استاد سيد ابوالفضل طباطبایی

درس فقه

1401/11/03

بسم الله الرحمن الرحيم

 

موضوع: فقه‌المسجد (مسجد تراز انقلاب اسلامي)/ الباب الثاني: امكانيات المسجد (المسجد و حقوق المسلمين) / بیان مطالبی درباره‌ی ولادت امام باقر علیه‌السلام و ورود به ماه رجب

 

آغاز ماه رجب، همزمان با میلاد امام باقر× است؛ این میلاد بر امت اسلام و همه ی جامعه ی انسانی مبارک باشد. از خدای متعال خواستاریم که دعای پیامبر’ در آغاز ماه رجب را در حق همه ی امت اسلام مستجاب نماید، آن دعایی که از ایشان این گونه نقل شده است:

إِذَا رَأَى هِلَالَ رَجَبٍ قَالَ’: «اللَّهُمَّ بَارِكْ لَنَا فِي رَجَبٍ وَ شَعْبَانَ وَ بَلِّغْنَا شَهْرَ رَمَضَانَ وَ أَعِنَّا عَلَى الصِّيَامِ وَ الْقِيَامِ وَ حِفْظِ اللِّسَانِ وَ غَضِّ الْبَصَرِ وَ لَا تَجْعَلْ حَظَّنَا مِنْهُ الْجُوعُ وَ الْعَطَشُ»[1] .

پیامبر’ هرگاه هلال ماه رجب را مى‌ديد، اين دعا را قرائت مى‌نمود: «خداوندا! ماه رجب و شعبان را بر ما مبارك گردان و ما را به ماه رمضان برسان؛ و بر روزه‌دارى، شب‌زنده‌داری، حفظ زبان و پوشيدن چشم، يارى ده و بهره‌ى ما را از آن تنها گرسنگى و تشنگى قرار مده.»

این دعا معنای گسترده‌ای دارد؛ اما به مناسبت ولادت امام باقر× روایتی را از ایشان معنا می‌کنیم.

متن روایت در چند جا نقل‌شده است؛ ازجمله در «امالي شيخ طوسي»، «بشارة المصطفی عمادالدين طبري آملي»، «الفضائل ابن شاذان قمي» و «بحارالانوار مرحوم مجلسي». در همه ی این مصادر، راوی این روایت «جابر بن يزيد جعفي» است.

درباره‌ی جابر بن یزید جعفی میان قدما اختلاف است؛ اما آنچه که در آن اتفاق نظر دارند این است که ایشان از اصحاب امام باقر و امام صادق‘ است.

سید خویی& تعالی علیه دراین‌باره می‌فرماید: «وعده البرقي في أصحاب الباقر× والصادق×»؛ وعده المفيد في رسالته العددية، ممن لا مطعن فيهم ولا طريق لذم واحد منهم؛ وعده ابن شهرآشوب من خواص أصحاب الصادق×... وقال العلامة في الخلاصة، في القسم الأول من الباب، من فصل الجيم: «قال السيد علي بن أحمد العقيقي العلوي: روي عن أبي عمار بن أبان، عن الحسين بن أبي العلاء، أن الصادق× ترحم عليه وقال: إنه كان يصدق علينا»[2] ؛ جناب برقی ایشان را از اصحاب امام باقر و امام صادق‘ شمرده است؛ شیخ مفید نیز در رساله ی عددیه‌اش جابر را در زمره ی گروهی برمی‌شمارد که هیچ جایگاه و راهی برای ذم و طعن ایشان نیست و همه‌ی این‌ گروه از جایگاه ممتازی برخوردارند؛ همچنین ابن شهرآشوب، جابر را از اصحاب ویژه ی امام صادق× دانسته است؛ علامه نیز در خلاصه نام ایشان را در قسم اول (ممدوحین) ذکر می‌کند و از امام صادق× درباره‌ی وی نقل می‌کند که حضرت برای جابر طلب رحمت کرد و فرمود: او برای ما صادق بود.

اما در مقابل این عده از علمای رجال، جناب ابن غزائری درباره‌ی جابر بن یزید جعفی اشکالی را وارد کرده و فرموده است: «إن جابر بن يزيد الجعفي الكوفي ثقة في نفسه ولكن جل من روى عنه ضعيف، فممن أكثر عنه من الضعفاء»[3] ؛ ابن غضائری فرموده است: خود جابر ثقه است؛ اما از راویان ضعیف نقل حدیث کرده است؛ نجاشی نیز خیلی نتوانسته اعتماد کند.

تقریباً علمای رجال متأخر، وثاقت او را پذیرفته‌اند و او را مدح نموده‌اند و ایرادی نیز به او وارد نکرده‌اند و برخی او را از اجلا برشمرده‌اند.[4]

اما این روایت در منابع فوق الذکر از دو امام نقل‌شده است. «امالی طوسی» و «بشارةالمصطفی» این روایت از امام باقر× نقل‌ کرده اند، و در «الفضائل شاذان بن جبرئیل قمی» این روایت از امام سجاد× نقل ‌شده است؛ اما به‌هرحال راوی همه‌ی آن‌ها جابر بن یزید جعفی است.

به نظر می‌آید با توجه به مقدمه‌ی رجالی که بیان شد، نقل روایت توسط فضل بن شاذان قمی از امام سجاد درست نباشد، بلکه آنچه شیخ طوسی و عمادالدین طبری آملی نقل کرده‌اند بیشتر قابل‌اعتماد است؛ یعنی این روایت از امام باقر× باشد، زیرا درست است که جابر در زمان امام سجاد× در سن نقل حدیث بوده است؛ اما ایشان متولد سال 50 هجری قمری است[5] و با شهادت امام سجاد× در سال 94 یا 95 هجری قمری[6] ، امامت ایشان به پایان رسیده است؛ اما هیچ‌کس جابر را از اصحاب امام سجاد× نشمرده است. شاید نکته‌اش نیز در این باشد که برخی گفته‌اند که وی اهل یمن بوده است، گرچه او را جابر بن یزید الجعفی الکوفی می‌شناسند و از اهل کوفی برشمرده‌اند؛ اما جابر اصالت یمنی دارد و از آنجا به کوفه آمده است.[7] نقل‌ شده است که پس از ورودش به‌مدینه به‌محضر امام باقر× آمد و انگیزش سفرش به مدینه را علم‌آموزی از ایشان بیان نمود و سپس به کوفه رفت.

پس این روایت باید از امام باقر باشد و بیشتر مورد تأیید است؛ البته جناب عطاردی در «مسند الإمام السجاد أبي محمد علي بن الحسين×» این روایت را از امام سجاد× نقل کرده است[8] .

مرحوم مجلسی& در دو جا این روایت را از امالی طوسی نقل کرده است.[9]

روایت این گونه دارد:

أَبُو مُحَمَّدٍ الْفَحَّامُ، قَالَ: حَدَّثَنِي عَمِّي، قَالَ: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْمُثَنَّى، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ عُثْمَانَ بْنِ زَيْدٍ، عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ، قَالَ: «خَدَمْتُ سَيِّدَنَا الْإِمَامَ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ × ثَمَانِيَ عَشْرَةَ سَنَةً فَلَمَّا أَرَدْتُ الْخُرُوجَ وَدَّعْتُهُ وَقُلْتُ لَهُ أَفِدْنِي فَقَالَ بَعْدَ ثَمَانِيَ عَشْرَةَ سَنَةً يَا جَابِرُ، قُلْتُ: نَعَمْ إِنَّكُمْ بَحْرٌ لَا يُنْزَفُ وَ لَا يُبْلَغُ قَعْرُهُ قَالَ يَا جَابِرُ بَلِّغْ شِيعَتِي مِنِّي السَّلَامَ وَأَعْلِمْهُمْ أَنَّهُ لَا قَرَابَةَ بَيْنَنَا وَ بَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ وَلَا يُتَقَرَّبُ إِلَيْهِ إِلَّا بِالطَّاعَةِ يَا جَابِرُ مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ وَأَحَبَّنَا فَهُوَ وَلِيُّنَا وَمَنْ عَصَى اللَّهَ لَمْ يَنْفَعْهُ حُبُّنَا يَا جَابِرُ مَنْ هَذَا الَّذِي يَسْأَلُ اللَّهَ فَلَمْ يُعْطِهِ أَوْ تَوَكَّلَ عَلَيْهِ فَلَمْ يَكْفِهِ أَوْ وَثِقَ بِهِ فَلَمْ يُنْجِهِ يَا جَابِرُ انْزِلِ الدُّنْيَا كَمَنْزِلٍ نَزَلْتَهُ تُرِيدُ التَّحْوِيلَ عَنْهُ وَهَلِ الدُّنْيَا إِلَّا دَابَّةٌ رَكِبْتَهَا فِي مَنَامِكَ فَاسْتَيْقَظْتَ فَأَنْتَ عَلَى فِرَاشِكَ غَيْرَ رَاكِبٍ وَلَا آخِذٍ بِعِنَانِهَا أَوْ كَثَوْبٍ لَبِسْتَهُ أَوْ كَجَارِيَةٍ وَطِئْتَهَا يَا جَابِرُ الدُّنْيَا عِنْدَ ذَوِي الْأَلْبَابِ كَفَيْ‌ءِ الظِّلَالِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَعْوَانٌ لِأَهْلِ دَعْوَتِهِ وَالصَّلَاةُ تَثْبِيتٌ لِلْإِخْلَاصِ وَتَبْرِيَةٌ عَنِ الْكِبْرِ وَالزَّكَاةُ تَزِيدُ فِي الرِّزْقِ وَالصِّيَامُ وَالْحَجُّ تَسْكِينُ الْقُلُوبِ وَالْقِصَاصُ وَالْحُدُودُ حَقْنُ الدِّمَاءِ وَحَقُّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ نِظَامُ الدِّينِ جَعَلَنَا اللَّهُ وَإِيَّاكُمْ مِن‌ {الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالْغَيْبِ وَهُم مِّنَ السَّاعَةِ مُشْفِقُونَ}[10] ؛[11] .

جابر بن یزید جعفی می‌گوید: من هجده سال در مدینه و محضر امام باقر× بودم. پس ‌از این مدت به حضور ایشان شرفیاب شدم تا خداحافظی کنم و برای دیدار بستگان و ارحام به کوفه بروم. هنگامی‌که خواستم از نزد ایشان خارج شوم با ایشان وداع کردم و عرضه داشتم: مرحمتی نمایید [سخنی به من بفرمایید، موعظه‌ای بفرمایید]. امام× فرمود: ای جابر! پس از هجده سال؟! یعنی همه‌چیز را از هجده سال تاکنون از ما یاد گرفتی- جابر می‌گوید: عرض کردم بله، شما دریایی هستید که پایان نمی‌پذیرد و [انسان] به ژرفای آن نمی‌رسد. حضرت× فرمودند: ای جابر! وقتی به کوفه رفتی، به شیعیان ما سلام برسان و به آن‌ها بگو که میان ما و خداوند رابطه ی خویشاوندی نیست. آنکه خدا را اطاعت کند و ما را دوست بدارد، از اولیای خدا و دوستان ما است و آن که خدا را عصیان کند، دوستی ما به او فایده‌ای نمی‌رساند.

[هدف از خواندن حدیث، این بخش از روایت است که شاه‌بیت کلام امام× می باشد که می‌توان آن را با ماه رجب نیز تطبیق داد، زیرا ماه رجب، ماه دعا و درخواست از خداوند است] امام× فرمودند: ای جابر! چه کسی است که از خداوند چیزی بطلبد و به او عطا ننماید یا بر او توکل کند و خدا او را کفایت نکند یا به او اطمینان داشته باشد پس خدا او را نجات نبخشد؟

ای جابر، در دنیا همچون منزلی که در آن فرود آمده‌ای و می‌خواهی از آن رهسپار جای دگر گردی(مانند مسافرخانه)، فرود آی.

و آیا دنیا جز مرکبی است که در خواب بر آن سوار گشته‌ای؛ پس آنگاه‌ که بیدار شده‌ای خود را بر بسترت یافته‌ای که نه بر مرکبی سواری و نه افسار آن را به دست گرفته‌ای.

ای جابر! دنیا نزد صاحبان عقل چون سایه‌ای است (مانند سایه می‌گذرد).

کلمه «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه» موجب شکست‌ناپذیری ایمان آورندگان به آن، و نماز موجب استواری اخلاص و پاکی از خودپسندی است.

زکات به روزی می‌افزاید، روزه و حج سبب آرامش دل‌ها و دوستی ما اهل‌بیت^ موجب سامان یافتن دین است. خداوند ما و شما را از کسانی قرار دهد که از پروردگارشان در نهان می‌ترسند و از قیامت بیم دارند!

آنجا که امام× می‌فرماید، سلام ما را به شیعیان ما برسان، این نکته را در بردارد که در آداب اجتماعی و در رفت‌وآمدها با مردم ارتباط برقرار کن و بی‌توجه به آن‌ها نباش.

بزرگان دین نیز در رفتار این‌چنین بوده‌اند و برای توجه به دیگران سفارش می‌کردند.

این مطلب را باید مدنظر داشت آنجا که معصوم^ می‌فرماید، میان ما و خداوند رابطه ی خویشاوندی نیست، ایشان نمی‌خواهند شفاعت را منتفی بدانند، یا این‌که ما در درگاه خداوند هیچ قیمتی نداریم؛ نه، این گونه نیست، بلکه این کلام امام× برای دفع توهم است که فکر نکنید، تنها محبت ما اثرگذار است و عمل صالح نمی‌خواهد، بلکه انسان باید تلاش نماید؛ و اگر به ما(اهل بیت^) نیز توجه می‌شود به خاطر شایستگی ماست، نه برای این‌که ما فامیل خداوند هستیم. شفاعت هم برای کسی است که عبادت و بندگی‌اش را انجام داده است؛ اما نقصی در کارش پیش‌آمده است.

نکته دیگری که باید آن را در این جا بیان نمود این است که این کار نشدنی است که کسی به حقیقت امر سؤال کند؛ اما جوابی نگیرد؛ یعنی انسان به خدا توکل کند؛ اما خدا انسان را کفایت نکند! یا اعتماد به خداوند داشته باشد؛ اما کارش به نتیجه و سرانجام نرسد.

ماه رجب نیز همانند دیگر ماه‌ها بخشی از زمان است؛ اما خداوند در این ماه اثر و قوتی گذاشته است که یک روز روزه ماه رجب می‌تواند انسان را بهشتی نماید، همان‌طور که امام باقر× دراین باره فرمود:

«مَنْ‌ صَامَ‌ مِنْ‌ رَجَبٍ‌ يَوْماً وَاحِداً مِنْ‌ أَوَّلِهِ‌ أَوْ وَسَطِهِ‌ أَوْ آخِرِهِ‌ أَوْجَبَ‌ اللَّهُ‌ لَهُ‌ اَلْجَنَّةَ‌»؛ هر کس که یک روز از ماه رجب را روزه بدارد، از اول یا وسط یا آخر ماه، خداوند بهشت را بر او واجب نماید.

البته در مقابل نیز یک روز بی‌توجهی در ماه رجب انسان را سال ها عقب می‌اندازد، زیرا راهی باز شده است که انسان می‌تواند سیر و سلوک داشته باشد و هیچ محدودیت و مانعی نیز وجود ندارد؛ اما پس از گذشت آن، پرورش انسان محدود شده و نمی‌تواند هر رشدی را داشته باشد؛ پس اگر انسان از این فرصت بهره نبرد بسیار عقب می‌افتد.


[4] - ر.ک: معجم المفسرین، ج1، ص123، الاعلام للزركلي، ج6، ص220؛ تأسیس الشیعةلعلوم الاسلام، ص326؛ معجم رجال الحديث، ج4، ص340.
[5] - برگفته از تهذیب المقال، ج5، ص45؛ رجال الکشی، ج2، ص438.
[6] - کافی، ج1، ص466؛ الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج2، ص137؛ مروج الذهب و معادن الجوهر (1409)، ج3، ص160؛ كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط- القديمة)، ج2، ص82؛ الإتحاف بحب الأشراف، ص276؛ مسارالشیعة فی مختصر تواریخ الشیعة (1413)، ص45.
[7] - الانساب للسمعاني، ج3، ص293 و 291.
[8] - ر.ک: مسند الإمام السجاد أبي محمد علي بن الحسين×، ج1، ص265، ح57.
[9] - ر.ک: بحارالانوار، ج75، ص182، ح8؛ بخشی از روایت در ج70، ص98، ح84.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo