استاد سيدابوالفضل طباطبایی

درس فقه

1401/10/11

بسم الله الرحمن الرحيم

 

موضوع: فقه‌المسجد (مسجد تراز انقلاب اسلامي)/ الباب الثاني: امكانيات المسجد /اتخاذ المسجد مجلساً للحوار

 

کلام در باب امکانیات المسجد و ظرفیت‌هایی بود که مسجد می‌تواند در آن نقش‌آفرینی کند. تعدادی از این امکانیات و ظرفیت‌ها را برشمردیم و برای اثبات آن‌ها ادله‌ای بیان شد؛ و اگر فقها متعرض آن شده بودند، اقوال آن‌ها را نیز بیان کردیم.

یکی دیگر از ظرفیت‌های مسجد که از نگاه فقه، قابل‌بررسی است، عنوان «اتخاذ المسجد مجلساً للحوار» است؛ یعنی مسجد را مرکزی برای گفتگو قرار دهیم تا مباحث گوناگونی میان فرقه‌ها، گروه‌ها، مذاهب و ادیان مختلف شکل بگیرد و مسجد مرکزی برای این‌گونه گفتگوها در جامعه انسانی و اسلامی باشد.

شکی نیست که مسئله‌ی گفتگو در قالب‌های گوناگون مورد تأکید اسلام و قرآن کریم واقع ‌شده است. این‌که مسلمانان با همدیگر و با دیگر ادیان و مذاهب اسلامی در بخش‌های گوناگون گفتگو کنند تا به نتیجه مفید و پرثمری برسند. باید این مسئله را بررسی کنیم تا ببینیم آیا مسجد که برای همه‌ی مسلمانان است می‌تواند پایگاهی برای گفتگوهای میان مسلمانان با یکدیگر و یا گفتگوهای مسلمانان با غیرمسلمانان باشد؟ آیا مسجد این‌چنین ظرفیتی دارد؟ به‌تعبیری دیگر، آیا می‌شود از مسجد برای نشر فرهنگ گفتگو بهره‌برد؟

بررسی این مسئله از دو بخش شکل‌گرفته است: 1. این‌که خود مسجد مرکزی برای گفتگوهای گوناگون بشود؛ 2. مسجد، پایگاهی برای نشر و توسعه گفتگوها در جامعه اسلامی باشد.

حال سؤال این است که آیا مسجد این ظرفیت را دارد یا نه؟ این نیاز به‌بحث دارد.

مقدمه

گفتگو میان ادیان و مذاهب و میان آن‌ها با اصحاب مقالات و فرقه‌ها، نقش مهم و بزرگی در ابعاد گوناگون معارف اسلامی دارد. این گفتگوها در باب عقیده، اخلاق، سیاست، اجتماع و تاریخ نقش مهمی دارد، زیرا گفتگو خودش تاریخ‌ساز است و مایه‌ی شفافیت عقیده، آرامش و استقرار یک جامعه، و تبیین سیاست‌ها و اهداف است و سبب می‌شود که شنونده به‌سوی آداب و اخلاقی صحیح و درستی هدایت شود؛ البته اگر آن گفتگو صحیح شکل ‌گرفته باشد.

هنگامی‌که یک معلم اخلاق در مسجد با برخی از افراد مباحثه و گفتگو می‌کند، حتی اگر آن‌ها موافق او یا شاگردان او نیستند؛ اما این گفتگو اثر خود را می‌گذارد؛ چراکه آن‌ها ملتزم به‌مسائل اخلاقی می‌شوند. این امری شناخته‌شده در جامعه است و کسی نمی‌تواند آن‌را انکار کند و بگوید گفتگو این آثار را ندارد. گفتگو، امری است که عقلای عالم نیز آن‌را می‌فهمند و سیره‌ی خود را بر همین قرار داده‌اند. بنای عقلا نیز بر همین استقرار دارد که گفتگوها در جامعه یکی از اثربخش‌ترین عوامل و عناصر در موضوعات گوناگون است.

قرآن کریم نیز روی مسئله‌ی گفتگو به‌شکل واضح و روشنی تأکید فرموده و برای آن اسلوب و روش معرفی کرده است. بحث مفصلی درباره‌ی گفتگوهای قرآنی است، قرآن علاوه بر این‌که به اصل گفتگو تأکید کرده است، برای آن اصول و ضوابطی حاکم کرده تا گفتگو بر اساس آن شکل گیرد. گفتگوی قرآنی، رها و بی‌ضابطه نیست، بلکه گفتگویی است که بر پایه‌ی اصولی ترسیم‌شده و هر گفتگویی نیز باید تحت اصول حاکم بر آن و روش‌های معین‌شده‌ی قرآن قرار بگیرد.

برای روشن شدن جایگاه این بحث، نگاهی به قرآن می‌کنیم تا پس‌ازآن ببینیم چگونه می‌توان مسجد را مکانی برای گفتگو قرار داد و از ظرفیت آن برای گفتگو میان ادیان و مذاهب اسلامی و غیراسلامی بهره‌برد؛ یعنی تا زمانی‌که گفتگو میان مسلمانان امری معقول و رایج نباشد و برای آن‌ها ضرورت بشمار نیاید، در کار گفتگو میان مسلمانان و غیرمسلمانان موفق نخواهیم شد و ثمره‌ای نخواهد داشت.

قرآن و دعوت مردم به‌دین

سؤال: قرآن کریم جهت دعوت مردم به‌دین و معارف الهی که پیامبر| مأمور به آن بود، از چه راهی وارد شده است؟

جواب: قرآن کریم امرش را با دعوت و تبلیغ از راه گفتگوی صحیح آغاز کرده است؛ در همین باره قرآن کریم می‌فرماید:

{ادْعُ إِلَىٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ ۖ وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ ۚ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ ۖ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ}[1] ؛ با حکمت و اندرز نیکو، به‌راه پروردگارت دعوت نما! و با آن‌ها به روشی که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن! پروردگارت، از هرکسی بهتر می‌داند چه کسی از راه او گمراه شده است؛ و او به هدایت‌یافتگان داناتر است.

خدا به‌پیامبر| می‌فرماید، مردم را به‌راه خدایت دعوت کن. شکی نیست که راه خداوند همان دین و مجموعه معارفی است که انسان را به‌خدا می‌رساند و موجب تقرب او به پروردگار می‌گردد.

دو مسئله در این آیه رخ‌ داده است:

    1. خدای عزوجل دعوت به‌دین و تبلیغ را از راه گفتگو آغاز کرده است.

    2. راه گفتگو را چندگونه معرفی کرده است: گفتگوی حکیمانه(با حکمت)، گفتگوی با موعظه و گفتگوی با جدال. پیامبر| نیز مأمور به انجام این کار است.

پس اصل آیه‌ی شریفه {ادْعُ إِلَىٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ ۖ وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ}؛ گفتگو است.

این آیه، موردگفتگو را مطرح می‌کند و علاوه بر آن، این سه اصل (گفتگوی حکیمانه، با موعظه و با جدال احسن) را به‌عنوان اصول و قواعد حاکم بر گفتگو بیان می‌کند. ما نیز در تبلیغ، این سه اصل را حاکم می‌دانیم. روش‌های تبلیغ گوناگون است، لکن آن‌ها نیز باید با یکی از این اصول سه‌گانه هم سو باشد؛ یعنی تبلیغ یا باید با حکمت باشد، یا با موعظه حسنه باشد و یا باید با جدال باشد. در بحث روش‌شناسی تبلیغ در قرآن، مفصل باید به آن‌ها پرداخته شود، اما اکنون اشاره‌ای می‌کنیم و می‌گوییم گفتگو نیز همین‌طور است و این سه اصل (حکمت، موعظه و جدال) در آن حاکم است. این‌که حکمت، موعظه و جدال چه هستند؟ به‌طور مستقیم بحث فقهی نیست، اما از باب مقدمه برای بحث گفتگو در مسجد به‌کار می‌رود.

علامه طباطبایی در ذیل آیه‌ی 125 سوره‌ی مبارکه‌ی نحل به‌چیستی این سه اصل می‌پردازند و می‌فرمایند:

«لا شك في أنه يستفاد من الآية أن هذه الثلاثة الحكمة والموعظة والمجادلة من طرق التكليم والمفاوضة فقد أمر بالدعوة بأحد هذه الأمور فهي من أنحاء الدعوة وطرقها وإن كان الجدال لا يعد دعوة بمعناها الأخص. وقد فسرت الحكمة ـ كما في المفردات[2] ـ بإصابة الحق بالعلم والعقل. والموعظة كما عن الخليل[3] ـ بأنه التذكير بالخير فيما يرق له القلب. والجدال ـ كما في المفردات[4] ـ بالمفاوضة على سبيل المنازعة والمغالبة. والتأمل في هذه المعاني يعطي أن المراد بالحكمة ـ والله أعلم ـ الحجة التي تنتج الحق الذي لا مرية فيه ولا وهن ولا إبهام. والموعظة هو البيان الذي تلين به النفس ويرق له القلب، لما فيه من صلاح حال السامع من الغبر والعبر وجميل الثناء ومحمود الأثر ونحو ذلك. والجدال هو الحجة التي تستعمل لفتل الخصم عما يصر عليه وينازع فيه من غير أن يريد به ظهور الحق بالمؤاخذة عليه من طريق ما يتسلمه هو والناس أو يتسلمه هو وحده في قوله أو حجته. فينطبق ما ذكره تعالى من الحكمة والموعظة والجدال بالترتيب على ما اصطلحوا عليه في فن الميزان بالبرهان والخطابة والجدل. غير أنه سبحانه قيد الموعظة بالحسنة والجدال بالتي هي أحسن، ففيه دلالة على أن من الموعظة ما ليست بحسنة ومن الجدال ما هو أحسن وما ليس بأحسن ولا حسن والله تعالى يأمر من الموعظة بالموعظة الحسنة ومن الجدال بأحسنه»[5] .

ایشان می‌فرماید: شكى نيست در این‌که از آيه استفاده مى‌شود كه اين سه قيد، يعنى «حكمت»، «موعظه» و «مجادله»، همه مربوط به طرز سخن گفتن [و گفتگو] است. پیامبر’ مأمور شده كه به يكى از اين سه طريق دعوت كند كه هر يك براى دعوت، طريقى مخصوص است، هرچند كه جدال به‌معنای اخصش دعوت به‌شمار نمى‌رود، اما معنى «حكمت»- به‌طوری‌که در مفردات آمده- به‌معنای رسیدن انسان به‌حق به‌وسیله علم و عقل است [که بر پایه برهان باشد و مردم را به‌سوی حق دعوت کند]؛ و اما «موعظه» به‌طوری‌که از خليل حكايت شده، به اين معنا تفسير شده كه كارهاى نيك طورى يادآورى شود كه قلب شنونده از شنيدن آن بيان نرم شود، و درنتیجه تسليم گردد؛ و اما «جدال» - به‌طوری‌که در مفردات آمده – عبارت است از سخن گفتن از طريق نزاع و غلبه‌جويى. از دقت در اين معانى به‌دست مى‌آید كه مراد از حكمت [و خدا داناتر است] اقامه دلیلی است كه حق را نتيجه دهد، آن‌گونه كه هيچ شك و وهن و ابهامى در آن نماند، و موعظه عبارت از بيانى است كه نفْس شنونده را نرم و قلبش را به‌دقت درآورد، و آن بيانى خواهد بود كه آن‌چه مايه صلاح حال شنونده است از مطالب عبرت آور كه آثار پسنديده و ثناى جميل ديگر آن‌را در پى دارد دارا باشد. [تبلیغ نیز رساندن است؛ رساندن به فکر و قلب مخاطب؛ با قانع کردن عقل و به‌دست آوردن قلب در مخاطب اثر خواهد داشت]؛ و جدال عبارت است از دليلى كه تنها براى منصرف نمودن خصم بكار برود از آن‌چه بر سر آن نزاع مى‌كند، بدون این‌که خاصيت روشنگرى حق را داشته باشد، بلكه عبارت است از این‌که آن‌چه را كه خصم، خودش به‌تنهایی و يا خودش و همه مردم قبول دارند بگيريم و با همان ادعايش آن‌را رد كنيم.

[جدال برای خلع سلاح مخالف و طرف مقابل است. می‌خواهید بگویید چیزی در دستش نداشته باشد، سپس نوبت به موعظه و تبلیغ می‌رسد؛ ازاین‌رو علامه امینی در کتاب الغدیر دنبال تبلیغ ولایت نبوده است، بلکه به‌دنبال خلع سلاح دشمن علیه ولایت بوده است تا مخالفین دلیلی بر انکار ولایت نداشته باشند.]

بنابراین، اين سه طريقى كه خداى تعالى براى دعوت بيان كرده با همان سه طريق منطقى، يعنى برهان، خطابه و جدل منطبق مى‌شود. چيزى كه هست، این است که خداى تعالى موعظه را به قيد حسنه مقيد ساخته و جدال را نیز به قيد {بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ} مقيد نموده است، و اين خود دلالت دارد بر این‌که برخی از موعظه‌ها حسنه نيستند، و برخی از جدال‌ها حَسن (نيكو) و برخی ديگر احسن (نيكوتر) و برخی ديگر اصلاً حَسن ندارند، وگرنه خداوند موعظه را مقيد به حَسن و جدال را مقيد به احسن نمى‌كرد.

پس سه اصل حاکم در گفتگو داریم که اسلام و قرآن بدان تأکید دارند، اما باید گفتگو یکی از این سه اصل را داشته باشد:

    1. حکمت و برهانی باشد.

    2. موعظه و نصیحتی باشد که با دل سروکار دارد.

    3. جدال باشد که مربوط به مخالفین و برای خلع سلاح آن‌هاست.

 

فقه‌المسجد (مسجد طراز انقلاب اسلامي)

الدرس الخامس والاربعون: (11/10/8 جمادي الثانية 1444)

الباب الثاني: امكانيات المسجد - اتخاذ المسجد مجلساً للحوار

مما ينبغي الحديث حوله في باب امكانيات المسجد الحضاري عبارة عن الحديث والبحث حول امكانية جعل المسجد مجلسا ومركزا للحوار في المجتمع الانساني أم لا؟ يعني هل يمكن أن نستفيد من المسجد لنشر ثقافة الحوار في المجتمع او لا؟

ولا شك في أهمية هذا المبحث في امكانيات المسجد، لأن للحوار بين الاديان والمذاهب والرسالات السماوية وأصحاب المقالات والفرق دورا واسعا وکبيرا في العقيدة والأخلاق والسياسة والاجتماع والتاريخ، حتی ان القرآن الکريم قد صرح بالحوار بين الاديان بشکل واضح وبين اسلوبا صحيحا لهذه الطريقه المعروفه.

وقبل ذلك لابد من الالتفات الى أن القرأن الكريم بدأ بالدعوة والتبليغ من خلال الحوار الصحيح.

{ادْعُ إِلَىٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ ۖ وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ ۚ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ ۖ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ}[6] .

وهذه الآية المباركة توكد على الدعوة الى سبيل الرب وهو الدين الذي يودي الوصل الى القرب من الله عزوجل؛ ومضافا الى ذلك تبين الأصول الحاكمة على الدعوة والتلبيغ من الحكمة والموعظة الحسنة والجدال الأحسن.

ففي ذلك قال العلامة الطباطبائي& في تفسير الميزان :

«قوله تعالى: {ادْعُ إِلَىٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ ۖ وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ}[7] ؛ إلى آخر الآية لا شك في أنه يستفاد من الآية أن هذه الثلاثة الحكمة والموعظة والمجادلة من طرق التكليم والمفاوضة فقد أمر بالدعوة بأحد هذه الأمور فهي من أنحاء الدعوة وطرقها وإن كان الجدال لا يعد دعوة بمعناها الأخص. وقد فسرت الحكمة ـ كما في المفردات[8] ـ بإصابة الحق بالعلم والعقل. والموعظة كما عن الخليل[9] ـ بأنه التذكير بالخير فيما يرق له القلب. والجدال ـ كما في المفردات[10] ـ بالمفاوضة على سبيل المنازعة والمغالبة. والتأمل في هذه المعاني يعطي أن المراد بالحكمة ـ والله أعلم ـ الحجة التي تنتج الحق الذي لا مرية فيه ولا وهن ولا إبهام. والموعظة هو البيان الذي تلين به النفس ويرق له القلب، لما فيه من صلاح حال السامع من الغبر والعبر وجميل الثناء ومحمود الأثر ونحو ذلك. والجدال هو الحجة التي تستعمل لفتل الخصم عما يصر عليه وينازع فيه من غير أن يريد به ظهور الحق بالمؤاخذة عليه من طريق ما يتسلمه هو والناس أو يتسلمه هو وحده في قوله أو حجته. فينطبق ما ذكره تعالى من الحكمة والموعظة والجدال بالترتيب على ما اصطلحوا عليه في فن الميزان بالبرهان والخطابة والجدل. غير أنه سبحانه قيد الموعظة بالحسنة والجدال بالتي هي أحسن، ففيه دلالة على أن من الموعظة ما ليست بحسنة ومن الجدال ما هو أحسن وما ليس بأحسن ولا حسن والله تعالى يأمر من الموعظة بالموعظة الحسنة ومن الجدال بأحسنه»[11] .


[2] - ر.ک: مفردات ألفاظ القرآن، ص249.
[3] - ر.ک: کتاب العین، ج2، ص228.
[4] - ر.ک: مفردات ألفاظ القرآن، ص189.
[8] - ر.ک: مفردات ألفاظ القرآن، ص249.
[9] - ر.ک: کتاب العین، ج2، ص228.
[10] - ر.ک: مفردات ألفاظ القرآن، ص189.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo