتيجة أن هذا العنوان قد تشكَّلَ في عصر المتأخرين»؛ متأخرین از فقها تعاریف گوناگونی را برای ضروری دین بیان داشته اند و برای تحقق این عنوان شرایط و ضوابطی را وضع کرده اند؛ و خلاصه این که این عنوان در عصر متأخرین شکل‌گرفته است.

«وتفاوتت كلمات متأخري الفقهاء في هذا العنوان بياناً وملاكاً»؛ کلمات متأخرین از فقها به موضوع ضروری دین از جهت بیان (تعریف) و ملاک (ضابطه) به این که چه چیزی و با چه ملاکی می‌تواند جز ضروری دین باشد و با چه ملاکی نمی‌تواند، با تعریف کلمات متأخرین از ضروری دین تفاوت دارد.

تعریف ضروری دین در کلام علما

مرحوم مظفر

ایشان در کتاب «اصول الفقه»، ضروری دین را این‌چنین تعریف نموده: «فأنى لنا أن نحصل على إجماع جميع الأمة بجميع طوائفها وأشخاصها في جميع العصور! إلا في ضروريات الدين، مثل وجوب الصلاة والزكاة ونحوهما»[1] ؛ ضروری دین آن است که همه ی امت اسلام از طوایف گوناگون (شیعه، سنی و فرقه‌های آن‌ها) در همه ی زمان‌ها بر آن اجماع داشته باشند؛ مانند وجوب نماز و زکات و مانند این دو که از ابتدای اسلام تاکنون بین فقها و طوایف مسلمین بر وجوب آن‌ها وحدت نظر بوده است.

استاد: ما نیز در باب خمس به این رسیدیم که اصل وجوب خمس (نه فروع آن) جز ضروری دین است؛ زیرا مسائل اختلافی فراوانی در باب خمس هست؛ مانند اینکه خمس به چه چیزی تعلق می‌گیرد؟ آیا تنها به غنایم تعلق می‌گیرد یا سایر موارد را نیز در برمی‌گیرد؛ اما باوجوداین اختلافات، امت اسلامی بر اصل وجوب خمس اتفاق دارند.

تعریف مرحوم امام+

ایشان می‌فرمایند: «فإن معنى كون الشئ ضروريا عقلا أنه واضح لا يحتاج إلى الدليل لدى العقول، ككون الواحد نصف الاثنين، وكون الكل أعظم من جزئه»[2] ؛ این‌که چیزی در نگاه عقل ضروری باشد، روشن است و نزد عقول برای اثباتش نیاز به دلیل ندارد؛ مانند عدد 1 نصف عدد 2 هست و کل از جزء خود بزرگ‌تر است؛ این‌ها نیازی به دلیل ندارند.

ضروری دین بودن؛ یعنی بدیهی و روشن بودن چیزی که برای اثبات آن نیاز به دلیل نداشته باشد و همه آن را بدانند. هنگامی‌که حکم الله را از ضروری دین می‌دانیم؛ هر حکمی از احکام الهی نیاز به دلیل دارد؛ اما مسأله در محیط شرع به‌اندازه‌ای روشن و ثابت‌شده است که نیازی به اقامه دلیل برای امت اسلامی و همه ی طایفه‌های آن نیست؛ زیرا در اصل، اقامه دلیل شده و ثابت‌شده است. برخی از این نیز بالاتر می‌گویند[3] و معتقدند که غیرمسلمانان نیز باید بر اختصاص این ضروری دین به مسلمانان آگاهی داشته باشند.

سید مصطفی خمینی&

ایشان نیز در باب کفر منکر ضروری دین در «کتاب الصوم» بیاناتی دارند که آیا منکر ضروری دین کافر است یا خیر؟ آیا تنها انکار ضروری موجب کفر می‌شود یا باید انکار ضروری به انکار توحید و نبوت منجر شود؟ ایشان می‌فرماید: «لأنّ معنى الضروريِّ هو وضوحُ الحُكمِ في مُحيط الشرعِ والإسلام»[4] ؛ مقصود این نیست که در همه ی جهان روشن باشد، بلکه باید در محیط شرع و در آنجایی که محیط اسلامی هست روشن باشد و همه آن مسأله را بدانند.

مرحوم سید گلپایگانی&

ایشان در کتاب تقریرات خویش به نام «نتائج الأفكار في نجاسة الكفار»[5] در ملاک و معیار ضروری، تحت عنوان «كلمةٌ في معيار الضروري» می‌فرمایند: «إنه ليس له اصطلاحٌ خاص وراء اصطلاحهِ الجاري في المنطق، فأهل المنطق قسّموا القضايا إلى قسمين: نظرية، وضرورية، والأولى: هي ما يحتاج إثباتهُ إلى دليلٍ وبرهانٍ ولا يمكنُ التصديقُ به بدون ذلك، نظير قولنا: العالَمُ حادثٌ، فإنهُ مترتبٌ على تشكيل قياسٍ وترتيب صغرى وكبرى حتى يحصل الجزم به والحكم بحدوث العالم، وأما الثانية: أعني الضرورية من القضايا فهي ما لا حاجة في إثباته إلى ترتيب قياس واقامة دليل و برهان، مثل قولنا: النّار حارّة وعلى هذا فكلّ حكم اعتقاديّ أو عمليّ في الإسلام الذي لا حاجة لنا في إثبات كونه من الإسلام وانّه من برامجه الى دليل فهو ضروريّ نظير الصلاة بل ومثل الختان فإنّه في الشريعة الإسلامية من الأمور الّتي صارت ضرورية الثبوت يعلم كلّ من دخل في حوزة الإسلام بل وغير المسلمين ايضا انه من دين النبي| ومن خصائص المسلمين يتردّدون في إسلام من لم يكن مختونا أو يحكمون بكفره فالمسلم وغير المسلم يعلم شدّة اهتمام الشارع على هذه السّنّة ولهذا قد يتّفق أنّ المسيحي يريدان يعتنق الإسلام فيحاسب نفسه أوّلا انّه يمكنه التسليم حذاء اجراء هذه السنّة القطعية عليه فحينئذ يتشرّف بقبول الإسلام واعتناقه أم لا يمكنه ذلك ولا يرى من نفسه التّهيّؤ للختان ويثقل عليه ذلك فهناك يرجع وينصرف عمّا اراده من قبول الإسلام»[6] ؛ اصطلاح ضروری دین همان ضروری در منطق است و چیزی بیش از آن نیست؛ اهل منطق قضایا را به دو قسم تقسیم کرده اند: 1- نظری 2- ضروری. قضایای نظری نیاز به دلیل و برهان دارد و بدون دلیل نمی‌توان آن را تصدیق کرد؛ مانند «العالم حادث»؛ که نیاز به دلیل و صغری و کبری دارد؛ اما قضایای ضروری (بدیهی) نیاز به تشکیل قیاس و صغری و کبری ندارد؛ مانند «النار حارةٌ»؛ آتش داغ است، گرم بودن آتش نیاز به صغری و کبری ندارد؛ همه این را به‌وضوح می‌دانند؛ و هر حکم عقیدتی و عملی که در اثبات جزئیت و ثابت بودنش در اسلام نیاز به دلیل نداشته باشد، همانند نماز، از ضروری دین به شمار می‌آید؛ بلکه بالاتر از آن مانند ختنه کردن است که مختص به دین اسلام است. ختنه کردن در شریعت اسلام از اموری است که ثبوتش بدیهی است؛ و هر کس که وارد در حوزه ی اسلام می‌شود، می‌داند که ختنه از ویژگی‌های مسلمانان است؛ بلکه غیرمسلمانان نیز بر این آگاهی دارند؛ و هرکسی که در اسلام به ختنه قائل نباشد؛ حکم به کفر یا ارتدادش می‌کنند؛ پس مسلمان و غیرمسلمان می‌داند که شارع مقدس به چه اندازه بر این مسأله اهتمام داشته است.

مرحوم گلپایگانی می‌فرماید: گاهی از اوقات اتفاق می‌افتد که فردی مسیحی می‌خواهد مسلمان شود، در ابتدا وی پیش خودش حساب می‌کند که آیا توانایی تحمل ختنه را دارد یا نه؛ و این ختنه بر او سنگین می‌شود.

بیان عبارات علما برای این بود که به هنگام ضروری دانستن فضل الصلاة في المسجد تعجب نشود؛ و دانسته شود که این مسأله جز اسلام و برنامه‌های آن است؛ زیرا چیز پیچیده‌ای نیست، بلکه بسیار روشن است؛ بنابراین آنچه از بیان مرحوم امام+ (بیان مشهور) استفاده می‌شود این است که نزد جمیع طبقات مسلمین در محیط شرع واضح باشد. از بیان مرحوم سید گلپایگانی& نیز استفاده کردیم که ضروری، نزد مسلمانان و غیر آنان واضح باشد؛ یعنی غیرمسلمانان بر بودن اصلی نزد مسلمانان به نام نماز و ختنه آگاهی داشته باشند که ایشان در بیان خویش به آن اشاره کرده اند.

بنائا علی ذلک، نجد أنّ الإسلام لم يهتمَّ بطرحِ تعريفٍ خاصٍ وجديدٍ لهذا العنوان، وبعبارة أخرى: أنّ الإسلام لا يرى حاجة إلى تعريفٍ جديدٍ في الشرع للعنوان المذكور؛ بل لهُ عنوانٌ انتزاعيٌّ مما هو موجود في العرف واللغة.

بنا بر آنچه بیان شد، دانسته شد که ضروری دین تعریفِ خاصِّ شرعی ندارد؛ یعنی اسلام از ضروری، تعریف جداگانه‌ای نکرده است؛ بلکه باید واضح باشد؛ همان‌گونه که اهل منطق قضایای ضروریه را قضایایی تعریف می‌کنند که در محیط منطق روشن و واضح باشد و همه بر آن آگاهی داشته باشند؛ پس ضروری دین را این‌گونه تعریف می‌کنیم که آنچه در حوزه ی دین روشن باشد و از اسلام شمرده شود؛ ازاین‌رو شرع مقدس اسلام نیازی را احساس نکرده تا تعریف دیگری را ایجاد کند؛ بلکه عنوانی انتزاعی بوده که در عرف و لغت وجود داشته است.

تعریف ضروری از نگاه اهل لغت

بهترین تعریف را از ضروری، اهل لغت داشته‌اند؛ به عنوان مثال، طریحی در مجمع البحرین می‌فرماید: «الضروري يُطلَقُ على ما يرادف البديهي والقطعي واليقيني»[7] ؛ ضروری بر آن ‌چیزی اطلاق می‌شود که مرادف بدیهی، قطعی و یقینی باشد؛ یعنی همه یقین دارند که آن چیز برای اسلام است و به‌طورقطع در محیط دین و برنامه‌های آن هست؛ بنابراین هنگامی‌که مسأله این‌چنین ثابت شد؛ تعریف ضروری همان تعریف اهل منطق می‌شود که باید واضح و آشکار باشد.

ضروری برای جاهل به مسأله

ضروری باید در محیط اسلام روشن باشد و همه از آن آگاهی داشته باشند، بر این که او جزئی از اسلام است؛ اگر مسلمانی در خارج از محیط اسلام و در بلاد کفر زندگی می‌کند و به مسأله ی ضروری جهل داشته باشد؛ آن را از ضروری اسلام خارج نمی‌کند. گاهی اوقات غیرمسلمان نیز آگاهی دارند؛ مانند آنچه که در کلام مرحوم آیت‌الله گلپایگانی& در مورد ختنه بیان شد.

نظریه استاد: ملاک ضروری، همان ملاک در نزد مشهور از علما (فقها، متکلمین و منطقیین) است و آن ملاک این است: «ما يكون واضحاً في محيط الشرع وعند عامة المسلمين، وجهلُ بعض المسلمين خارج حدود المجتمع الإسلامي لا يضرُّ بكونه ضرورياً»؛ آنچه در محیط شرع و نزد عامه مسلمانان واضح باشد؛ و جهل برخی از مسلمانان خارج از محیط اسلامی نیز به این موضوع ضرری نمی‌زند.[8]

نکته پایانی

سؤال: با توجه به ملاک‌ها و حرف‌هایی که زده شد، آیا فضیلت نماز در مسجد از ضروری دین به شمار می‌آید یا خیر؟

جواب: «مما ظهر من أقوال وكلمات الفقهاء أنه لا يبعد القول بأن فضل الصلاة في المسجد يعتبر من ضروري الدين، لأنه مورد اتفاق المسلمين وما خالفه أحد ويعرفه الكل حتي أن غير المسلمين الذين يعيشون في محيط الاسلام يعرفون أن للصلاة في المسجد فضلا عند المسلمين ويعرفون أنهم يهتمون بمساجدهم وباقامة الصلوات فيه؛ وهذا يطبق على مقتضى تعريف ضروري الدين»؛ با توجه به ظاهر کلمات و تعریف فقها که ضروری باید روشن و از برنامه‌های اسلام باشد؛ فضل الصلاة في المسجد را نیز در برمی‌گیرد؛ زیرا اصل فضیلت نماز در مسجد را بیان می‌کنیم و به جزئیات آن (مانند این که فضیلت نماز در مسجد جامع به چه اندازه است و یا نماز در مسجد قبیله به چه اندازه فضیلت دارد) کاری نداریم. این که نماز در مسجد بر غیر مسجد فضیلت دارد؛ نشانه ی اهتمام اسلام به مسجد است و این قضیه نزد عموم مسلمین روشن است و امروزه غیرمسلمانان نیز بی‌گمان این موضوع را می‌دانند؛ بنابراین امکان تطبیق فضل الصلاة في المسجد بر مقتضای تعریف ضروری دین هست و می‌توان آن را از ضروری دین دانست. پس کلام صاحب جواهر کلام درستی است.

خود انکار ضروری دین خصوصیت ندارد و به کفر کشیده نمی‌شود؛ بلکه آن هنگام‌که به انکار توحید و نبوت انجامید، به کفر کشیده می‌شود.[9]


[3] - مرحوم گلپایگانی در نتائج الأفكار في نجاسة الكفار.
[5] - مقرر: علی کریمی جهرمی.
[8] - برای مطالعه بیشتر ر.ک: المباحث الفقهیه فی مبانی و شرح تحریرالوسیله، کتاب الخمس.
[9] - المباحث الفقهیه فی مبانی و شرح تحریرالوسیله، کتاب الخمس؛ ص86.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo