استاد سيدابوالفضل طباطبایی

درس فقه

1402/07/18

بسم الله الرحمن الرحيم

 

موضوع: فقه‌المسجد (مسجد تراز انقلاب اسلامي) / الباب الثالث: هندسة المسجد /سقف المسجد (الأدلة في المقام)

 

در نظام مهندسی مسجد به دنبال بررسی سقف مسجد از نگاه اسلام بودیم. بیشتر فقها در این مسئله به کراهت تظلیل و تسقیف فتوا داده‌اند. موضوع تظلیل در کلمات فقها بیشتر وارد شده است که تظلیل مساجد مکروه است؛ پس هنگامی‌که تظلیل مکروه شد، به‌طریق‌اولی تسقیف نیز مکروه خواهد شد.

ادله‌ای از روایات را در مقام استدلال بر کراهة التظليل و کراهة التسقيف بیان کردیم؛ همچون خبر عبدالله بن سنان[1] ، خبر حلبی[2] و مرسله صدوق[3] . پس از بررسی این روایات گفتیم که از این‌ها کراهت مطلق التظلیل برداشت نمی‌شود؛ تسقیف را می‌توان برداشت کرد، اما نمی‌شود قائل به تظلیل شد و تنها عند عدم الحاجة می‌توان این‌چنین قائل شد؛ از‌این‌رو جایی که احتیاط و نیاز نباشد، اصل کراهت در آنجا حاکم است.

روایات دیگری نیز در مقام استدلال درباره مسئله تسقیف و تظلیل مسجد بیان شده‌اند که برخی از آن‌ها صریح در [موضوع] نیستند. چند روایت را از میان آن‌ها می‌خوانیم.

دلیل چهارم

صاحب مستدرک الوسائل بابی را با عنوان «جَوَازِ هَدْمِ الْمَسْجِدِ بِقَصْدِ إِصْلَاحِهِ وَالزِّيَادَةِ فِيهِ وَاسْتِحْبَابِ كَوْنِهِ مَكْشُوفاً وَكَرَاهَةِ تَعْلِيَتِهِ وَتَظْلِيلِهِ بِالسَّقْفِ لَا بِالْعَرِيشِ وَكَيْفِيَّةِ بِنَائِه‌»[4] ؛ ایجاد کرده است که دو روایت را در آنجا نقل کرده است که درباره نهی از تسقیف مسجد است؛ به خلاف برخی روایات که بحث از تظلیل بود، در اینجا سخن از تسقیف المسجد است.

روایت اول

مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ الْعَيَّاشِيُّ فِي تَفْسِيرِهِ[5] ، عَنْ زُرَارَةَ وَحُمْرَانَ وَمُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ وَأَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي حَدِيثٍ قَالَ: «فَسَأَلْتُهُ هَلْ كَانَ لِمَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ السَّقْفُ؟ فَقَالَ لَا وَقَدْ قَالَ بَعْضُ أَصْحَابِهِ أَ لَا نُسَقِّفُ مَسْجِدَنَا يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: عَرِيشٌ كَعَرِيشِ مُوسَى»[6] ؛

جناب محمد بن مسعود العیاشی ایشان در تفسیرش از زراره، حمران و محمد بن مسلم نقل می‌کند که ایشان در روایتی از امام باقر و امام صادق نقل کرده‌اند که [از «في حديثٍ» برمی‌آید این روایت بیش از این بوده و بخشی از آن در اینجا نقل شده است و این ـ فاءـ در «فَسَأَلْتُهُ» نیز دلیل بر این است که پیش‌تر مطالب و سؤالاتی بوده است که پس از آن‌ها راوی از امام سؤال می‌کند] راوی می‌گوید: از امام سؤال کردم آیا برای مسجد پیامبر سقفی بود؟ ایشان نیز مطابق این نقل فرمودند: خیر، مسجد پیامبر سقف نداشت؛ و برخی از اصحاب پیامبر گفتند: ای رسول خدا آیا برای مساجدمان سقف نگذاریم؟ ایشان فرمودند: این مسجد سقف نداشته باشد، بلکه همچون عریش موسی باشد.

عریش مانند بستن داربست بوده است که روی آن را با شاخه‌های درخت مو و انگور می‌پوشاندند یا سایه‌بانی با چوب درست می‌کنند که روی آن را با شاخه و برگ‌های درخت پر می‌کنند[7] ؛ مثلاً امروزه در برخی جاها برای سایه‌بان‌ موقت از تورهایی استفاده می‌کنند که سایه‌ می‌اندازد؛ این‌ها همان عریش هستند که جلوی بخشی از گرما و نور خورشید را می‌گیرند.

بنابراین؛ اولاً: مسجد پیامبر سقف نداشت و این سیره ایشان بود؛ ثانیاً: هنگامی‌که اصحاب از پیامبر درخواست ساخت سقف برای مسجد را کردند؛ پیامبر با گفتن «عَرِيشٌ كَعَرِيشِ مُوسَى»، از این کار نهی کردند و فقها نیز این نهی را حمل بر کراهت کرده‌اند که مسجد سقف داشته باشد.

دلالت این روایت روشن است، اما سندش کامل نیست، تفسیر عیاشی دست ما نیست؛ مستدرک نیز به‌صورت مرسل نقل کرده و مستقیم از زراره آورده است.

روایت دوم

فِي الْحَدِيثِ: إِنَّ مَسْجِدَهُ كَانَ بِغَيْرِ سَقْفٍ فَإِنَّهُ لَمَّا عَمِلَ الْمَسْجِدَ سُئِلَ عَنْ كَيْفِيَّتِهِ فَقَالَ «عَرِيشٌ كَعَرِيشِ أَخِي مُوسَى»[8] ؛

عوالی اللئالی در روایتی این‌چنین نقل کرده است که همانا مسجد پیامبر سقف نداشته است؛ پس هنگامی‌که مسجد را می‌ساخت از ایشان درباره کیفیت ساخت مسجد پرسیدند؛ سپس پیامبر فرمود: مسجد همچون عریش برادرم موسی ساخته شود [که یک سایه‌بانی روی آن باشد].

صاحب مستدرک الوسائل روایت دوم را از کتاب «عوالي اللآلي العزيزية فى الاحاديث الدينية» یا «غوالي اللآلي» نقل کرده است.

مطابق روایت خبر عبدالله بن سنان[9] که درباره فعل النبی بود، ساخت مسجد مرحله‌به‌مرحله بود و ابتدا سایه‌بان نداشت؛ سپس برای آن سایه‌بان گذاشتند و از گذاشتن سقف منع شدند.

محدث نوری در مستدرک الوسائل این دو روایت را بر کراهة التظليل استدلال کردند، اما اینجا کراهة التسقيف است. از این روایات تظلیل برنمی‌آید، بلکه درباره سقف مسجد است، نه سایه‌بان آن.

خود عریش به معنای همان تظلیل است؛ یعنی مسجد سایه‌بانی دارد که جلوی آفتاب و گرما را بگیرد. این‌یک بخش از استدلال. این نیز نوعی از روایات بود که به تسقیف می‌پردازد.

دلیل پنجم

پنجمین دلیلی که فقها در کراهة التظليل والتسقيف به آن استدلال کرده‌اند روایاتی در باب «صلاة العيدين» است که در آنجا تصریح شده است که نماز عیدین زیر سقف مکروه است و باید در صحرا و زیر آسمان خوانده شود.

بسیاری از فقها استدلال به این روایات را بیان کرده‌اند؛ ازجمله صاحب جواهر که پس از نقل روایات قبلی، دلالت این روایات را بر کراهت مطلق التظلیل را نمی‌پسندد و می‌فرماید: «اللهم إلا أن يدعى أن كراهة التظليل هنا لمكان الحجب والحيلولة بين المصلي والسماء الذي ربما دلت النصوص في صلاة العيد والصلوات المندوبة على أنه لا ينبغي والله أعلم»[10] ؛ مگر اینکه ادعا شود کراهة التظليل در اینجا به خاطر منع و حائل بودن سایه‌بان [و سقف] میان نمازگزار و آسمان است که ایجاد فاصله می‌کند؛ چه‌بسا روایاتی باشد که در نماز عید و نمازهای مستحبی دلالت کند [بر اینکه میان نمازگزار و آسمان فاصله ایجاد نشود]. والله اعلم.

شیخ حر عاملی نیز در وسائل الشیعه بابی را با عنوان «بَابُ اسْتِحْبَابِ الْخُرُوجِ إِلَى الصَّحْرَاءِ فِي صَلَاةِ الْعِيدَيْنِ إِلَّا بِمَكَّةَ فَفِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَاسْتِحْبَابِ الصَّلَاةِ عَلَى الْأَرْضِ وَالسُّجُودِ عَلَيْهَا لَا عَلَى حَصِيرٍ أَوْ طِنْفِسَةٍ أَوْ خُمْرَة»[11] ؛ ایجاد کرده است که روایاتی را در آن نقل می‌کند که به استحباب خارج شدن از شهر و منطقه غیر از سرزمین مکه به‌سوی صحرا برای نماز عیدین می‌پردازد؛ یعنی نیاز به خارج شدن از مکه برای نماز عیدین نیست. مستحب است به صحرا بروند و آنجا نماز بخوانند، اما در مکه در خود مسجدالحرام نماز خوانده می‌شود و بیرون که می‌روند فرمودند که همراه خود سجاده و هر آنچه بر آن سجده می‌کنند؛ ازجمله حصیر و مانند آن را با خود نبرند، بلکه پیشانی خود را بر روی زمین بگذارند.

شیخ حر عاملی در این باب چند روایت را نقل کرده است.

روایت اول

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ «أَنَّهُ كَانَ إِذَا خَرَجَ يَوْمَ الْفِطْرِ وَالْأَضْحَى- أَبَى أَنْ يُؤْتَى بِطِنْفِسَةٍ يُصَلِّي عَلَيْهَا وَيَقُولُ هَذَا يَوْمٌ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ يَخْرُجُ فِيهِ حَتَّى يَبْرُزَ لآِفَاقِ السَّمَاءِ ثُمَّ يَضَعُ جَبْهَتَهُ عَلَى الْأَرْضِ»[12] .

حلبى از امام صادق روايت كرده كه آن حضرت از پدر خويش امام باقر روايت فرموده كه: پدرم وقتى در روز عيد فطر و عيد قربان جهت نماز عيد در صحرا از خانه بيرون مي‌رفت، اجازه نمي‌داد برايش سجاده‌اى بياورند كه بر آن نماز بخواند و مي‌فرمود: امروز روزی است كه رسول خدا در چنين روزى به‌جایی خارج مى‌شد كه در برابر آفاق، آسمان آشكار باشد [دیگر سقفی بالای سر ایشان نبود]، آنگاه پيشانى مباركش را براى سجده بر خاك و روى زمين مى‌نهاد (نه بر سجّاده).

از این روایت برداشت می‌شود که امام باقر و امام صادق همچون سیره پیامبر عمل می‌کردند و برای نماز عید به صحرا و زیر آسمان می‌رفتند و با خود سجاده نمی‌بردند.

از این روایت استفاده کرده و گفتند دست‌کم می‌تواند به‌عنوان مؤیدی بر سقف نداشتن مساجد باشد، چون مسجد سقف دارد برای نماز به صحرا می‌روند؛ البته برخی از روایات نیز هست که به اجابت دعا تحت السماء اشاره کردند؛ یعنی هنگام دعا میان انسان و آسمان فاصله نباشد و به این نیز استناد شده است.

روایت دوم

وَبِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ يَعْنِي لَيْثَ الْمُرَادِيِّ[13] عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: «لَا يَنْبَغِي أَنْ تُصَلَّى صَلَاةُ الْعِيدَيْنِ فِي مَسْجِدٍ مُسَقَّفٍ وَلَا فِي بَيْتٍ إِنَّمَا تُصَلَّى فِي الصَّحْرَاءِ أَوْ فِي مَكَانٍ بَارِزٍ»[14] ؛

على بن رئاب از ابى بصير و او از امام صادق روايت كرده كه آن حضرت فرمود: شايسته نيست خواندن نماز عيدين در مسجد سرپوشيده يا خانه‌اى كه سقف داشته باشد، بلكه بايد در صحرا و يا مكان باز و گشوده آن را بجا آورند.

این روایت تصریح در سقف مسجد دارد و امام فرمود سزاوار نیست که نماز عیدین را در خانه و مسجد مسقف بخوانید، بلکه در مسجدی که سقف ندارد یا در صحرا و زیر آسمان نماز عیدین بخوانید و یا اینکه در مکانی بخوانید که آنجا بدون سقف باشد و با آسمان ارتباطی داشته باشد.

برای اینکه بر این مطلب تأکید بشود، دوباره این را تکرار می‌کنیم که اینجا خصوص صلاة العيدين است، اما فقها گفتند صلاة العيدين خصوصیت ندارد؛ ازاین‌رو اگر صلاة العيدين را در بیرون و در جایی که سقف ندارد می‌خوانند؛ پس برای دیگر نمازها نیز این استحباب وجود دارد که در مسجدی که مسقف باشد خوانده نشود.

مناقشه‌ای که به خبر حلبی کردیم در اینجا نیز قابل‌طرح است، زیرا در این روایت امام فرمود: «لَا يَنْبَغِي أَنْ تُصَلَّى صَلَاةُ الْعِيدَيْنِ فِي مَسْجِدٍ مُسَقَّفٍ»؛ در اینجا حکم نهی به نماز تعلق گرفته است و به سقف زدن تعلق نگرفته است. امام فرمود نماز را در مسجد مسقف نخوانید و نفرمود مسجد را مسقف نکنید؛ یعنی نهی از سقف زدن برای مسجد نیست. این مناقشه نیز در اینجا قابل‌طرح است.

روایات دیگری در این باب هست که شیخ حر عاملی آن‌ها را نقل کرده است؛ ازجمله:

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ حَفْصِ بْنِ غِيَاثٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: «السُّنَّةُ عَلَى أَهْلِ الْأَمْصَارِ أَنْ يَبْرُزُوا مِنْ أَمْصَارِهِمْ فِي الْعِيدَيْنِ إِلَّا أَهْلَ مَكَّةَ فَإِنَّهُمْ يُصَلُّونَ فِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ»[15] ؛ ‌

حفص بن غياث از امام صادق و آن حضرت از پدر خويش امام باقر روايت كرده كه آن حضرت فرمود: بر ساكنان و اهالى شهرها سنت است كه در روزهاى عيد قربان و عيد فطر براى اقامه نماز عيد از شهرهايشان بيرون روند، (و نماز عيد را بيرون از شهر و در صحرا بخوانند)، مگر اهل مکه که آن‌ها در مسجدالحرام نماز می‌خوانند!

وَبِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَبَّاسِ يَعْنِي ابْنَ مَعْرُوفٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ كَانَ يَخْرُجُ حَتَّى يَنْظُرَ إِلَى آفَاقِ السَّمَاءِ وَقَالَ: لَا تُصَلَّيَنَّ يَوْمَئِذٍ عَلَى بِسَاطٍ وَلَا بَارِيَةٍ»[16] .

امام صادق فرمود: رسول خدا (برای نماز عید) بیرون می‌آمدند تا به کرانه‌های آسمان بنگرند و فرمود: در آن روز هرگز بر روی فرش و حصیر نماز نخوانید!

‌ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى بْنِ طَاوُسٍ فِي الْإِقْبَالِ قَالَ: رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي قُرَّةَ فِي كِتَابِهِ بِإِسْنَادِهِ إِلَى سُلَيْمَانَ بْنِ حَفْصٍ، عَنِ الرَّجُلِ قَالَ: «الصَّلَاةُ يَوْمَ الْفِطْرِ- بِحَيْثُ لَا يَكُونُ عَلَى الْمُصَلِّي سَقْفٌ إِلَّا السَّمَاء»[17] .

در حديثى از امام كاظم آمده است: نماز عيد فطر در جايى خوانده مى‌شود كه بر بالاى سر نمازگزار سقفى به‌جز آسمان نباشد.

وَبِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ الْوَلِيدِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ كَانَ يَخْرُجُ حَتَّى يَنْظُرَ إِلَى آفَاقِ السَّمَاءِ وَقَالَ: لَا تُصَلَّيَنَّ يَوْمَئِذٍ عَلَى بِسَاطٍ وَلَا بَارِيَةٍ يَعْنِي فِي صَلَاةِ الْعِيدَيْنِ»[18] .

در روايتى از امام صادق آمده است: رسول خدا [براى نماز عيد] بيرون مى‌آمد تا به آفاق و نواحى آسمان بنگرد و نيز فرمود: «در آن روز، يعنى در روز عيد فطر و قربان، به‌جز بر روى چيز گسترده شده (فرش) و يا حصير، نماز مخوانید.

این روایات ذکرشده از سوی شیخ حر عاملی مربوط به صلاة العيدين است، اما نیاز به تنقیح مناط داریم که آیا در اینجا صلاة العيدين خصوصیت دارد یا خصوصیت ندارد؟

همچنین همه این روایات، درباره سقف مسجد بود و به سقف دائم اشاره دارد و اشاره‌ای به تظلیل نکرده است؛ پس‌ازاین روایات نیز نتوانستیم کراهت مطلق التظلیل را استفاده کنیم؛ مگر اینکه در باب تظلیل بگوییم تظليل عند عدم الحاجة نیز کراهت داشته باشد؛ البته تسقیف را می‌توان از این روایات برداشت کرد.

الدرس التاسع: (18/07/24 ربيع الأول 1445)

الباب الثالث: هندسة المسجد

سقف المسجد (الأدلة في المقام)

كما ظهر من ذكر الأقوال في المسألة أنها مسألة شاملة لموضوعي التظليل والتسقيف، و قد استدل عليهما بروايات مختلفة بعضها صريح فيها وبعض آخر غير صريح.

ففي مستدرك الوسائل ذكر حديثان للدلالة على كراهة تسقيف المسجد نذكرهما هنا.

أحدهما عن تفسير العياشي والأخر عن عوالي اللئالي.

1- مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ الْعَيَّاشِيُّ فِي تَفْسِيرِهِ[19] ، عَنْ زُرَارَةَ وَحُمْرَانَ وَمُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ وَأَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي حَدِيثٍ قَالَ: «فَسَأَلْتُهُ هَلْ كَانَ لِمَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ السَّقْفُ؟ فَقَالَ لَا وَقَدْ قَالَ بَعْضُ أَصْحَابِهِ أَ لَا نُسَقِّفُ مَسْجِدَنَا يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: عَرِيشٌ كَعَرِيشِ مُوسَى»[20] .

2- عَوَالِي اللآَّلِي، فِي الْحَدِيثِ: إِنَّ مَسْجِدَهُ كَانَ بِغَيْرِ سَقْفٍ فَإِنَّهُ لَمَّا عَمِلَ الْمَسْجِدَ سُئِلَ عَنْ كَيْفِيَّتِهِ فَقَالَ «عَرِيشٌ كَعَرِيشِ أَخِي مُوسَى»[21] .

وكذلك مما استدل به على كراهة التظليل والتسقيف عبارة عن الأحاديث التي تدل على كراهة صلاة العيدين في مسجد مسقف أو تحت مطلق السقف مسجدا كان أو غير مسجد.

كما أشار اليه صاحب الجواهر صاحب الوسائل.

«اللهم إلا أن يدعى أن كراهة التظليل هنا لمكان الحجب والحيلولة بين المصلي والسماء الذي ربما دلت النصوص في صلاة العيد والصلوات المندوبة على أنه لا ينبغي والله أعلم»[22] .

الشيخ الحر العاملي قد أسس باب في الوسائل و عنونه:

«بَابُ اسْتِحْبَابِ الْخُرُوجِ إِلَى الصَّحْرَاءِ فِي صَلَاةِ الْعِيدَيْنِ إِلَّا بِمَكَّةَ فَفِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَاسْتِحْبَابِ الصَّلَاةِ عَلَى الْأَرْضِ وَالسُّجُودِ عَلَيْهَا لَا عَلَى حَصِيرٍ أَوْ طِنْفِسَةٍ أَوْ خُمْرَة»[23] .

وذكر فيه عدة أحاديث:

منها ما رواه: مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ «أَنَّهُ كَانَ إِذَا خَرَجَ يَوْمَ الْفِطْرِ وَ الْأَضْحَى- أَبَى أَنْ يُؤْتَى بِطِنْفِسَةٍ يُصَلِّي عَلَيْهَا وَ يَقُولُ هَذَا يَوْمٌ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ يَخْرُجُ فِيهِ حَتَّى يَبْرُزَ لآِفَاقِ السَّمَاءِ ثُمَّ يَضَعُ جَبْهَتَهُ عَلَى الْأَرْضِ»[24] .

ومنها ما رواه: بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ يَعْنِي لَيْثَ الْمُرَادِيِّ[25] عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: «لَا يَنْبَغِي أَنْ تُصَلَّى صَلَاةُ الْعِيدَيْنِ فِي مَسْجِدٍ مُسَقَّفٍ وَ لَا فِي بَيْتٍ إِنَّمَا تُصَلَّى فِي الصَّحْرَاءِ أَوْ فِي مَكَانٍ بَارِزٍ»[26] ؛

وَبِإِسْنَادِهِ عَنْ حَفْصِ بْنِ غِيَاثٍ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِيهِ قَالَ: «السُّنَّةُ عَلَى أَهْلِ الْأَمْصَارِ أَنْ يَبْرُزُوا مِنْ أَمْصَارِهِمْ فِي الْعِيدَيْنِ إِلَّا أَهْلَ مَكَّةَ فَإِنَّهُمْ يُصَلُّونَ فِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ»[27] ؛ ‌

وَبِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ، عَنِ الْعَبَّاسِ يَعْنِي ابْنَ مَعْرُوفٍ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ، عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّه،ِ «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ كَانَ يَخْرُجُ حَتَّى يَنْظُرَ إِلَى آفَاقِ السَّمَاءِ وَقَالَ: لَا تُصَلَّيَنَّ يَوْمَئِذٍ عَلَى بِسَاطٍ وَلَا بَارِيَةٍ»[28] .

‌ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى بْنِ طَاوُسٍ فِي الْإِقْبَالِ قَالَ: رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي قُرَّةَ فِي كِتَابِهِ بِإِسْنَادِهِ إِلَى سُلَيْمَانَ بْنِ حَفْصٍ، عَنِ الرَّجُلِ، قَالَ: «الصَّلَاةُ يَوْمَ الْفِطْرِ- بِحَيْثُ لَا يَكُونُ عَلَى الْمُصَلِّي سَقْفٌ إِلَّا السَّمَاء»[29] .

وَبِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ الْوَلِيدِ، بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ، «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ كَانَ يَخْرُجُ حَتَّى يَنْظُرَ إِلَى آفَاقِ السَّمَاءِ، وَقَالَ: لَا تُصَلَّيَنَّ يَوْمَئِذٍ عَلَى بِسَاطٍ وَلَا بَارِيَةٍ يَعْنِي فِي صَلَاةِ الْعِيدَيْنِ»[30] .


[1] - ر.ک: کافی، ج3، ص295، ح1.
[2] - ر.ک: کافی، ج3، ص368، ح4.
[3] - ر.ک: من لا یحضره الفقیه، ج1، ص236، ح706.
[5] - تفسیر عیاشی در دسترس ما نیست، اما مرحوم سید هاشم رسولی محلاتی از میان منابع موجود که از تفسیر عیاشی نقل کرده‌ بودند، این کتاب را جمع‌آوری کرده‌اند که دو جلد شده است و همه آن به تفسیر قرآن تعلق ندارد، بلکه بخشی از آن مربوط به تفسیر قرآن است.
[7] - برگرفته از اساس البلاغة، ص414؛ مجمع البحرین، ج4، ص143؛ لغت‌نامه دهخدا، ذیل واژه عریش؛ جمهرة اللغة، ج2، ص728؛ الصحاح، ج3، ص1010؛ المخصص، ج5، ص135.
[9] - ر.ک: کافی، ج3، ص295، ح1.
[13] - ابی بصیر لیث مرادی، ثقه است و روایاتش صحیح و مورد اعتماد است؛ در روایات ابی بصیر چند نفر هستند که همه آن‌ها ثقه نیستند.
[19] - تفسیر عیاشی در دسترس ما نیست، اما مرحوم سید هاشم رسولی محلاتی از میان منابع موجود که از تفسیر عیاشی نقل کرده‌ بودند، این کتاب را جمع‌آوری کرده‌اند که دو جلد شده است و همه آن به تفسیر قرآن تعلق ندارد، بلکه بخشی از آن مربوط به تفسیر قرآن است.
[25] - ابی بصیر لیث مرادی، ثقه است و روایاتش صحیح و مورد اعتماد است؛ در روایات ابی بصیر چند نفر هستند که همه آن‌ها ثقه نیستند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo