استاد سيد ابوالفضل طباطبایی

درس فقه

1401/08/29

بسم الله الرحمن الرحيم

 

موضوع: فقه‌المسجد (مسجد تراز انقلاب اسلامي)/ الباب الثاني: امكانيات المسجد - اتخاذ المسجد مجلسا للقضاء /أدلة الاقوال في المسألة: أدلة القول بالكراهة (الاستدلال بلوازم بعض النصوص والاستدلال بخبر الكافي)

 

بحث در امکانیات المسجد، «اتخاذ المسجد مجلساً للقضاء» بود که مسجد را به‌عنوان پایگاهی قرار دهیم تا در آن‌جا مجلس قضاوت برگزار شود.

اقوالی را از استحباب و کراهت مطلق تا اباحه که جواز بمعنا الاخص باشد، پیرامون این مسئله مطرح کردیم؛ در مقام استدلال اشاره کردیم که هرکدام از قائلین به عده‌ای از ادله استدلال کرده‌اند.

نخستین قولی که ادله آن‌را برشمردیم، قول به کراهت بود. در مقام ادله‌ی دیگر به‌سراغ قول به‌اطلاق و قول به‌تفصیل نمی‌رویم، چون ادله‌ی همه‌ی این‌ها یکی است و اگر ادله اصل کراهت را توانستیم دچار خدشه کنیم، ادله‌ی مابقی نیز روشن می‌شود، و همین‌طور آن‌جایی‌که نیاز به پذیرفتن باشد به آن می‌پردازیم.

ازجمله ادله‌ای که در جلسه گذشته بر کراهت «اتخاذ المسجد مجلساً للقضاء» بیان کردیم و به آن استدلال شد، روایت و نصوص است؛ که سه روایت را ذکر کردیم؛ دو روایت آن از طرق خاصه و یک روایت هم از طریق عامه نقل ‌شده بود؛ اما این روایات هم از جهت سند و هم از جهت دلالت دچار مشکل بودند که به آن پرداخته شد.

أدلة القول بالكراهة

2. الاستدلال بلوازم بعض النصوص

دومین دلیل از ادله‌ی قائلین به کراهت، استدلال به‌خود روایت نیست، بلکه به لازمه‌ی روایت است. برخی روایات قابلیت استدلال بر کراهت را ندارند؛ اما کلامی در آن روایت بیان‌شده که قائلین به کراهت، به آن استدلال کرده‌اند که قضاوت در مسجد کراهت دارد. ازجمله می‌توان به روایتی از پیامبر اکرم| اشاره کرد که از طرق عامه نقل ‌شده است.

روایت این‌گونه دارد:

عَن رَسُولَ الله’: «إنَّ هذِهِ المَساجِدَ لا تَصلُحُ لِشَيءٍ مِن هذَا البَولِ ولَا القَذَرِ. إنَّما هِيَ لِذِكرِ اللّهِ عَزَّوجَلَّ، وَالصَّلاةِ، وقِراءَةِ القُرآنِ»[1] .

حضرت فرمودند: همانا اين مسجدها با آلودگى ادرار و مدفوع، تناسبى ندارند. آن‌ها تنها براى ياد خداى عزوجل و نماز و تلاوت قرآن‌اند.

این روایت در باب «حرمة تنجيس المسجد»؛ باب حرام بودن نجس کردن مسجد [از روی عمد] ذکر شده است. چندین روایت در این باب ذکر کرده‌اند که این روایت یکی از آن‌هاست.

مسجد برای این سه امر بناشده است: 1. «ذکر الله»؛ یاد خدا؛ 2. نماز؛ 3. برای قرائت قرآن.

برخی به لازمه‌ی این روایت استدلال کرده‌اند و گفته‌اند که پیامبر’ فرموده‌اند: این مساجد، «إنَّما هِيَ لِذِكرِ اللّه»، تنها برای یاد خداست؛ اما قضاوت، یاد خدا نیست، بلکه می‌خواهند داوری کرده و میان افراد جامعه رفع خصومات کنند؛ به‌تعبیری دیگر، مسجد برای یاد خدا، نماز و قرائت قرآن است و قضاوت هیچ‌کدام از این‌ها نیست. اینکه بیشتر فرموده‌اند، مسجد برای ذکر الله بنا شده است، لازمه‌اش این است که قرار دادن هر چیزی خارج از ذکر الله در مسجد جایز نباشد؛ یا هر چیزی که ذکر الله نباشد؛ باید از مسجد خارج شود. شما می‌خواهید مسجد را مجلس قضاوت قرار دهید و حال ‌آن‌که قضاء، ذکر الله نیست!

پس «لا يجوز اتخاذ المساجد مجلساً للقضاء» و کمترین مطلبی که از آن استفاده می‌کنیم این است که دست‌کم مکروه است، چون بر عدم حرمتش اجماع وجود دارد؛ بنابراین فرموده‌اند: هر چیزی که ذکر الله نباشد، دست‌کم این است که می‌گوییم در مسجد کراهت دارد؛ و از آن‌جا که مجلس قضاء هم ذکر الله نیست؛ بنابراین «يکره جلوس في المسجد للقضاء». این موضوع استدلال است.

اما در مقام جواب بر این استدلال چند نکته بیان می‌کنیم:

    1. «ان الرواية عامية ومن حيث الاعتبار والسند فواضح اعتباره»؛ این روایت از منابع عامه است و از حیث اعتبار و سند واضح است. بیشتر روایاتی که از عامه نقل شده، مرسله شمرده می‌شود، زیرا این روایات را یک صحابی و راوی به‌طور مستقیم از پیامبر| و یا توسط برخی تابعین نقل کرده‌اند.

    2. «من جهة الدلالة كذلك واضح عدم دلالتها علي المدعى»؛ از جهت دلالت نیز واضح است که بر مدعا «اتخاذ المسجد للقضاء مکروه» نمی‌تواند دلالت کند. استدلال در اینجا نیز به این لازمه‌ی روایت است. روایت می‌فرماید: «هِيَ لِذِكرِ اللّه»؛ مساجد برای ذکر خداست و قائلین به کراهت استدلال کرده‌اند به این‌که، مسجد برای ذکر الله است و از آن‌جا که قضاوت ذکر الله نیست؛ بنابراین لازمه‌اش این است، آن‌چه که ذکر الله نباشد، باید خارج از مسجد باشد؛ پس مکروه است.

از جهت دلالت بر مدعا «اتخاذ المسجد للقضاء، مکروهٌ)»؛ نیز دلالت نمی‌کند، زیرا سندش اشکال دارد.

و اگر گفتیم روایت از جهت دلالت و سند معتبر است؛ می‌گوییم این روایت در مقام بیان حصر نیست که بگوید هدف از ساخت مسجد تنها برای ذکر الله بوده است؛ البته در اینجا ادات حصر (إنَّما) آمده است؛ اما این بر اهمیت مسئله دلالت می‌کند و مهم‌ترین چیز در مسجد، یاد خداست؛ اما روایت، در مقام حصر «جميع الاهداف التي بُني المسجد لأجلها» نیست؛ یعنی در مقام بیان حصر نیست که بگوییم هرچه ذکر الله نبود، مکروه است، چون گفته «هِيَ لِذِكرِ اللّه»، بلکه در مقام بیان برخی از اهداف ساخت مسجد است که یکی از آن‌ها ذکر الله می‌باشد. پس ممکن است که بگوییم اهداف دیگری نیز برای ساخت مسجد وجود دارد که یکی از آن‌ها ذکر الله است؛ یعنی ابعاد هویتی دیگری نیز برای مسجد وجود دارد و اینجا پیامبر’ در مقام بیان برخی از ابعاد هویتی مسجد است که یکی از آن‌ها ذکر الله است؛ اما ایشان در مقام حصر ابعاد هویتی مسجد در «ذکر الله» نبوده است.

سؤال: چرا پیامبر’ در مقام بیان حصر نبوده است؟

در پاسخ می‌گوییم: چون اگر ایشان در مقام بیان حصر بودند باید همه اهداف را ذکر می‌کردند، درحالی‌که این کار را نکردند و شکی نیست که ما نمی‌توانیم بگوییم مثلاً چون تنها برای ذکر الله و نماز است؛ پس دیگر نمی‌توان در مسجد اعتکاف برگزار کرد. باید گفت، آیا می‌توان به این قائل شد که اعتکاف خارج از مسجد برگزار شود؟ حال ‌آن‌که هیچ‌کسی قائل به این نیست! زیرا اصلاً ظرف اعتکاف، مسجد است، درحالی‌که اعتکاف ذکر الله نیست و اصل آن(اعتکاف) توقف و ماندن در مسجد است[2] ؛ یعنی این‌که اگر معتکف بیاید و در مسجد فقط روزه بگیرد و هیچ ذکر خدا نگوید، اعتکافش صحیح است. لازمه‌ی این حرف این است که اگر حصر باشد باید همه را بیان می‌کرد؛ اما نکرده است.

و یا این‌که به‌طورمثال، آیا تقوا از اهداف ساخت مسجد نیست؟ درحالی‌که وقتی باب هویت‌های مسجد را بیان کردیم، در آنجا تقوا را از ابعاد هویتی مسجد برشمردیم و بعد نیز به این آیه‌ی قرآن استدلال کردیم که فرمود: {لَّمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَىٰ مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ}[3] ؛ آن مسجدی که از روز نخست بر پایه تقوا بناشده است؛ پس آیا می‌توان تقوا را از اهداف ساخت مسجد ندانست؟! همچنین تربیت و وحدت جامعه اسلامی و هر آن‌چه که در ابعاد هویتی مسجد بیان کردیم لازمه‌اش این است که این‌ها را بیرون بریزیم و بگوییم که این‌ها جزء مسجد نیستند؟! و جایز نیست امور تربیتی در مسجد بیان‌شده و پیگیری گردد؟! آن‌چنان‌که پیش‌تر درباره‌ی این‌ها توضیح داده‌ایم.

پس استدلال به لازمه‌ی این حدیث امکان ندارد.

    3. «لو قلنا بصحة سندها و تمامية دلالتها، لا يمكن القول باثبات المدعى»؛ اگر بگوییم سندش صحیح و دلالتش تام است، بازهم امکان ندارد بگوییم با این روایت، مدعای «اتخاذ المسجد للقضاء، مکروهٌ»؛ ثابت می‌شود، زیرا با توجه به روایت، قائلین به کراهت گفتند که مسجد تنها برای ذکر الله است؛ اما در روایت مصداق از ذکر الله را بیان نکرده است که مقصود از آن(ذکر الله) چیست؟ آیا مقصود این است که در مسجد بنشیند و تکبیر و تحمید بگوید؛ که نمی‌تواند این مقصود باشد؛ یعنی تنها ذکر لسانی و لفظی مقصود نیست، بلکه ذکر الله شامل هر چیزی می‌شود‌ که سبب توجه و التفات ما به‌سوی خدا شود و ما نیز آن‌را ذکر الله می‌گوییم؛ اگر گفتیم این حُکم و قضاوت، قضاوت اسلامی است و قاضی نیز حکم خدا را میان دو نفر پیاده می‌کند، آیا انسان با پیاده کردن حکم خدا و سخن گفتن درباره‌ی آن، متوجه خدا نمی‌شود؟ و آیا این کار مصداقی از ذکر الله نیست؟! پس اگر گفتیم که سندش صحیح و دلالتش تمام است، می‌گوییم این روایت دلالت بر جواز و استحباب قضاوت در مسجد دارد؛ چون هیچ دلالتی بر کراهت نمی‌کند و نمی‌تواند کراهت را ثابت کند.

اما این‌که چرا می‌گوییم بر استحباب دلالت می‌کند؟ بدین‌جهت است که قضا نیز ذکر الله و بیان حکم الله است و موجب توجه و التفات به‌سوی خدا می‌شود و متخاصمین را به‌خدا دعوت می‌کند؛ تذکر در قضا نیز وجود داشته است[4] ؛ پس خود قضا نیز ذکر الله به‌معنی العام است.

پس روایت مورد استدلال در دلیل دوم «استدلال به‌لوازم نصوص» نیز نتوانست دلیلی بر کراهت قضا در مسجد شود.

3. استدلال به‌خبر کافی

سومین دلیل قائلین به کراهت، روایتی است که از کتاب شریف «کافی» نقل ‌شده است. مرحوم کلینی& این روایت را در باب «بِنَاءِ الْمَسَاجِدِ وَمَا يُؤْخَذُ مِنْهَا وَالْحَدَثِ فِيهَا مِنَ النَّوْمِ وَغَيْرِه‌»[5] آورده است.

روایت این‌گونه دارد:

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ× قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ’: «مَنْ سَمِعْتُمُوهُ يُنْشِدُ الشِّعْرَ فِي الْمَسَاجِدِ فَقُولُوا فَضَّ اللَّهُ فَاكَ، إِنَّمَا نُصِبَتِ الْمَسَاجِدُ لِلْقُرْآن»‌[6] .

امام سجاد× از پيامبر’ نقل کرده‌اند که ایشان فرموده‌اند: هرگاه شنيديد كسى در مساجد، شعر مى‌خواند، بگوييد: خداوند، دندان‌هايت را فرو ريزد! مسجدها، تنها براى [خواندن] قرآن برپا شده‌اند.

پیش از پرداختن به‌شرح روایت، این نکته را بیان می‌کنیم که تفاوت روایات ما با اهل سنت در این است که اگر در آنجا فاصله شود و تابعین به‌طور مستقیم از پیامبر| نقل کنند، روایت مرسل می‌شود، چون راویِ عادی آن‌را نقل کرده است؛ اما در روایات شیعه اگر امامی× به‌طور مستقیم از پیامبر’ و یا دیگر معصومین^ که با حضرت فاصله‌ی زمانی دارند روایت نقل کند، چون معصوم است این ارتباط را به او اتصال می‌دهیم و بر روایت اعتماد می‌کنیم.

معصوم در روایت «يُنْشِدُ الشِّعْرَ» فرمود: و انشاد الشعر؛ یعنی برای خود و دیگران شعر می‌خواند، خواه شعر خودش باشد یا دیگری؛ اما «انشاء الشعر»؛ یعنی سرودن شعر. فرمود: «إِنَّمَا نُصِبَتِ الْمَسَاجِدُ لِلْقُرْآن»؛ مسجد برای شعرخوانی وضع نشده و تنها برای قرآن‌خوانی وضع‌ شده است.

استدلال به این قسمت از روایت است که «إِنَّمَا نُصِبَتِ الْمَسَاجِدُ لِلْقُرْآن»؛ مسجد برای قرآن وضع‌ شده است. «بُنِی المسجد لاجله»؛ هدف از ساخت مسجد، قرآن است. اگر به‌معنی العام بگوییم، تعلیم، قرائت، تفسیر و هر چیزی که درباره‌ی قرآن است.

    1. دلالت این روایت واضح است که بر مدعا تمامیت ندارد. می‌گوییم این روایت در مقام حصر نیست که بیان کند «إِنَّمَا نُصِبَتِ الْمَسَاجِدُ»؛ این ادات حصر (إِنَّمَا) در اینجا برای اهمیت و تأکید مسئله بیان ‌شده است؛ نمی‌خواهد بگوید که فقط برای این موضوع خاص وضع ‌شده است. همان اشکالی که در آنجا گفتیم که اگر این بود باید همه‌ی موارد بیان می‌شد. پس ما چگونه می‌توانیم برخی از موارد را از آنجا خارج کنیم.

    2. علاوه بر عدم تمامیت دلالت این حدیث، روایاتی بر خلافش یافت می‌شود که مضمون آن روایت این است که، آن اشعاری که اشکال ندارد، خواندنش در مسجد نیز اشکال ندارد. روایات متعددی دراین‌باره وجود دارد؛ ازجمله در روایتی از امام صادق× درباره‌ی کسی‌که در طواف، شعر می‌خواند سؤال شد و حضرت در پاسخ فرمودند: «ما لَا بَأْسَ بِه‌، فَلَا بَأْسَ بِه»[7] ؛ از مسائل شرعی در باب طواف این است که طواف کردن ملاک است و گفتن ذکر از واجبات نیست، حتی انسان می‌تواند در طواف سکوت کند[8] یا اشعاری را در توجه به‌خدا بخواند و طواف کند.

هنگامی‌که امام× إنشاد الشعر را در طواف اشکال نمی‌داند؛ پس اشکالی ندارد که در مسجد نیز انجام بشود و مانعش نمی‌شویم. اکنون روایاتی به‌خلاف وجود دارد که در جای خودش باید بحث بشود تا ببینیم از طایفه‌ی ضعیف و باطل است که آن‌را کنار بزنیم یا روایت صحیح است که به آن عمل کنیم. اگر هر دو طایفه روایات صحیح بود در اینجا تعارض پیش می‌آید؛ پس لازم است به‌سراغ تفصیل برویم و بین محتویات الاشعار تفصیل قائل شویم و بگوییم، آن شعری که دربردارنده‌ی محتوای درستی است و درباره حق و توجه به‌خداوند است، «جائزٌ في المسجد»؛ و آن اشعاری که موضوع باطل و شامل اغوائات شیطانی است، «لايجوز في المسجد»؛ و دست‌کم این است که بگوییم در مسجد کراهت دارد.

مرحوم مجلسی& نیز درباره‌ی همین مسئله فرموده‌اند:

«فإن الشعر أقسام منها ما هو حرام كالمشتمل على كذب أو فحش أو هجاء مؤمن ونحوها ومنها ما هو مستحب كالشعر المشتمل على مدح النبي والأئمة^ أو على الموعظة والنصائح فقد ورد عن الأئمة^ مثله و كم تروي أشعارا كثيرة على مدائحهم، ومنها ما هو مكروه كسائر الأشعار؛ فالأول حرمته في المسجد أشد والثالث أشد كراهة والثاني يمكن القول بكراهته أيضا مطلقا أو بمعنى أقل ثوابا كما في سائر العبادات أو عدم الكراهة»[9] ؛ ایشان اشعار را به سه قسم تقسیم کرده‌اند که یک قسم آن باطل و حرام است که شامل دروغ، فحش، ناسزا و هجو گفتن مؤمن است؛ قسم دیگر، مستحب است که دربردارنده‌ی اشعار مدح پیامبر’ و اهل‌بیت ایشان^ و موعظه است. سومین قسم نیز، اشعار مکروه است که شامل هیچ‌کدام از دو قسم دیگر نیست.

بنابراین اشعار را باید برحسب محتوای آن‌ها دسته‌بندی کرد.

پس این روایت نیز برای ما قابل استدلال نیست، چون روایتی به‌خلافش وجود دارد و می‌تواند در اینجا بر مدعایی که ما بیان کردیم دلالت داشته باشد.

فقه‌المسجد (مسجد طراز انقلاب اسلامي)

الدرس الخامس والعشرون: (29/08/1401 - 25 ربيع الثاني 1444)

الباب الثاني: امكانيات المسجد - اتخاذ المسجد مجلسا للقضاء

أدلة الاقوال في المسألة: أدلة القول بالكراهة (الاستدلال بلوازم بعض النصوص والاستدلال بخبر الكافي)

كل من القائلين في المسألة ذكروا أدلة على قولهم:

أدلة القول بالكراهة:

قد ذكرنا الاستدلال بالراوايات وقلنا أنها ضعيفة سندا ومبهمات دلالة.

2- الاستدلال بلوازم بعض النصوص.

قد ورد في بعض النصوص أن المسجد بني لذكر الله.

كما ورد في مصادر العامة في باب حرمة تنجيس المسجد عَن رَسُولَ الله’: «إنَّ هذِهِ المَساجِدَ لا تَصلُحُ لِشَيءٍ مِن هذَا البَولِ ولَا القَذَرِ. إنَّما هِيَ لِذِكرِ اللّهِ عَزَّوجَلَّ، وَالصَّلاةِ، وقِراءَةِ القُرآنِ»[10] .

ان البعض استدل بلازم هذه الرواية العامية من حيث أنها تقول ببناء المسجد لذكرالله وواضح أنه كل ما ليس من الذكر فلابد من القول بخروجه عن المسجد؛ وأما القضاء فليس ذكرا لله عزوجل، فيكره الجلوس في المسجد للقضاء!

نقول: أولا: ان الرواية عامية ومن حيث الاعتبار والسند فواضح اعتباره.

وثانيا: من جهة الدلالة كذلك واضح عدم دلالتها علي المدعى. لأنها لو قلنا باعتباره وصحة سندها ليست في مقام حصر الهدف الذي بني المسجد لأجله، وأداة الحصر هنا للدلالة على أهميتها لا على حصرها، بل في مقام بيان بعض الأهداف وبعض أبعاد هوية المسجد، لأنه لو كان في مقام الحصر فكان عليه أن يبين جميع الموارد ولكنه لم يبين الا تلك الموارد المعدودة.

لو قلنا بالحصر فلازمه أن يكون الاعتكاف خارج عما يبني عليه المسجد! ولكنه لم يقل به أحد.

ولازمه أم يكون التقوى والوحدة والتربية وغيرها خارجا عما يبنى عليه المسجد ! والله تعالى يقول: لمسجد اس من أول يوم على التقوى.....

بناء على ذلك لا يمكن القول به.

وثالثا: لو قلنا بصحة سندها وتمامية دلالتها لا يمكن القول باثبات المدعى، لأن الرواية لم تبين المقصود من الذكر؛ ومن الواضح ليس المراد من الذكر هو الذكر اللساني واالفظي، بل يشما كل ما يوجب التوجه والالتفات الى الله عزوجل؛ ومن الواضح أن القاضي بعد احراز صفاته وشرائطه يريد أن يبين حكم الله في ذلك وحينئذ لا شك في كونه ذكرا بالمعنى العام الشامل للقضاء.

فبناء على ذلك لو لم نقل بدلالتها على جواز واستحباب كون المسجد مجلسا للقضاء لا يدل على كراهته.

3- الاستدلال بخبر الكافي.

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ× قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ’: «مَنْ سَمِعْتُمُوهُ يُنْشِدُ الشِّعْرَ فِي الْمَسَاجِدِ فَقُولُوا فَضَّ اللَّهُ فَاكَ، إِنَّمَا نُصِبَتِ الْمَسَاجِدُ لِلْقُرْآن»‌[11] .

ان الاستدلال بذيل هذه الرواية من جهة بيان انما نصبت المساجد للقرآن.

ولكنه من الواضح عدم تمامية دلالتها على المدعى. لأنها ليست في مقام الحصر؛ وأضف الى ذلك أنه توجد الروايات على خلافه من أن لابأس بالشعر في المسجد وحتي في الطواف كما ورد ف يالحديث:

عن أبي عبدالله× وقد سئل عن إنشاد الشعر في الطواف فقال : «ما لَا بَأْسَ بِه‌، فَلَا بَأْسَ بِه»[12] .

ولابد من التفصيل بين محتوايات الأشعار ولايمكن القول به مطلقا.

لذلك قسم العلاّمة المجلسي في المرآة: «فإن الشعر أقسام منها ما هو حرام كالمشتمل على كذب أو فحش أو هجاء مؤمن ونحوها ومنها ما هو مستحب كالشعر المشتمل على مدح النبي والأئمة^ أو على الموعظة والنصائح فقد ورد عن الأئمة^ مثله وكم تروي أشعارا كثيرة على مدائحهم، ومنها ما هو مكروه كسائر الأشعار؛ فالأول حرمته في المسجد أشد والثالث أشد كراهة والثاني يمكن القول بكراهته أيضا مطلقا أو بمعنى أقل ثوابا كما في سائر العبادات أو عدم الكراهة»[13] .


[2] - ر.ک: اعتکاف و احکام آن (لنکرانی)، ص8.
[4] - ر.ک: الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج1، ص205؛ وسائل الشیعة، ج27، ص288، ح11؛ بحارالانوار، ج40، ص252، ح26؛ نظام القضاء والشهادة في الشريعة الإسلامية الغراء‌، ج1، ص221؛ بحوث فقهیة هامة (لمکارم)، ص180.
[5] - ر.ک: کافی، ج3، ص368.
[8] - ر.ک: مناسک حج فارسی (آیت الله مکارم شیرازی)، ص116؛ مناسک حج مطابق با فتاوای حضرت آیت الله العظمی امام خمینی قدس سره با حواشی مراجع معظم تقلید و استفتائات جدید، ذیل مبحث طواف.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo