استاد سيدابوالفضل طباطبایی

نهج البلاغه

1402/01/21

بسم الله الرحمن الرحيم

 

موضوع: شرح حکمت‌های نهج‌البلاغه/مجموعه‌ی سیری در حکمت‌های نهج‌البلاغه با نگرش جامعه‌سازی و جامعه‌پردازی(ویژه ماه رمضان 1444) /شرح حکمت سی و یکم: نشانه‌ها و ارکان ایمان کامل، جلسه ششم

 

وَسُئِلَ× عَنِ الْإِيمَانِ، فَقَالَ×: «الْإِيمَانُ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ: عَلَى الصَّبْرِ وَالْيَقِينِ وَالْعَدْلِ وَالْجِهَادِ؛ فَالصَّبْرُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ: عَلَى الشَّوْقِ وَالشَّفَقِ وَالزُّهْدِ وَالتَّرَقُّبِ؛ فَمَنِ اشْتَاقَ إِلَى الْجَنَّةِ سَلَا عَنِ الشَّهَوَاتِ، وَمَنْ أَشْفَقَ مِنَ النَّارِ اجْتَنَبَ الْمُحَرَّمَاتِ، وَمَنْ زَهِدَ فِي الدُّنْيَا اسْتَهَانَ بِالْمُصِيبَاتِ، وَمَنِ ارْتَقَبَ الْمَوْتَ سَارَعَ فِي الْخَيْرَاتِ. وَالْيَقِينُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ: عَلَى تَبْصِرَةِ الْفِطْنَةِ، وَتَأَوُّلِ الْحِكْمَةِ، وَمَوْعِظَةِ الْعِبْرَةِ، وَسُنَّةِ الْأَوَّلِينَ؛ فَمَنْ تَبَصَّرَ فِي الْفِطْنَةِ تَبَيَّنَتْ لَهُ الْحِكْمَةُ، وَمَنْ تَبَيَّنَتْ لَهُ الْحِكْمَةُ عَرَفَ الْعِبْرَةَ، وَمَنْ عَرَفَ الْعِبْرَةَ فَكَأَنَّمَا كَانَ فِي الْأَوَّلِينَ. وَالْعَدْلُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ: عَلَى غَائِصِ الْفَهْمِ، وَغَوْرِ الْعِلْمِ، وَزَهْرَةِ الْحُكْمِ، وَرَسَاخَةِ الْحِلْمِ؛ فَمَنْ فَهِمَ عَلِمَ غَوْرَ الْعِلْمِ، وَمَنْ عَلِمَ غَوْرَ الْعِلْمِ صَدَرَ عَنْ شَرَائِعِ الْحُكْمِ، وَمَنْ حَلُمَ لَمْ يُفَرِّطْ فِي أَمْرِهِ، وَعَاشَ فِي النَّاسِ حَمِيداً. وَالْجِهَادُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ: عَلَى الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ، وَالنَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَرِ، وَالصِّدْقِ فِي الْمَوَاطِنِ، وَشَنَآنِ الْفَاسِقِينَ؛ فَمَنْ أَمَرَ بِالْمَعْرُوفِ شَدَّ ظُهُورَ الْمُؤْمِنِينَ، وَمَنْ نَهَى عَنِ الْمُنْكَرِ أَرْغَمَ أُنُوفَ الْمُنَافِقِينَ، وَمَنْ صَدَقَ فِي الْمَوَاطِنِ قَضَى مَا عَلَيْهِ، وَمَنْ شَنِئَ الْفَاسِقِينَ وَغَضِبَ لِلَّهِ غَضِبَ اللَّهُ لَهُ وَأَرْضَاهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ. وَالْكُفْرُ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ: عَلَى التَّعَمُّقِ، وَالتَّنَازُعِ، وَالزَّيْغِ، وَالشِّقَاقِ؛ فَمَنْ تَعَمَّقَ لَمْ يُنِبْ إِلَى الْحَقِّ، وَمَنْ كَثُرَ نِزَاعُهُ بِالْجَهْلِ دَامَ عَمَاهُ عَنِ الْحَقِّ، وَمَنْ زَاغَ سَاءَتْ عِنْدَهُ الْحَسَنَةُ، وَحَسُنَتْ عِنْدَهُ السَّيِّئَةُ وَسَكِرَ سُكْرَ الضَّلَالَةِ، وَمَنْ شَاقَّ وَعُرَتْ عَلَيْهِ طُرُقُهُ وَأَعْضَلَ عَلَيْهِ أَمْرُهُ، وَضَاقَ مَخْرَجُهُ. وَالشَّكُّ عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ: عَلَى التَّمَارِي، وَالْهَوْلِ، وَالتَّرَدُّدِ، وَالِاسْتِسْلَامِ؛ فَمَنْ جَعَلَ الْمِرَاءَ دَيْدَناً لَمْ يُصْبِحْ لَيْلُهُ، وَمَنْ هَالَهُ مَا بَيْنَ يَدَيْهِ نَكَصَ عَلى‌ عَقِبَيْهِ، وَمَنْ تَرَدَّدَ فِي الرَّيْبِ وَطِئَتْهُ سَنَابِكُ الشَّيَاطِينِ، وَمَنِ اسْتَسْلَمَ لِهَلَكَةِ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ هَلَكَ فِيهِمَا»[1] .

کلام در حکمت سی و یکم نهج‌البلاغه بود. در این حکمت از مولا× «سُئِلَ× عَنِ الْإِيمَانِ»؛ درباره‌ی ایمان سؤال شد، امیرمؤمنان× در جواب به‌جای بیان مفهوم ایمان، به‌سراغ بیان ارکان و دعائم ایمان رفتند؛ فرمود: «الْإِيمَانُ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ»؛ ایمان بر چهار رکن و پایه استوار است: «عَلَى الصَّبْرِ وَالْيَقِينِ وَالْعَدْلِ وَالْجِهَادِ»؛ ایمان دارای چهار رکن اساسی است که عبارت‌اند از: صبر، باور و یقین، عدل و جهاد. این‌ها پایه‌های ارزشمند ایمان است.

عمل صالح مؤثر در برخورداری از برکات ایمان

برای فهم کلام مولا× چند مطلب را درباره‌ی ایمان بیان کردیم که آخرین آن‌ها این بود که آیا عمل جزء ایمان است یا این‌که چیزی مستقل است؟

با طرح نظرات گوناگون اعم از رأی خوارج، رأی مرجئه و رأی مکتب تشیع و مشهور امامیه، با استلهام از آیات و روایات به این نتیجه رسیدیم که ایمان به‌خودی‌خود مستقل از عمل است؛ اما همیشه همراه ایمان است و چون همراه ایمان است خداوند هم برکات آخرتی را برای ایمان بار کرده و برای انسان مؤمن اراده فرموده است. لذا نمی‌توانیم انسان مؤمنی را که برخی از اعمال واجب را ترک می‌کند، متهم به کفر کرده و بگوییم که او کافر است. لکن اگرچه کافر نیست؛ اما مؤمنی است که فسق انجام داده و مرتکب گناه شده است و به‌دنبال آن گناه، برکات آخرتی ایمان بر او بار نمی‌شود؛ یعنی با مراتبی که ایمان خواهد داشت، نجات در آخرت مرهون عمل صالح داشتن است؛ لکن در این دنیا، خونش، مالش و آبرویش حرام است، حق نداریم تعرضی به او داشته باشیم، حتی حق نداریم به‌دنبال این باشیم که عیوب و گناهان او را برملا سازیم.

نکته فوق در قرآن و روایات به‌طور گسترده مورد توجه و تصریح واقع شده است؛ به‌ویژه در مواردی که قرآن بنا را بر این گذاشته که مؤمن را با عناوینی زیبا و جذابی معرفی نماید؛ لذا انسان مؤمن را به‌همراه یک و یا چند وصف از اوصافی که بیانگر عمل او است معرفی نموده است. در ذیل به‌برخی از این آیات اشاره می‌کنیم.

    1. خداوند در قرآن می‌فرماید: {وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ۖ كُلَّمَا رُزِقُوا مِنْهَا مِن ثَمَرَةٍ رِّزْقًا ۙ قَالُوا هَٰذَا الَّذِي رُزِقْنَا مِن قَبْلُ ۖ وَأُتُوا بِهِ مُتَشَابِهًا ۖ وَلَهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ ۖ وَهُمْ فِيهَا خَالِدُونَ}[2] ؛ به کسانی‌که ایمان آورده، و کارهای شایسته انجام داده‌اند، بشارت‌ده که باغ‌هایی از بهشت برای آن‌هاست که نهرها از زیر درختانش جاری است. هر زمان که میوه‌ای از آن، به آنان داده شود، می‌گویند: «این همان است که قبلاً به‌ما روزی داده شده بود. (ولی این‌ها چقدر از آن‌ها بهتر و عالی‌تر است.)» و میوه‌هایی که برای آن‌ها آورده می‌شود، همه (ازنظر خوبی و زیبایی) یکسان‌اند. و برای آنان همسرانی پاک و پاکیزه است، و جاودانه در آن خواهند بود.

در خیلی از موارد در قرآن و روایات وقتی‌که می‌خواهد یک وصف مهم و ارزشمندی را برای مؤمنی بیان کند؛ این‌طور بیان می‌کند که انسان مؤمن اهل عمل صالح است. نمونه‌ی آن در همین آیه‌ی شریفه است که می‌فرماید: {وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ}؛ به کسانی‌که ایمان آورده‌اند و عمل صالح هم انجام داده‌اند، بشارت بده. نه آن‌هایی‌که صرفاً {آمَنُوا}؛ فقط ایمان آورده‌اند، بلکه بشارت برای آن‌هایی‌که در کنار ایمان، عمل صالح هم انجام داده‌اند؛ یعنی آن‌هایی‌که هم اهل ایمان به‌معنای تصدیق قلبی هستند و هم اهل عمل صالح می‌باشند. به این‌ها بشارت بده. پس همراهی عمل با ایمان جزء اصول ثابت است؛ اگرچه جزء مفهوم ایمان نیست که اگر عمل واجبی را انجام ندادیم و یا خدایی نکرده، گناهی مرتکب شدیم، همانند خوارج بگوییم که این‌گونه انسانی کافر شده است. لکن این‌چنین فردی اگرچه با انجام گناه و یا ترک واجبی متهم به کفر نمی‌شود؛ ولی از برکات ایمان، خصوصاً برکات آخرتی، محروم می‌شود؛ چراکه ایمان باید با عمل صالح همراه باشد.

    2. خداوند در سوره‌ی مبارکه‌ی نساء نیز می‌فرماید: {فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَيُوَفِّيهِمْ أُجُورَهُمْ وَيَزِيدُهُم مِّن فَضْلِهِ ۖ وَأَمَّا الَّذِينَ اسْتَنكَفُوا وَاسْتَكْبَرُوا فَيُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا وَلَا يَجِدُونَ لَهُم مِّن دُونِ اللَّهِ وَلِيًّا وَلَا نَصِي}[3] ؛ امّا آن‌ها که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، پاداششان را به‌طور کامل خواهد داد؛ و از فضل و بخشش خود، بر آن‌ها خواهد افزود. و آن‌ها را که ابا کردند و تکبّر ورزیدند، مجازات دردناکی خواهد کرد؛ و برای خود، غیر از خدا، سرپرست و یاوری نخواهند یافت.

توضیح این‌که:

آن‌هایی‌که ایمان آورده و عمل صالح هم دارند، پاداششان را به آن‌ها می‌دهند؛ یعنی اگر طرف کاری کرده، کار این‌ها از بین نمی‌رود و مزدشان را به‌صورت تمام و کمال می‌گیرند. اگر نماز خوانده، اجر نمازخواندنش را می‌گیرد، اگر دست فقیری را گرفته، مزدش را دریافت می‌کند، علاوه‌براین {وَيَزِيدُهُم مِّن فَضْلِهِ}؛ خداوند عنایت ویژه‌ای به آن‌ها می‌کند و از فضلش زیادتر به آن‌ها می‌دهد. این عبارت {وَيَزِيدُهُم مِّن فَضْلِهِ}؛ در همه‌جا وجود دارد. یکی از چیزهایی که خصوصاً در این شب‌ها باید به آن توجه داشته باشیم، عوامل همین {يَزِيدُهُم مِّن فَضْلِهِ}؛ است؛ یعنی چیزهایی که سبب می‌شود خداوند به انسان عنایت بیشتری کند و زیاده از آن چیزی که استحقاقش را دارد به وی عنایت کند. یکی از این عوامل، مسئله‌ی دعاست. دعا کردن و خواستن سبب برخورداری انسان از فضل الهی می‌شود. اگر انسان دعا نکند، اجر عملش کم نمی‌شود، در مقابل عملی که انجام داده خداوند پاداش وی را می‌دهد؛ لکن اگر دعا کند، بیش از آن‌چه که استحقاقش را دارد به وی می‌دهد.

پس این تفضلی که بیان می‌کنند و می‌گویند ثواب خدا از باب تفضل و عقاب خدا از باب استحقاق است؛ یعنی اگر گناهی مرتکب شد، فقط به‌همان اندازه (نه ذره‌ای کمتر و نه ذره‌ای بیشتر) انسان عقاب می‌بیند؛ اما اگر کار خیری انجام داد ثواب آن به‌قدر عملش نیست، بلکه خداوند {يَزِيدُهُم مِّن فَضْلِهِ}؛ از فضل خودش بیشتر به وی عنایت می‌کند؛ خصوصاً اگر اهل دعا باشد.

لذا آن روایتی که از پیامبر| نقل شده که حضرت فرمود:

«يَدْخُلُ الْجَنَّةَ رَجُلَانِ كَانَا يَعْمَلَانِ عَمَلًا وَاحِداً، فَيَرَى أَحَدُهُمَا صَاحِبَهُ فَوْقَهُ، فَيَقُولُ: يَا رَبِّ بِمَا أَعْطَيْتَهُ وَكَانَ عَمَلُنَا وَاحِداً، فَيَقُولُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى سَأَلَنِي وَ لَمْ تَسْأَلْنِي؛ ثُمَّ قَالَ|: اسْأَلُوا اللَّهَ وَ أَجْزِلُوا فَإِنَّهُ لَا يَتَعَاظَمُهُ شَيْ‌ءٌ»[4] .

فرمود: دو نفر، كه هر دو يك كار کرده‌اند، یا هم وارد بهشت می‌شوند؛ اما يكى از آن دو، ديگرى را برتر و بالاتر از خود می‌بیند، و [در مقام اعتراض] می‌گوید: پروردگارا! عمل ما هر دو يكسان بود، پس براى چه او را مقام بالاترى دادى؟ خداوند تبارک‌وتعالی می‌فرماید: او از من درخواست كرد و تو نكردى [یعنی او اهل دعا بود و تو نبودی!].

لذا باید سعی کنیم اهل دعا باشیم و برای دیگران هم دعا کنیم.

مقام معظم رهبری یکی از این برنامه‌های غیررسمی که پخش شد(در دیدار جمعی از کارگردانان و تهیه‌کنندگان سینما) فرمودند: «من برای همه دعا می‌کنم - من اهل دعایم، به دعا خیلی اعتقاد دارم ــ هیچ نمی‌گویم که فلان گروه یا فلان [آدم]؛ برای همه دعا می‌کنم. ممکن است برای یکی یک دعای شدیدتر و غلیظ‌تر و بهتری بکنم، امّا دعا را برای همه می‌کنم؛ دعای سعادت، دعای هدایت، دعای کامیابی و کامکاری. همه را دوست داریم؛ حالا ممکن است بدانند، ممکن است به‌قول شما ندانند»[5] .

شکی نیست انسان، برای انسان‌های خوب، انسان‌های انقلابی و حزب‌اللهی بیشتر دعا می‌کند؛ اما بقیه هم محروم از دعای مقام معظم رهبری نیستند. ما هم باید همه را دعا کنیم. برای همه‌ی امت اسلام دعا کنیم.

چون خداوند هرگز قهر بنده‌اش را تحمل نمی‌کند[6] ، چراکه رابطه‌ی خداوند با بندگانش، رابطه‌ی مالکانه، رازقانه، خالقانه، مدبرانه، و یا ... نیست، بلکه رابطه‌ی خداوند با بندگانش رابطه‌ی عاشقانه است. می‌گوید: اگر تو بروی، {فَإِنِّي قَرِيبٌ}[7] ؛ من به تو نزدیکم.

در این آیه(آیه‌ی 173 سوره مبارکه‌ی نساء) تأمل کنید، خدا در این نفرمود که شما به‌سمت خدا بیایید، بلکه این ما هستیم که باید به‌سوی خدا برویم؛ اما در این‌جا(آیه‌ی 186 بقره) خداوند فرمود: تو اگر از من دوری کنی، {فَإِنِّي قَرِيبٌ}؛ من نزدیک و همراه تو هستم. لذا برای همه دعا کنیم، خصوصاً برای افرادی که در اثر خطاهایشان با خدا قهر می‌کنند؛ اگرچه تقصیر خودشان است، چون خودشان کوتاهی کرده‌اند؛ اما با خدایشان قهر می‌کنند و می‌گویند که دیگر در خانه خدا نمی‌رویم، خدا (نستجیر بالله) این ظلم را در حق ما کرد. او نمی‌فهمد و تشخیص نمی‌دهد! لذا به گردن خدا می‌گذارد؛ بنابراین باید در حق او هم دعا کنیم و از خدا بخواهیم که او را رها نکند، چون خدا دوری بنده‌اش را نمی‌پسندد.

    3. خداوند در سوره‌ی مبارکه‌ی رعد نیز می‌فرماید: {الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ طُوبَىٰ لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ}[8] ؛ آن‌ها که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند، پاکیزه‌ترین (زندگی) نصیبشان است؛ و بهترین سرانجام‌ها!

به‌تعبیری خداوند می‌فرماید: فرمود عاقبت‌به‌خیری از آن کسانی است که ایمان همراه با عمل دارند. پس همراهی عمل با ایمان برای رسیدن به برکات الهی است.

    4. یا در سوره‌ی مبارکه انفال می‌فرماید: {الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ[9] ‌* أُولَٰئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا ۚ لَّهُمْ دَرَجَاتٌ عِندَ رَبِّهِمْ وَمَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ}[10] ؛ آن‌ها که نماز را برپا می‌دارند؛ و از آنچه به آن‌ها روزی داده‌ایم، انفاق می‌کنند. (آری،) مؤمنان حقیقی آن‌ها هستند؛ برای آنان درجاتی (مهم) نزد پروردگارشان است؛ و برای آن‌ها، آمرزش و روزی بی‌نقص و عیب است.

نکته‌ای که در این‌جا وجود دارد که البته غیر از بحث ما است این است که می‌فرماید: {مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ}؛ نه {مِمَّا اکْتَسَبُوا يُنفِقُونَ}؛ یعنی نگفته آن‌چه که خودشان به‌دست آوردند، بلکه می‌فرماید: از آن‌چه که ما می‌دهیم؛ یعنی ای بنده! بدان آن‌چه که تو داری هم از آن ماست و من خدا به تو داده‌ام.

بعد فرمود: مؤمنان حقیقی کسانی هستند که نماز اقامه می‌کنند و اهل انفاق هستند؛ یعنی این‌که ایمان این‌ها نه‌تنها تصدیق قلبی، بلکه همراه با عمل صالح است، و این‌ها با عملشان هست که درجات بالا و پایین پیدا می‌کنند. همچنین مغفرت و رزق کریم به‌دنبال ایمانی می‌آید که همراه با عمل صالح باشد؛ که در ذیل این آیه جای بحث دارد که مقصود از رزق کریم چیست؟ که در جای خودش باید به آن پرداخته شود.

    5. همچنین در سوره‌ی مبارکه‌ی مائده می‌فرماید: {إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالصَّابِئُونَ وَالنَّصَارَىٰ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ}[11] ؛ آن‌ها که ایمان آورده‌اند، و یهود و صابئان و مسیحیان، هرگاه به‌خداوند یگانه و روز جزا، ایمان بیاورند، و عمل صالح انجام دهند، نه ترسی بر آن‌هاست، و نه غمگین خواهند شد.

در این آیه هم باز ایمان و عمل صالح همراه هم آمده است. نظیر این آیات فراوانی است.

از آیات فوق استفاده می‌شود که عمل در مراتب ایمان و برخورداری از برکات آخرتی آن نقش مؤثری دارد.

در روایات و احادیث هم بر همین مطلب تأکید و تصریح شده است که به نمونه‌هایی از آن در ذیل اشاره می‌کنیم.

    1. امیرمؤمنان علی× فرمود: «الْإِيمَانُ وَالْعَمَلُ أَخَوَانِ تَوْأَمَانِ، وَرَفِيقَانِ لَا يَفْتَرِقَانِ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ أَحَدَهُمَا إِلَّا بِصَاحِبِهِ»[12] .

باز هم برداشت ما در این‌جا تأیید می‌شود که ایمان باید با عمل همراه‌ باشد؛ اگرچه جزء ایمان نیست.

حضرت فرمود: ايمان و عمل دو برادر درهم‌آمیخته و دو همراه‌اند كه از يكديگر جدا نمى‌گردند و خداوند يكى از آن‌ها را، بدون ديگرى نمى‌پذيرد.

یعنی ایمان و عمل از یکدیگر جدا نمی‌شوند. حضرت ایمان و عمل را به دوقلویی تشبیه کرده که یکی از آن دو جزء دیگری نیست؛ اما باهم‌اند، چون خصوصیت‌های مشترک دارند. فرمود: خداوند آن ایمان و تصدیق قلبی را می‌پذیرد که به همراهش عمل صالح هم باشد. حضرت در ادامه می‌فرماید: «لا يَقبَل»؛ و «مقام القبول فوق مقام الصحة» است. مقام قبول بالاتر از مقام صحت است. مقام صحت این است که مثلاً اگر انسان در نماز، قرائت، قیام، قعود، تحمیده، تکبیره و ... را درست به‌جای آورد، وقتی‌که «السَّلَامُ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ» را گفت، می‌گویند که فلانی نمازش صحیح است؛ اما آیا این نماز در درگاه خدا قبول هم شده است یا نه؟ صحیح بودن؛ یعنی عملی که نیاز به اعاده ندارد؛ اما این‌که آیا این تکلیف موجب رشد و ارتقاء انسان هم می‌شود یا نه؟ آیا با انجام این عمل ارزش بیشتر پیدا کرد یا نه؟ که این‌ها مربوط به مقام قبول است. لذا مولا× فرمود: «لَا يَقْبَلُ اللَّهُ»؛ خداوند قبول نمی‌کند یکی از این دو را مگر این‌که دومی هم همراه آن باشد.

    2. در روایت دیگری از امام باقر× منقول است که حضرت فرمود: «لَا يَسْتَكْمِلُ عَبْدٌ حَقِيقَةَ الْإِيمَانِ حَتَّى يَكُونَ فِيهِ خِصَالٌ ثَلَاثٌ: التَّفَقُّهُ فِي الدِّينِ، وَحُسْنُ التَّقْدِيرِ فِي الْمَعِيشَةِ، وَالصَّبْرُ عَلَى الرَّزَايَا»[13] .

فرمود: هيچ بنده‌ای كاملاً به‌حقیقت ايمان نرسد، مگر آن‌که سه خصلت در او باشد[این خصلت‌ها خصلت‌های عملی است]: 1. فهم در دين؛ در دین فهیم بشوی. 2. حسن تدبير در معيشت؛ برنامه‌ریزی درست برای زندگی داشته باشد. 3. شكيبايى در برابر مصائب؛ اهل بردباری باشی.

حضرت فرمود: این‌ها در کمال ایمان اثر دارد.

    3. پیامبر| نیز در روایتی دراین‌باره فرمود: «يَا عَلِيُّ! ثَلَاثٌ مِنْ حَقَائِقِ الْإِيمَانِ: الْإِنْفَاقُ مِنَ الْإِقْتَارِ، وَ إِنْصَافُكَ النَّاسَ مِنْ نَفْسِكَ، وَ بَذْلُ الْعِلْمِ لِلْمُتَعَلِّمِ»[14] ؛ سه چيز از حقیقت‌های ايمان است: 1- انفاق كردن در حال تنگدستى؛ 2- انصاف به خرج دادن با مردم؛ یعنی با مردم همان‌گونه برخورد کن که می‌خواهی با تو هم برخورد بشود؛ 3- اگر چیزی بلدی به دیگری هم بیاموز. همه این‌ها عمل است. این‌ها حقیقت ایمان را رشد می‌دهد.

    4. یا در جای دیگر از قول پیامبر| نقل است که حضرت فرمود: «مَن لَم يَأنَف مِن ثَلاثٍ فَهُوَ مُؤمِنٌ حَقّا: خِدمَةِ العِيالِ، وَالجُلوسِ مَعَ الفُقَراءِ، وَالأَكلِ مَعَ خادِمِهِ. هذِهِ الأَفعالُ مِن عَلاماتِ المُؤمِنينَ الَّذينَ وَصَفَهُمُ اللّهُ في كِتابِهِ: {أُولَٰئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا}[15] ؛»[16] .

پيامبر خدا| فرمود: اگر کس از سه چیز خودش را جدا نکند، او مؤمن حقیقی و کامل است: 1- خدمت به‌خانواده؛ 2- هم‌نشینی با فقراء؛ 3- غذا خوردن با خدمتكارش. اين كارها از نشانه‌های مؤمنانى است كه خداوند در كتابش از آنان، این‌گونه ياد كرده است: «اينان، مؤمنان حقيقى هستند». کاری‌که امام رضا× در حتی لحظات آخر عمرشان انجام دادند. همه‌ی ائمه معصومین^ این‌گونه بوده‌اند.

فرمود: این‌گونه اعمال از علامت‌ها و نشانه‌های مؤمنینی است که خداوند در قرآن کریم آنان را توصیف کرده و فرموده است، {أُولَٰئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا}.

    5. در روایت دیگری نیز از پیمبر اکرم نقل شده که حضرت فرمود: «يَا عَلِيُّ! سَبْعَةٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ فَقَدِ اسْتَكْمَلَ حَقِيقَةَ الْإِيمَانِ وَ أَبْوَابُ الْجَنَّةِ مُفَتَّحَةٌ لَهُ مَنْ أَسْبَغَ وُضُوءَهُ وَ أَحْسَنَ صَلَاتَهُ وَ أَدَّى زَكَاةَ مَالِهِ وَ كَفَّ غَضَبَهُ وَ سَجَنَ لِسَانَهُ وَ اسْتَغْفَرَ لِذَنْبِهِ وَ أَدَّى النَّصِيحَةَ لِأَهْلِ بَيْتِ نَبِيِّهِ»[17] .

فرمود: هفت چيز است كه در هر كس وجود داشته باشد، آن كس حقيقت ايمان را كامل كرده است و درهاى بهشت به رويش بازند: کسی‌که وضويش را شاداب بگيرد، نمازش را نيكو به‌جا آورد، زكات مالش را بپردازد، خشم خود را نگه‌دارد، زبانش را به بند كشد، براى گناهش آمرزش بطلبد، و با خانواده پيامبرش خالص و یکدل باشد.

    6. در روایتی دیگر این‌گونه دارد: عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ× قَالَ: «بَيْنَا رَسُولُ اللَّهِ| فِي بَعْضِ أَسْفَارِهِ إِذْ لَقِيَهُ رَكْبٌ فَقَالُوا: السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ، فَقَالَ: مَا أَنْتُمْ فَقَالُوا نَحْنُ مُؤْمِنُونَ يَا رَسُولَ اللَّهِ، قَالَ: فَمَا حَقِيقَةُ إِيمَانِكُمْ؟ قَالُوا: الرِّضَا بِقَضَاءِ اللَّهِ وَ التَّفْوِيضُ إِلَى اللَّهِ وَ التَّسْلِيمُ لِأَمْرِ اللَّهِ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ|: عُلَمَاءُ حُكَمَاءُ كَادُوا أَنْ يَكُونُوا مِنَ الْحِكْمَةِ أَنْبِيَاءَ، فَإِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ فَلَا»[18] .

امام باقر× فرمود: پيامبر| در يكى از سفرهايش كه كاروانى به ايشان برخوردند و به‌پیامبر| سلام كردند. پيامبر خدا فرمود: «شما كيستيد؟». گفتند: ما مؤمن هستيم اى پيامبر خدا! فرمود: «حقيقت ايمان شما چيست؟». گفتند: خشنودى به قضاى خدا، و واگذارىِ [كارهايمان] به‌خدا، و گردن نهادن به‌فرمان خدا. پيامبر خدا [در وصف آنان] فرمود: «دانشمندانى فرزانه كه نزديك است از فرزانگى، پيامبر شوند! اگر راست می‌گویید، پس خانه‌ای نسازيد كه در آن ساكن نمی‌شوید، و گرد می‌آورید آنچه را كه نمی‌خورید، و از خدايى كه به‌سويش باز می‌گردید، پروا كنيد».

پس در آیات و روایات فراوانی همراهی ایمان و عمل برای دریافت برکات ایمان آمده است.

خلاصه این‌که از مجموع آیات و روایات استفاده می‌شود که عمل در مراتب و برکات ایمان نقش‌آفرین است.

ازاین‌رو آنچه که امیرمؤمنان× در حکمت سی و یکم فرمود: «عَلَى الصَّبْرِ وَالْيَقِينِ وَالْعَدْلِ وَالْجِهَادِ»؛ این‌ها ارکان مراتب ایمان است، نه اصل ایمان و تحقق آن‌که انسان را از کفر خارج کند.


[5] - گزیده‌ای از بیانات معظم له در دیدار جمعی از کارگردانان و تهیه‌کنندگان سینما، 28/10/1396.
[6] - این تعبیر، تعبیری ناقص برای انتقال مفهوم است و شاید درباره‌ی شأن و ساحت خدا درست نباشد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo