سید ابوالفضل طباطبائی

خارج اصول

1400/07/18

بسم الله الرحمن الرحيم

 

موضوع: مباحث مقدماتی علم اصول (از ابتدای اصول)/مقدمه سوم /نگاهی اجمالی به شخصیت مرحوم آخوند و کتاب (کفایة الاصول)

 

گفتیم برای ورود به مباحث اصول نیازمند طرح و ذکر مقدماتی هستیم تا ورودمان به بحث ورود مناسبی باشد؛ البته مقدماتی که به‌عنوان مقدمات تمهیدیّه بیان می‌کنیم، غیر از مقدماتی است که مرحوم آخوند& در کفایه ذکر کرده‌است.

مقدّمه‌ی اولی که ذکر کردیم در باب اهمیت علم اصول بود که چند جلسه درباره آن به بحث و گفت‌وگو پرداختیم و گفتیم که چه ضرورتی برای فقیه دارد، و فقیه چه نیازی به علم اصول دارد، و علم اصول در میان علوم پیش‌نیاز از چه جایگاهی برخوردار است؟ آیا این‌هم «جُزءٌ مِن اجزاءِ العلة» است، یعنی از جمله آن مقدمات است، یا ارزش علم اصول نسبت به‌سایر علوم متفاوت است؟ که در آن مقدمه به این نکته رسیدیم و گفتیم که علم اصول اگر مقدمه هم باشد، مقدّمه‌ی موصله است، و اگر جزء العلة هم باشد، جزء اخیر از علت تامّه است برای فقیهی که بخواهد استنباط کند.

در مقدمه دوم بعد از بحث درباره‌ی اهمیت علم اصول، برای آشنایی بیشتر به سراغ تاریخ علم اصول رفتیم که اصلاً ریشه‌ی علم اصول کجاست؟ آیا عامّه و اهل‌سنت مؤسس و بنیان‌گذار علم اصول هستند، یا امامیّه و شیعه؟ درباره‌ی این هم مطالبی را بیان کردیم و گفتیم که نظراتی مطرح هست، عامّه مدّعی‌اند که بنیان‌گذار علم اصول آن‌ها بوده‌اند، همان‌گونه که برخی از بزرگانشان همچون سیوطی می‌گوید: «اوّل من صَنَّفَ في أصول الفقه الشّافعي بالاجماع»، اولین کسی که در اصول فقه تصنیف کرد، قلم زد، کتاب نوشت و مطالب را جمع کرد، امام مذهب شافعی بود. و بر این مطلب ادعای اجماع هم می‌کنند که ما دو اشکال به این سخن و این ادعا کردیم و گفتیم که، اوّلاً: اجماع کاربردش صحیح نیست، اگر کاربردی هم داشته باشد واژه‌ی بالاتفاق است. ثانیاً: برمبنای خودشان (سلّمنا که حرفشان را قبول کنیم) شافعی اولین نفری نیست که علم اصول را نوشته است، چون کسانی همانند أبویوسف یعقوب بن ابراهیم القاضی و محمد ابن‌الحسن الشیبانی مقدم بر شافعی بوده‌اند؛ لذا اگر شما هم «اوّل من صَنَّفَ في أصول الفقه» باشید، شافعی نیست و آن‌ها(أبویوسف یعقوب بن ابراهیم القاضی و محمد ابن‌الحسن الشیبانی) می‌باشند. در میان امامیه هم مدعی هستند که بنیان‌گذار علم اصول آن‌ها می‌باشند و اهل‌سنت مؤسّس آن نیستند. در این‌مورد به‌نظر جناب سید صدر و دیگرانی اشاره کردیم که دراین‌باره مطلب گفته‌اند، ایشان می‌گوید: اولین کسی که در علم اصول حرف زده و علم اصول را نوشته، یکی هشام بن الحکم است و یکی هم جناب یونس بن عبدالرحمن است؛ که یکی از آن‌ها در زمان امام صادق× و یکی هم بعد از امام صادق× بوده‌اند، و این دو تقریباً هم‌عصر با علمای اهل‌سنت‌اند که ترجیح یکی بر دیگری کار مشکلی است و خیلی روشن نیست؛ تقدم عامّه بر خاصّه در علم اصول ثابت نیست، ادله و مؤیّداتی هم برای آن ذکر کردیم.

اما در این‌که خاصّه و امامیّه مقدم باشند، گفتیم اولین کسی که علم اصول را بیان کرد هشام و یونس بوده‌اند، لکن چون این‌ها(هشام و یونس با أبویوسف و محمد ابن‌الحسن الشیبانی) هم‌عصر با یکدیگرند تقدّمشان ثابت نیست و نمی‌توان به‌طورقطع مدعی شد که این‌ها مقدم بوده‌اند.

اما به سراغ این مطلب رفتیم که آیا علم اصول ریشه در سخنان اهل‌بیت^ دارد یا ندارد، که اگر این مطلب ثابت شد دیگر نیازی به دنبال کردن آن بحث نیست. مواردی را از باب نمونه ذکر کردیم که حضرات معصومین^ به قواعد و ضوابطی از علم اصول اشاراتی داشتند که این‌ها نشان از این مطلب دارد که علم اصول ریشه در روایات حضرات معصومین^ دارد؛ پس مؤسّس علم اصول عامّه نیستند؛ حال اگر کسی به این نتیجه رسید که آن‌ها قبل‌از شیعه کتاب نوشته‌اند مشکلی ایجاد نمی‌کند، علاوه بر این‌که اصول آن‌ها غیر از اصول ما می‌باشد.

در مقدمه سومی که امروز بیان می‌کنیم قبلاً اشاره کردیم که متن بحث اصول را کتاب «کفاية الأصول» مرحوم آخوند& قرار می‌دهیم؛ لذا لازم است که نگاهی اجمالی به کتاب «کفاية الأصول» و شخصیّت مرحوم آخوند داشته‌باشیم.

واضح و روشن است که مرحوم آخوند معروف به ملا محمدکاظم آخوند خراسانی(1255-1329هـ.ق) از علمای بسیار بزرگ در زمینه‌ی فقه و اصول است. که در مشهد به‌دنیاآمده است، ایشان به سمت نجف حرکت کرد عده‌ای می‌گویند ایشان در مسیر به سبزوار رسید و در محضر ملاهادی سبزواری تلّمذ کرد؛ لذا بحثی درباره‌ی آخوند مطرح است که آیا مرحوم آخوند فلسفه هم خوانده‌است یا نه؟ که از متن کتاب کفایه روشن و واضح است که ایشان فلسفه خوانده، چون ایشان مباحث فلسفی را در اصول آورده‌است. ایشان در تهران نیز به محضر برخی دیگر از علمای حکمت رسیدند، سپس به نجف رفت و با اولین کسی که در حوزه نجف برخورد کرده و در درس ایشان شرکت کرد مرحوم شیخ اعظم انصاری است که تا زمان رحلت شیخ انصاری همراه ایشان بود؛ وی از شاگردان بسیار مبرّز شیخ انصاری است و این بارزتری هم از آن عمق حواشی و تعلیقه‌هایی استفاده می‌شود که بر کتاب اصول شیخ انصاری& نوشته و نیز اشکالاتی که در مجلس درس بیان می‌کرد.

اولین حاشیه‌ای که ایشان بر کتاب «فرائد الأصول» زده در سن ۲8 سالگی بوده‌است؛ و بعد از گذشت چند سال، یعنی در سن ۳6 سالگی شروع به نوشتن دومین تعلیقه و حاشیه بر «فرائد الأصول» نمود و کتابی می‌نویسد که «درر الفوائد في الحاشية على الفرائد» نامیده شده‌است. ایشان حواشی دیگری هم دارد که حکایت از عمق توجهش، خصوصا نسبت‌به نظرات شیخ اعظم انصاری& دارد.

وی در محضر میرزای شیرازی نیز تلّمذ کرده‌است.

مرحوم آخوند امتیازات منحصر به‌فردی دارد که برخی از آن‌ها عبارتند از:

    1. اولین امتیاز ایشان این است که گاهی ایشان را به مُدرِّس اعظم ملقب می‌کنند، به‌جهت این‌که می‌گویند: تقریباً بزرگ‌ترین کرسی درسی که در طول تاریخ شیعه تشکیل‌شده از آن ایشان می‌باشد، به‌گونه‌ای که در برخی از چاپ‌ها در مقدّمه‌ی کتاب «کفاية الأصول» از قول برخی بزرگان همانند آقا ضیاء عراقی نقل شده که شاگردان او 1700 تن بوده‌اند که پای درس ایشان شرکت داشتند و مطابق شهادت شاهدان بیش از هزار نفر از عالمان فاضل و مجتهد در درس ایشان حاضر می‌شدند.

این کرسی درس سبب شد که وی شاگردان خوبی تربیت کند، افرادی همچون محقق اصفهانی، محقق نائینی، محقق عراقی (آقاضیاء عراقی)، مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری مؤسس حوزه علمیه قم و بزرگانی که جزء اساتید مطرح و سطح اول حوزه قم و نجف هستند بعضاً از شاگردان مرحوم آخوند خراسانی بوده‌اند.

یا در کتاب «الذّريعة» از قول مرحوم آقا بزرگ تهرانی آمده است که در دوره اخیر درس ایشان 1200 نفر شرکت می‌کردند.

عددهای متفاوتی نقل‌شده به‌گونه‌ای که برخی نیز می‌گویند: ۱۵۴۰ نفر در کلاس درس وی شرکت داشتند. یعنی این مُدرِّس اعظم جناب مرحوم آخوند خراسانی& هست که در حقیقت درسش امتیاز داشته‌است.

مرحوم سید محسن امین صاحب کتاب «أعيان الشّيعة» نیز درباره‌ی مرحوم آخوند این‌گونه می‌گوید:

«وتميّز عن جميع المتأخرين بحب الايجاز والاختصار وتهذيب الأصول والاقتصار على لباب المسائل وحذف الزوائد مع تجويد في النظر وامعان في التحقيق»[1] .

مرحوم آخوند بر همه‌ی متأخّرین امتیاز داشته‌است به‌جهت علاقه‌ای که به ایجاز و اختصار داشته -کفایه همین‌طور است، تلگرافی بیان می‌کند - و اصول را پاکیزه و منقّح کرده‌است (که البته شاید بر این حرف اشکالاتی مطرح باشد،) و بر عمده مسائل(مهم‌ترین مسائل) متمرکز می‌شده و نوآوری در اصول داشته ‌است(حقیقت هم همین است).

    2. گاهی هم ایشان به محقق اعظم ملقب شده است چرا که مجموعه نوشته‌ها و حاشیه‌های وی بر کتاب «فرائد الأصول» استادش که از عمق بسیار بالایی برخودار است نشان از تحقیق بسیار عمیق و نو آوری ایشان در علم اصول دارد که این نوعی هنر است که ایشان انجام داده است. و همان‌گونه که در کلام سید محسن امین هم این‌گونه بود، ایشان هم نوآوری دارد و هم امعان در تحقیق داشته‌است.

در عظمت «کفاية الأصول» همین بس که از زمان تألیف آن تا به‌امروز هنوز متن آن هم در سطح عالیِ حوزه تدریس می‌شود و هم در دوره‌ی درس خارج متن آن درس بسیاری از فقهاء است.

کمتر این‌چنین بحثی را داریم که هم در سطح عالیِ حوزه و هم در دروس خارج متن آن تدریس شود. اگر برخی از افراد «شرایع» را متن درس خارج فقه قرار می‌دهند، اما امروز تدریس نمی‌شود. اگر عروة را متن درس خارج فقه قرار می‌دهند، اما عروة تدریس نمی‌شود، اگر جواهر را متن درس خارج فقه قرار می‌دهند، در سطح تدریس نمی‌شود؛ اما «کفاية الأصول» هر دوی این خصوصیات را دارد؛ یعنی هم در دوره‌ی سطح متن آن را می‌خوانند و تدریس می‌شود و هم در خارج اصول قاطبه افراد متن درس خارجشان همین کتاب «کفاية الأصول» مرحوم آخوند است.

البته نمی‌خواهیم غلوّ کنیم و بگوییم که کار مرحوم آخوند& اعجازگونه بوده‌است و نمی‌تواند کتابی بالاتر از کتاب ایشان آورده شود، نه! ایراداتی هم به ایشان وارد است، بزرگانی به‌مرحوم آخوند& اشکال کرده و ایراداتی دارند، حتی در مورد مطالبی که آورده برخی جاها نقصان و برخی جاها هم اضافاتی دارد. جا دارد که در حوزه بزرگان بنشینند و متنی را بنویسند که بشود استفاده کرد، البته تلاش‌هایی شده‌است، برخی از مسائل روز هست که مورد نیاز جامعه بوده و در کفایه هم مطرح‌نشده است، مسائل جدیدی است که امروزه قابلیت استدلال دارد، برخی قواعد اصولی هست که در کفایه و رسائل شیخ مطرح‌نشده است که باید مطرح و نوشته شود. اقداماتی شده، اما کافی نبوده‌است. نواقصی که در کتاب کفایه وجود دارد می‌خواهند آن‌ها را برطرف کنند، اما هنوز در حال تدوین و تهیه و نوشتن آن هستند که کتاب «کفاية الأصول» با این جایگاه علمی و عظمتی که دارد بر یک مبنای خاصّ اصولی تنظیم‌شده و ترتیب یافته‌است.

مرحوم آخوند خود در ابتدای کتاب «کفاية الأصول» این‌گونه می‌گوید:

«وبعد فقد رتّبته على مقدّمة، ومقاصد وخاتمة»[2] .

می‌گوید: این کتاب دارای ۳ بخش است: ۱- مقدمه ۲- مقاصد 3- خاتمه

مرحوم آخوند& در مقدمه سیزده امر را بیان می‌کند؛ در مقاصد نیز ۸ مقصد است که مباحث اصولی را مطرح می‌کند، در خاتمه هم یک بحث به‌نام اجتهاد و تقلید دارد که در آن‌جا مطرح می‌کند.

در مقدمه که ۱۳ امر را بیان می‌کند، خیلی از این امور جزء مسائل اصولی و علم اصول نیست، اگرچه خوب است که طلبه از آن مباحث اطلاعاتی داشته باشد، لکن جز علم اصول نیست، و اگر کسی سؤال کند مرحوم آخوند که ۱۳ امر را به‌طور مفصل در مقدمه ذکر کرده، چرا مقصدی را اضافه نکرده تا در آن‌جا بیان کند، لعل(شاید) که خود مرحوم آخوند هم معتقد به این مطلب بوده‌ که این‌ها مباحث اصولی و جزء علم اصول نیست؛ چون اگر اعتقاد می‌داشت که این‌ها جزء علم اصول است آن‌ها را در بخش مقاصد مطرح می‌کرد. (البته نمی‌شود این مطلب را به مرحوم آخوند& نسبت داد که ایشان همچنین نظری داشته‌اند.)

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo