استاد سيد ابوالفضل طباطبایی

درس فقه

1401/08/03

بسم الله الرحمن الرحيم

 

موضوع: فقه‌المسجد (مسجد تراز انقلاب اسلامي)/ الباب الثاني: امكانيات المسجد / الثاني: التعليم التربوی (حول رجحان تعلم العلم) الادلة في المقام - الثاني: الاستدلال بالاخبار - الطائفة الثالثة: الروايات التي تدل على فضل وعظمة العلماء

 

کلام در بررسی امکانیات المسجد و بهره‌گیری از ظرفیت‌های آن در حوزه تعلیم و تعلم جامعه بود. در بحث رجحان تعلم علم وارد به این مطلب شدیم که رجحان تعلم علم بر کدام نوع دلالت می‌کند. آیا در مسجد، یادگیری مطلق‌العلم رجحان دارد یا یادگیری علم الدین؟

در مقام استدلال برای شناخت تعلم راجح در مسجد به سه طایفه‌ از روایات اشاره کردیم. با بررسی طایفه اول و دوم از روایات به این نتیجه رسیدیم که روایتی با سند صحیح و دلالت تمام نبود که بر رجحان تعلم مطلق‌العلم دلالت کند؛ یعنی به دلیلی کامل از جهت سند و دلالت نرسیدیم؛ تنها در طایفه دوم بود که گفتیم ذیل روایتی هست که اگرچه از جهت سند ضعف دارد؛ اما از جهت دلالت تمام است[1] ؛ چون همان‌گونه که در باب بیان روایاتی که در درس گذشته ذکر کردیم به‌حدی می‌رسد که می‌توان به آن‌ها اعتماد نمود.

اکنون به ادامه بررسی روایات طایفه سوم که بر فضل و عظمت مقام دانشمندان و علما دلالت می‌کرد، می‌پردازیم.

کیفیت استدلال به روایات طایفه سوم

وقتی روایاتی بر فضیلت مقام عالم (بما هو عالم)، بدون تقید به عالم دینی بودن داشته باشیم، بالالتزام و بالتبع بر رجحان و فضیلت این علم دلالت می‌کند که هرکه این علم را آموزش دهد و یاد بگیرد از جایگاه بزرگی برخوردار می‌گردد. این فضل را پیش از یادگیری‌اش نداشته است؛ اما اکنون این فضیلت را پیداکرده است.

این روایات فراوان هستند و عناوین متعددی را در برمی‌گیرند؛ یعنی روایات با عناوین گوناگون بر فضیلت علما و ارزشمندی مقامشان دلالت می‌کند و تحت یک عنوان نیستند.

ازجمله:

     «أن العالم أفضل من العابد بدرجات حتي بسبعين درجة»[2] ؛ فضیلت عالم بر عابد به هفتاد درجه می‌رسد.

     «أنهم ورثة الأنبياء»[3] ؛ علماء، وارثان پیامبران هستند.

     «أنهم أمناء الله»[4] ؛ علماء، امنای خدا در روی زمین هستند.

     «أنهم شفعاء يوم القيامة»[5] ؛ علماء، یکی از شفاعت‌کنندگان روز قیامت هستند.

     «أنهم مرابطون لدين الله»[6] ؛ علماء مرزداران، نگهبانان و افسران مراقبت از دین خدا هستند.

     «أن عبادتهم وأعمالهم أفضل بسبعين درجة من غيرهم»؛ عبادت و اعمال علماء هفتاد درجه برتر از دیگران است.[7]

     «منها أن لهم فضلا على الجميع حتى المجاهدين ومدادهم أفضل من دماء الشهداء»[8] ؛ علماء، حتی بر مجاهدین برتری دارند و مداد علماء بر خون شهدا فضیلت دارد.

     «أن النظر الي وجوهم عبادة»[9] ؛ نگاه به روی عالم عبادت است.

     «أنهم أقرب الناس الى درجة النبوة»[10] ؛ علماء، نزدیک‌ترین مردم به درجه نبوت هستند.

     «أن الملائكة تضع أجنحتها لهم»[11] ؛ ملائکه بال‌های خود را زیر پای آن‌ها(علماء) می‌گسترانند.

     «أن فضلهم على ساير[12] كفضل القمر علي ساير الكواكب»[13] ؛ برتری ایشان(علماء) بر دیگران مانند فضیلت ماه بر دیگر ستارگان است.

در روایات فراوانی به همه این‌ عنوان‌ها اشاره‌شده است؛ ازاین‌رو به دو روایت از این عناوین اشاره می‌کنیم و بقیه را خودتان مراجعه فرمایید.

روایت اول

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَمُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ، عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ، عَنْ أَبِي حَمْزَةَ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ× قَالَ: «عَالِمٌ يُنْتَفَعُ بِعِلْمِهِ أَفْضَلُ مِنْ سَبْعِينَ أَلْفَ عَابِدٍ»[14] .

امام باقر × فرمود: عالمى كه از علمش بهره برد [يا بهره برند] بهتر از هفتاد هزار عابد است.

سند روایت

مرحوم کلینی این روایت را به دو طریق نقل کرده است:

    1. عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ.

    2. مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ، عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ، عَنْ أَبِي حَمْزَةَ.

هر دو طریق به امام باقر× می‌رسد و از جهت سند نیز صحیح و قابل‌اعتماد می باشد؛ علاوه بر این مضمون این روایت در دیگر منابع شیعه و سنی نیز آمده است.

دلالت روایت

انسان در مقام دلالت این حدیث به تبیین مقصود عنوان عالم در این روایت و مانند آن نیاز دارد.

نخست باید بگوییم که مقصود از عالم در اینجا کیست تا در مقام استدلال بتوان اشاره کرد که آیا مقصود از این عالم، عالم مطلق است؛ یعنی آنکه آموزش‌دهنده‌ی علم است، و مطلق‌العلم را یاد می‌دهد، یا این‌که مقصود از عالم، عالم دینی است؟

همان‌طور که در روایات پیشین اشاره کردیم، درمجموع این روایات به‌ویژه خود این روایت، قرائنی وجود دارد که عالم را از عالم مطلق‌العلم به عالم دینی انصراف می‌دهد؛ «القرائن الموجودة في هذه الرواية وسائر الروايات توجب انصراف هذه العنوان الی مرحلة التقييد للعالم الديني»؛ یعنی وجود قرائن در این روایت و دیگر روایات موجب انصراف این عنوان به مرحله تقیید به عالم دینی می‌شود؛ بنابراین با توجه به قرائن (مقایسه‌اش با عابد و خطابی که وجود دارد)، انصراف پیدا می‌کند که مقصود از عالم، عالم دینی است و شامل عالم مطلق‌العلم نمی‌شود؛ یا دست‌کم اجمال دارد و در چنین حالتی ناچاریم به‌قدر متیقن تمسک کنیم و قدر متیقن در اینجا عالم دینی است.

روایت دوم

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ، عَنْ أَبِي الْبَخْتَرِيِّ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ× قَالَ: «إِنَّ الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِيَاءِ وَذَاكَ أَنَّ الْأَنْبِيَاءَ لَمْ يُورِثُوا دِرْهَماً وَلَا دِينَاراً، وَإِنَّمَا أَوْرَثُوا أَحَادِيثَ مِنْ أَحَادِيثِهِمْ، فَمَنْ أَخَذَ بِشَيْ‌ءٍ مِنْهَا فَقَدْ أَخَذَ حَظّاً وَافِراً فَانْظُرُوا عِلْمَكُمْ هَذَا عَمَّنْ تَأْخُذُونَهُ، فَإِنَّ فِينَا أَهْلَ الْبَيْتِ فِي كُلِّ خَلَفٍ عُدُولًا يَنْفُونَ عَنْهُ تَحْرِيفَ الْغَالِينَ وَانْتِحَالَ الْمُبْطِلِينَ وَتَأْوِيلَ الْجَاهِلِينَ»[15] .

امام صادق× فرمود: دانشمندان وارثان پیامبران‌اند براى این‌که پيامبران پول طلا و نقره به ارث نگذارند و تنها احاديثى از احادیثشان بجاى گذارند، هر كه از آن احاديث برگيرد بهره بسيارى برگرفته است. پس نيكو بنگريد كه اين علم خود را از كه مي‌گيريد، زيرا در خاندان ما اهل‌بیت^ در هر عصر، جانشينان عادلى هستند كه تغيير دادن غاليان و به‌خود بستگى خرابكاران و بد معنى كردن نادانان را از دين برمي‌دارند.

شرح روایت

موضوع روایت، فضیلت عالمان است که عالمان را وارثان پیامبران نامیده است.

کیفیت استدلال مانند روایت قبل است که به‌طورکلی بیان کردیم.

سند روایت

در سند این روایت، هم ثقات و هم راویان ضعیف حضور دارند. هیچ شکی در وثاقت «محمد بن يحيی العطار» و «احمد بن محمد بن عيسی الاشعري» نیست؛ اما پیش‌تر نیز درباره‌ی «محمد بن خالد البرقي» پدر «احمد بن محمد بن خالد البرقي» صاحب «المحاسن» مطالبی را بیان نمودیم[16] ؛ درباره‌ی وثاقت پسر(احمد بن محمد بن خالد البرقي) شکی نیست؛ اما درباره‌ی وثاقت پدر(محمد بن خالد البرقی) اختلاف است.

همچنین «أبو البختري» که ایشان نیز ضعیف هستند؛ جناب نجاشی در رجالش درباره‌ی ایشان این‌گونه می‌گوید: «وهب بن وهب بن عبد الله بن زمعة بن الأسود بن المطلب بن أسد بن عبد العزى أبو البختري؛ روى عن أبي عبد الله×، وكان كذابا، وله أحاديث مع الرشيد في الكذب‌»[17] ؛ کنیه‌اش ابو البختری است و از امام صادق× روایت نقل کرده است؛ اما کذاب است؛ یعنی روایات دروغ را می‌نوشته و ثبت می‌کرده است و حتی با رشید نیز احادیثی در کذب دارد؛ ازاین‌رو قابل‌اعتماد نیست؛ بنابراین حدیث از جهت سند از اعتبار می‌افتد؛ گرچه مضمون این روایت در منابع گوناگون شیعه و سنی آمده است؛ اما آنجا نیز راویان ثقه و ضعیف در سند روایت وجود دارند.

چند نکته

نکته‌ی اول:

مبنای امامیه غیر از مبنای عامه است. آن‌ها بر خودِ کتاب اعتماد می‌کنند؛ اما در میان امامیه کتاب تنها منبع اعتماد نیست، بلکه حدیث را نیز معتبر می‌دانند. عامه هر آنچه که در صحیح بخاری آورده شده را صحیح می‌دانند و مانند قرآن آن‌را می‌خوانند و ختم بخاری می‌گیرند؛ اما امامیه تک‌تک روایات را بررسی می‌کنند [و به‌عنوان یک منبع از آن در استنباط احکام بهره می‌برند]. عالم رجالی حدیث را از همه‌ی جهات (تاریخ و روایان) بررسی کرده و نظر خود را می‌دهند و ما نیز امروز به گفته‌های آن‌ها مانند نجاشی، درصورتی‌که صحیح و دلالت داشته باشند، اعتماد می‌کنیم.

نکته‌ی دوم:

جناب کلینی در نقل حدیث، اضبط المحدثین بوده است[18] ؛ ازهمین‌رو اگر امر بین ضبط روایات میان شیخ کلینی و شیخ طوسی مشتبه شود؛ به‌طور طبیعی ما به گفته شیخ کلینی اعتماد می‌کنیم؛ اما بااین‌وجود نیز باید روایت را از باب رجال بررسی کنیم و این توجه به بررسی رجالی درباره‌ی همه علمای حدیث و کتاب‌هایشان جاری است.

دلالت روایت

عدم اطلاق این روایت روشن است و ما نمی‌توانیم این عالم را مطلق عالم بدانیم، زیرا عناوین شریفه و القاب عظیمه‌ی گفته‌شده در اینجا بر مطلق عالم اطلاق نمی‌شود و باید به عالم دینی توجه نمود، زیرا همه‌ی این عناوین، عناوین دینی است؛ یعنی همه‌ی عناوین و القابی که برای این علما بیان‌شده برای عالم دینی است.

«بناءًا علی ذلک لا يمکن القول بدليلية هذه الطائفة الثالثة کالطائفة الاولی والطائفة الثانية»؛ بنابراین نمی‌توانیم به دلالت طایفه‌ی سوم همانند طایفه‌ی اول و دوم بر مدعا (رجحان تعلم مطلق‌العلم) استدلال کنیم و باید سراغ سخن دیگری برویم.

خلاصة الاستدلال بالاخبار:

تاکنون به سه طایفه از روایات استدلال نمودیم و تعدادی از آن‌ها را خواندیم؛ اما نتوانستیم دلیل خودمان را از میان‌ آن‌ها ثابت کنیم و دلیلیتش را [بر مدعا (رجحان تعلم مطلق‌العلم)] بپذیریم.

اکنون اگر تنها این روایات پیش روی ما بود چه می‌کردیم؟

چون از آیات و روایات نتوانستیم بر رجحان تعلم مطلق‌العلم و دلیلیت آن بر مدعا استدلال کنیم؛ یعنی مطلق‌العلم در آیات و روایات رجحانی ندارد! اما آیا فقط علم دین رجحان دارد؟ این نیاز به تأملی دارد که در خلاصة الاستدلال در جلسه آینده مطرح می‌کنیم.

 

فقه‌المسجد (مسجد طراز انقلاب اسلامي)

الدرس الحادي عشر: (03/08/1401 - 28 ربيع الأول 1444)

الاستدلال بالروايات علی رجحان تعلم العلم

الطائفة الثالثة: الروايات التي تدل على فضل وعظمة العلماء

وهذه الطائفة كثيرة جدا وتشمل عناوين مختلفة في «فضل العلماء ومكانتهم»:

     منها: «أن العالم أفضل من العابد بدرجات حتي بسبعين درجة»[19] .

     ومنها: «أنهم ورثة الأنبياء»[20] .

     ومنها: «أنهم أمناء الله»[21] .

     ومنها: «أنهم شفعاء يوم القيامة»[22] .

     ومنها: «أنهم مرابطون لدين الله»[23] .

     ومنها: «أن عبادتهم وأعمالهم أفضل بسبعين درجة من غيرهم»[24] .

     ومنها: «أن لهم فضلا على الجميع حتى المجاهدين ومدادهم أفضل من دماء الشهداء»[25] .

     ومنها: «أن النظر الي وجوهم عبادة»[26] .

     ومنها: «أنهم أقرب الناس الى درجة النبوة»[27] .

     ومنها: «أن الملائكة تضع أجنحتها لهم»[28] .

     ومنها: «أن فضلهم على ساير[29] كفضل القمر علي ساير الكواكب»[30] .

     و... وهنا نشير الى بعض منها.

1- روی الكليني عَنْ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَمُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ، عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ، عَنْ أَبِي حَمْزَةَ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ× قَالَ: «عَالِمٌ يُنْتَفَعُ بِعِلْمِهِ أَفْضَلُ مِنْ سَبْعِينَ أَلْفَ عَابِدٍ»[31] .

ان الحديث رواه الكليني بطريقين وهما صحيحان. ومضمون الحديث قد ورد في كثير من مصادر العامه والخاصة بطرق مختلفة.

ولكن الاستدلال به يحتاج الى تبيين المقصود من العالم في مثل هذا الحديث، هو العالم مطلقا، أو العالم الديني؟ وطبعا يوجد هنا وفي مثلها قرائن توجب الانصراف الى العالم الديني.

2- روى الكليني عَنْ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ، عَنْ أَبِي الْبَخْتَرِيِّ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ× قَالَ: «إِنَّ الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِيَاءِ وَذَاكَ أَنَّ الْأَنْبِيَاءَ لَمْ يُورِثُوا دِرْهَماً وَلَا دِينَاراً، وَإِنَّمَا أَوْرَثُوا أَحَادِيثَ مِنْ أَحَادِيثِهِمْ، فَمَنْ أَخَذَ بِشَيْ‌ءٍ مِنْهَا فَقَدْ أَخَذَ حَظّاً وَافِراً فَانْظُرُوا عِلْمَكُمْ هَذَا عَمَّنْ تَأْخُذُونَهُ، فَإِنَّ فِينَا أَهْلَ الْبَيْتِ فِي كُلِّ خَلَفٍ عُدُولًا يَنْفُونَ عَنْهُ تَحْرِيفَ الْغَالِينَ وَانْتِحَالَ الْمُبْطِلِينَ وَتَأْوِيلَ الْجَاهِلِينَ»[32] .

سند الحديث فيه ثقات وضعاف كما أشرنا اليه سابقا.

لا شك في وثاقة محمد بن يحيي العطار واحمد بن محمد بن عيسي الاشعري ولكن الكلام في محمد بن خالد البرقي وخصوصا في (ابوالبختري) لأنه ضعيف جدا. وهو كما صرح به النجاشي في رجاله «وهب بن وهب بن عبد الله بن زمعة بن الأسود بن المطلب بن أسد بن عبد العزى أبو البختري؛ روى عن أبي عبد الله×، وكان كذابا، وله أحاديث مع الرشيد في الكذب‌»[33] .

ومضمون هذا الحديث كذلك قد ورد في المصادر العددية شيعة وسنة بطرق مختلفة وفيها ضعاف وثقات.

وأما من حيث الدلالة فكذلك واضح في أنه لا يمكن اطلاق هذه العناوين والألقاب الشريفة على مطلق العالم الذي درس العلم وبلغ الى مرتبة منه من دون الالتفات والاختصاص بعلم الدين، لأن الالقاب كلها عناوين دينية فكيف يصح اطلاقها على عالم خارج عن الدين!

بناء على ذلك لايمكن القول بدليلية هذه الطائفة الثالثة من الروايات الأخبار للاستدلال على رجحان مطلق التعلم.


[1] - ر.ک: جلسه 8 فقه.
[2] - برگرفته از؛ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ’:‌ «فَضْلُ الْعَالِمِ عَلَى الْعَابِدِ بِسَبْعِينَ دَرَجَة»؛ (روضة الواعظين و بصيرة المتعظين (ط- القديمة)، ج1، ص12؛ بحارالانوار، ج2، ص24، ح72).
[3] - برگرفته از؛ قال أَبِا عَبْدِ اللَّهِ×: «إِنَّ الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِيَاء»؛ (بصائر الدرجات، ج1، ص10، ح1؛ کافی، ج1، ص32، ح2؛ امالی صدوق، ص60، ح9؛ الإختصاص، ص4).
[4] - برگرفته از؛ قال أَبِا عَبْدِ اللَّهِ×: «الْعُلَمَاءُ أُمَنَاء»؛ (کافی، ج1، ص33، ح5؛ مشکاة الانوار، ص60؛ بحارالانوار، ج67، ص287، ح11).
[5] - برگرفته از؛ قال’: «يَشْفَعُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ثَلَاثَةٌ: الْأَنْبِيَاءُ، ثُمَّ الْعُلَمَاءُ»؛ (سنن ابی ماجه، ج2، ص1443، ح4313).
[6] - برگرفته از؛ قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ×:‌ «[عُلَمَاءُ] شِيعَتِنَا مُرَابِطُونَ فِي الثَّغْرِ- الَّذِي يَلِي إِبْلِيسُ وَ عَفَارِيتُهُ، يَمْنَعُونَهُمْ عَنِ الْخُرُوجِ عَلَى ضُعَفَاءِ شِيعَتِنَا، وَ عَنْ أَنْ يَتَسَلَّطَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ وَ شِيعَتُهُ النَّوَاصِبُ»؛ (التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه‌السلام‌، ص343، ح221؛ الاحتجاج علی أهل اللجاج، ج1، ص17؛ بحارالانوار، ج2، ص5، ح8).
[7] - برگرفته از؛ قال’: «... فضل العالم على سائر الناس كفضلي على أدناهم»؛ (مجمع البیان، ج9، ص380)، عن امیرالمؤمنین×: «يَا كُمَيْلُ [كُمَيْلَ بْنَ زِيَادٍ] هَلَكَ خُزَّانُ الْأَمْوَالِ وَهُمْ أَحْيَاءٌ وَ الْعُلَمَاءُ بَاقُونَ مَا بَقِيَ الدَّهْرُ أَعْيَانُهُمْ مَفْقُودَةٌ وَأَمْثَالُهُمْ فِي الْقُلُوبِ مَوْجُودَة»؛ (نهج‌البلاغه، حکمت 147، ص496)، قال’: «مَنْ خَرَجَ يَطْلُبُ بَاباً مِنْ عِلْمٍ لِيَرُدَّ بِهِ بَاطِلًا إِلَى حَقٍّ أَوْ ضَلَالَةٍ إِلَى هُدًى، كَانَ عَمَلُهُ ذَلِكَ كَعِبَادَةِ مُتَعَبِّدٍ أَرْبَعِينَ عَاما»؛ (امالی طوسی، ص619، ح11).
[8] - برگرفته از؛ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ× قَال: «إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ جَمَعَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ النَّاسَ فِي صَعِيدٍ وَاحِدٍ وَ وُضِعَتِ الْمَوَازِينُ فَتُوزَنُ دِمَاءُ الشُّهَدَاءِ مَعَ مِدَادِ الْعُلَمَاءِ فَيَرْجَحُ مِدَادُ الْعُلَمَاءِ عَلَى دِمَاءِ الشُّهَدَاء»‌؛ (من لایحضره الفقیه، ج4، ص399، ح5853؛ بحارالانوار، ج2، ص14، ح26؛ امالی صدوق، ص168، ح1).
[9] - برگرفته از؛ قال محمد بن علی بن الحسین×: «النَّظَرَ إِلَى وَجْهِ الْعَالِمِ عِبَادَة»؛ (من لا یحضره الفقیه، ج2، ص205، ح2144؛ عدة الداعي و نجاح الساعي‌، ص75؛ عوالي اللئالي العزيزية في الأحاديث الدينية، ج4، ص73، ح52؛ وسائل الشیعة، ج12، ص312، ح1؛ بحارالانوار، ج96، ص65، ح46).
[10] - برگرفته از؛ قال’: «أقرَبُ النّاسِ مِن دَرَجَةِ النُّبُوَّةِ ... أهلُ العِلمِ»؛ (كنز العمال (المتقي الهندي)، ج4، ص310، ح10647؛ جامع الأحاديث (السيوطي، جلال الدين)، ج5، ص314، ح4202).
[11] - برگرفته از قال’: «إنّ الملائكةَ تَضَعُ أجْنِحَتَها لطالبِ العلم‌»؛ (امالی صدوق، ص60، ح9؛ روضة الواعظين و بصيرة المتعظين (ط- القديمة)، ج1، ص8؛ بحارالانوار، ج1، ص164، ح2؛ جامع الأصول (ابن الأثير، أبو السعادات)، ج8، ص4؛ سنن ترمذی، ج5، ص48، ح2682).
[12] - البته شاید از این باب که عابد یکی از سائر الناس نمونه‌ای از آن‌هاست پس دیگران نیز مراتبشان و درجه‌شان از عابد کمتر است.
[13] - برگرفته از؛ قال’: «فَضْلُ الْعَالِمِ عَلَى الْعَابِدِ كَفَضْلِ الْقَمَرِ عَلَى سَائِر النجوم [الکواکب]»؛ بصائر الدرجات، ج1، ص3، ح2؛ کافی، ج1، ص34، ح1؛ عدة الداعي و نجاح الساعي‌، ص75؛ بحارالانوار، ج1، ص164، ح2؛ امالی صدوق، ص60، ح9؛ المحجة البيضاء، ج1، ص24؛ تاریخ دمشق، ج50، ص48؛ منیة المرید، ص107؛ سنن ابن ماجه، ج1، ص81، ح223؛ سنن ابی داود، ج3، ص317، ح2641.
[16] - ر.ک: جلسه 7 فقه.
[18] - نهاية المقال في تكملة غاية الآمال، ص109.
[19] - مأخوذ عنه؛ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ’:‌ «فَضْلُ الْعَالِمِ عَلَى الْعَابِدِ بِسَبْعِينَ دَرَجَة»؛ (روضة الواعظين و بصيرة المتعظين (ط- القديمة)، ج1، ص12؛ بحارالانوار، ج2، ص24، ح72).
[20] - مأخوذ عنه؛ قال أَبِا عَبْدِ اللَّهِ×: «إِنَّ الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِيَاء»؛ (بصائر الدرجات، ج1، ص10، ح1؛ الکافي، ج1، ص32، ح2؛ الأمالی للصدوق، ص60، ح9؛ الإختصاص، ص4).
[21] - مأخوذ عنه؛ قال أَبِا عَبْدِ اللَّهِ×: «الْعُلَمَاءُ أُمَنَاء»؛ (الکافي، ج1، ص33، ح5؛ مشکاة الانوار، ص60؛ بحارالانوار، ج67، ص287، ح11).
[22] - مأخوذ عنه؛ قال’: «يَشْفَعُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ثَلَاثَةٌ: الْأَنْبِيَاءُ، ثُمَّ الْعُلَمَاءُ»؛ (سنن ابی ماجه، ج2، ص1443، ح4313).
[23] - مأخوذ عنه؛ قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ×:‌ «[عُلَمَاءُ] شِيعَتِنَا مُرَابِطُونَ فِي الثَّغْرِ- الَّذِي يَلِي إِبْلِيسُ وَ عَفَارِيتُهُ، يَمْنَعُونَهُمْ عَنِ الْخُرُوجِ عَلَى ضُعَفَاءِ شِيعَتِنَا، وَ عَنْ أَنْ يَتَسَلَّطَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ وَ شِيعَتُهُ النَّوَاصِبُ»؛ (التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه‌السلام‌، ص343، ح221؛ الاحتجاج علی أهل اللجاج، ج1، ص17؛ بحارالانوار، ج2، ص5، ح8).
[24] - مأخوذ عنه؛ قال’: «... فضل العالم على سائر الناس كفضلي على أدناهم»؛ (مجمع البیان، ج9، ص380)، عن امیرالمؤمنین×: «يَا كُمَيْلُ [كُمَيْلَ بْنَ زِيَادٍ] هَلَكَ خُزَّانُ الْأَمْوَالِ وَهُمْ أَحْيَاءٌ وَ الْعُلَمَاءُ بَاقُونَ مَا بَقِيَ الدَّهْرُ أَعْيَانُهُمْ مَفْقُودَةٌ وَأَمْثَالُهُمْ فِي الْقُلُوبِ مَوْجُودَة»؛ (نهج‌البلاغه، حکمت 147، ص496)، قال’: «مَنْ خَرَجَ يَطْلُبُ بَاباً مِنْ عِلْمٍ لِيَرُدَّ بِهِ بَاطِلًا إِلَى حَقٍّ أَوْ ضَلَالَةٍ إِلَى هُدًى، كَانَ عَمَلُهُ ذَلِكَ كَعِبَادَةِ مُتَعَبِّدٍ أَرْبَعِينَ عَاما»؛ (الأمالی للطوسی، ص619، ح11).
[25] - مأخوذ عنه؛ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ× قَال: «إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ جَمَعَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ النَّاسَ فِي صَعِيدٍ وَاحِدٍ وَ وُضِعَتِ الْمَوَازِينُ فَتُوزَنُ دِمَاءُ الشُّهَدَاءِ مَعَ مِدَادِ الْعُلَمَاءِ فَيَرْجَحُ مِدَادُ الْعُلَمَاءِ عَلَى دِمَاءِ الشُّهَدَاء»‌؛ (من لایحضره الفقیه، ج4، ص399، ح5853؛ بحارالانوار، ج2، ص14، ح26؛ الأمالی للصدوق، ص168، ح1).
[26] - مأخوذ عنه؛ قال محمد بن علی بن الحسین×: «النَّظَرَ إِلَى وَجْهِ الْعَالِمِ عِبَادَة»؛ (من لا یحضره الفقیه، ج2، ص205، ح2144؛ عدة الداعي و نجاح الساعي‌، ص75؛ عوالي اللئالي العزيزية في الأحاديث الدينية، ج4، ص73، ح52؛ وسائل الشیعة، ج12، ص312، ح1؛ بحارالانوار، ج96، ص65، ح46).
[27] - مأخوذ عنه؛ قال’: «أقرَبُ النّاسِ مِن دَرَجَةِ النُّبُوَّةِ ... أهلُ العِلمِ»؛ (كنز العمال (المتقي الهندي)، ج4، ص310، ح10647؛ جامع الأحاديث (السيوطي، جلال الدين)، ج5، ص314، ح4202).
[28] - مأخوذ عنه؛ قال’: «إنّ الملائكةَ تَضَعُ أجْنِحَتَها لطالبِ العلم‌»؛ (امالی صدوق، ص60، ح9؛ روضة الواعظين و بصيرة المتعظين (ط- القديمة)، ج1، ص8؛ بحارالانوار، ج1، ص164، ح2؛ جامع الأصول (ابن الأثير، أبو السعادات)، ج8، ص4؛ سنن الترمذی، ج5، ص48، ح2682).
[29] - البته شاید از این باب که عابد یکی از سائر الناس نمونه‌ای از آن‌هاست پس دیگران نیز مراتبشان و درجه‌شان از عابد کمتر است.
[30] - مأخوذ عنه؛ قال’: «فَضْلُ الْعَالِمِ عَلَى الْعَابِدِ كَفَضْلِ الْقَمَرِ عَلَى سَائِر النجوم [الکواکب]»؛ بصائر الدرجات، ج1، ص3، ح2؛ الکافي، ج1، ص34، ح1؛ عدة الداعي و نجاح الساعي‌، ص75؛ بحارالانوار، ج1، ص164، ح2؛ الأمالی للصدوق، ص60، ح9؛ المحجة البيضاء، ج1، ص24؛ تاریخ الدمشق، ج50، ص48؛ منیة المرید، ص107؛ سنن ابن ماجه، ج1، ص81، ح223؛ سنن ابی داود، ج3، ص317، ح2641.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo