سید ابوالفضل طباطبائی

خارج اصول

1400/11/25

بسم الله الرحمن الرحيم

 

موضوع: المقدمة/الحقيقة الشرعية /الأمر التاسع: الحقيقة الشرعية - قول سوم: اشکال محقق نائینی بر سخن صاحب کفایه و جواب آن

 

چنانچه مد نظرتان باشد در قبل گفتیم که صاحب کفایه در بحث حقیقت شرعیه سخن و حرف تازه‌ای بیان کرده است که مسبوق با سابقه نبوده و خود ایشان مبدع آن است؛ و آن حرف و سخن این بود که استعمال الفاظ شرعیه در معانی جدید شرعی از باب وضع تعیینی استعمالی است که نه حقیقت است و نه مجاز، بلکه نوع جدیدی از استعمال است که ما نام آن را (استعمال محقق الوضع) گذاشتیم؛ و با این طریق می‌توان به‌حقیقت شرعیه قائل شد.

در جلسه‌ی گذشته بیان کردیم که لفظ «صلاة» در این عبادت مخصوصه استعمال شده و به ذهن هم تبادر می‌کند؛ اما این استعمال، نه استعمال مجازی است نه استعمال حقیقی است، بلکه نوع جدیدی از استعمال و وضع است که استعمال محقق الوضع باشد که وضع را هم تحقیق می‌بخشد؛ یعنی با استعمال این لفظ وضع آن از این معنا برای آن معنا ثابت می‌شود؛ و می‌گوید: با این طریق می‌شود انسان قائل به‌حقیقت شرعیه بشود که منظور حقیقت شرعیه مستحدثه در شرع اسلام است نه حقیقت شرعیه در شرایع سابق که قول دوم بود.

دلیل مرحوم صاحب کفایه همان تبادر است که با شنیدن این الفاظ شرعیه، آنچه به ذهن تبادر می‌کند همان معانی شرعیه است.

می‌فرمایند: تا لفظ «صلاة» به گوش مخاطب می‌خورد، همین عبادت مخصوص به ذهنش می‌آید؛ کسی از لفظ «صلاة» معنای دعا به ذهنش نمی‌آید؛ و تبادر نشانه‌ی صحت این استعمال است؛ پس این حقیقت شرعیه وجود دارد.

و مؤید آن نیز استعمال الفاظ شرعیه در معانی شرعیه ای است که هیچ علاقه‌ای از علاقات معروف میان معانی لغویه و معانی شرعیه وجود ندارد؛ یعنی علاقه‌ای میان معنی دعا بودن لفظ «صلاة» و معنی رکعات مخصوصه بودن لفظ «صلاة» وجود ندارد؛ و صرف مشتمل بودن رکعات مخصوصه بر دعا نیز نمی‌تواند همه‌ی شرایط در علاقه‌ی میان جزء و کل را ثابت کند، چون در علاقه‌ی جز و کل باید جز علاقه‌ی رئیسه باشد تا این‌که مجاز آن‌جا تحقق پیدا کند. لذا این مطلب مؤید است بر این‌که چون علاقه نیست مجاز نیست؛ این صحت دارد؛ لکن ایشان معتقد است که حقیقت هم نیست؛ اما استعمال محقق الوضع است.

این نکته‌ای بود که در مورد بیان مرحوم آخوند در اینجا وجود دارد.

در این‌جا مرحوم محقق نائینی که شاگرد صاحب کفایه است، اشکالی را بر ایشان وارد کرده است.

خلاصه سخن مرحوم محقق نائینی این است که فرمودند: دو مقام داریم: 1- مقام الوضع؛ 2- مقام الاستعمال

مقام وضع و مقام استعمال در حقیقت دو مقام جدای از هم و مستقل از یکدیگر هستند، به‌گونه‌ای که بینشان تباین وجود دارد و قابل‌جمع نیستند و نمی‌توان یک مقام فرض کرد که هم استعمال باشد و هم وضع تا شما بفرمایید که این استعمال محقق الوضع است!

چراکه اقتضائات دو مقام متفاوت است و هرکدام دارای اقتضائاتی می‌باشند که با دیگری متفاوت بوده و قابل‌جمع نخواهند بود.

مقام الوضع

وضع «تأسيس العلاقة بين اللفظ والمعنی» است؛ یعنی ایجاد یک علقه و رابطه میان لفظ و معنا است، بدین‌جهت که وقتی انسان در مقام وضع قرار می‌گیرد و لفظی را برای یک معنایی وضع می‌کند در حقیقت در مقام ایجاد علقه و رابطه میان لفظ و معنی قرار گرفته است و به‌ناچار باید به هر دو با نظر استقلالی نگاه کند؛ یعنی دو وجود مستقل و متباین هستند که هیچ ارتباطی میان آن‌ها وجود ندارد و این فرد واضع می‌خواهد میان آن‌ها علقه ایجاد کند؛ لذا باید هر دو را مستقلاً ملاحظه کند و سپس لفظ را برای معنا وضع نماید تا دلالت بر معنا بکند.

به‌عنوان‌مثال، لفظ (مثلاً انسان) وجودی مستقل است، معنای انسان هم که حیوان ناطق باشد، وجودی مستقل است؛ بین لفظ انسان و این معنای حیوان ناطق هیچ ربطی وجود ندارد؛ واضع وقتی‌که می‌گوید: «انّي وضعت لفظ الانسان للحيوان الناطق»؛ این لفظ انسان را برای حیوان ناطق وضع کردم، بین لفظ انسان و این حیوان ناطق این رابطه برقرار می‌شود، رابطه‌ی لفظ و معنا، (رابطه‌ی دال و مدلول) ایجاد می‌شود.

پس مقام الوضع، مقام تأسیس علقه بین لفظ و معنا است؛ این مقامی است که مستقل بوده و کار به چیز دیگری ندارد.

اما مقام الاستعمال

در مقام استعمال به خلاف مقام وضع این‌چنین نیست، بلکه مقام الاستعمال مقام مستقل و جدایی است، آن‌هم مقام استعمال لفظ در معنایی است که از قبل برایش وضع شده است؛ یعنی مقام استعمال، مقام (عقیب الوضع) بعد از وضع است؛ مقامی است که بعد از ایجاد علقه بین لفظ و معنا توسط واضع ایجاد شده است؛ حالا که آن علقه ایجادشده، این مستعمل می‌آید و این لفظ را در آن معنای دارای علقه و ارتباط استعمال می‌کند تا به مخاطب برساند که این لفظ دارای این معنا است و این معنا را می‌رساند؛ به‌عنوان‌مثال، من وقتی می‌گویم: «أَقِمِ الصَّلَاةَ»؛ مقصود از این «صلاة» رکعات مخصوصه است.

به‌عبارتی‌دیگر:

مقام الوضع مقام مستقلی است، مقام الاستعمال هم مستقل است. مقام الوضع هم با لفظ و هم با معنا هر دو کار دارد، چراکه می‌خواهد لفظی را برای معنایی وضع کند و این وضع لازمه‌اش این است که ابتدا این آقا هر کدام از لفظ و معنا را جداگانه ملاحظه کند؛ یعنی لفظ را مستقلاً ملاحظه کند و در ذهنش لحاظ کند، معنا را هم ملاحظه کند سپس بگوید که این لفظ را ـ که اول ملاحظه کردم ـ برای این معنا وضع نمودم و بینشان رابطه ایجاد کردم؛ و این در حالی است که لفظ به‌خودی‌خود هیچ حظّ و قیمت مستقلانه‌ای برای انسان ندارد؛ لذا وقتی‌که مستعمل لفظ را استعمال می‌کند، لفظ را فقط به‌عنوان یک وسیله و رابط مورد ملاحظه قرار می‌دهد که به‌خودی‌خود هیچ قیمتی ندارد، بلکه نظر، همان نظر آلی است، نه نظر استقلالی.

به‌عنوان‌مثال: در مقام استعمال، وقتی‌که می‌گویی «زيد»، این لفظ زید (زاء، یاء و دال) به‌خودی‌خود قیمت و ارزشی ندارد، فقط حکم آینه‌ای را دارد که آن هیکل را در مقام استعمال برای من نشان بدهد، چراکه مستعمل، «الهدف الاساس عند المستعمل في استعمال اللفظ ايصال المخاطب لمعنی اللفظ لمعنی الموضوع له» هدف و اساسش فقط رساندن مخاطب از طریق لفظ به این معنا است؛ لذا می‌گویی «زيد» تا شما که این لفظ را می‌شنوی به آن معنای و آن هیکل «زيد» منتقل شوی؛ بنابراین، این لحاظ لفظ لحاظ استقلالی نمی‌شود، بلکه لحاظ آلی است، چون لفظ برای من مستقلاً قیمتی ندارد، فقط از باب این‌که مثل آیینه است و وقتی‌که به آن نگاه می‌کنی هدف این است که شما خودت را در آن ببینی؛ یعنی هدف از نگاه کردن به آیینه خود انسان است؛ اما به‌ناچار به آیینه هم نگاه می‌کنی؛ پس آیینه برای انسان آلیت داشته و استقلالیت ندارد؛ به‌جهت این‌که اگر انسان در آینه پیدا نباشد به آن نگاه نمی‌کند؛ مثلاً اگر روی آینه پرده‌ای کشیده باشند و یا آن را رنگ زده باشند، دیگر در آن آینه نگاه نمی‌کنی. اینجا لفظ را استعمال می‌کنم تا معنا را ببینم؛ پس لفظ آلیت دارد و استقلالیت ندارد.

با این توضیح مشخص شد که در دو مقام، باید با دو نظر متفاوت ملاحظه کرد: 1- استقلال لفظ؛ 2- آلیت بودن لفظ.

لفظ، در مقام استعمال اصلاً ارزشی ندارد، بلکه مغفول‌عنه واقع می‌شود و تنها جنبه‌ی مرآتیت دارد و فرد مستعمل خودِ آن را اصلاً نمی‌بینند؛ ولی در وضع این‌چنین نیست.

و بسیار واضح و روشن است که نظر استقلالی و نظر آلی در یک مورد استعمال با همدیگر جمع نمی‌شوند؛ هرگز نمی‌شود که متعلق نظر در هر دو مقام یکی باشد، چراکه اجتماع استقلالی بودن و آلی بودن محال است؛ و این در حالی است که شما می‌خواهید با به‌کار بردن اصطلاح جدید (استعمال محقق الوضع) میان دو نظر مخالف جمع کنید که شدنی نیست.

جناب محقق نائینی به مرحوم آخوند می‌فرماید: شما می‌گویید که استعمالی به نام استعمال محقق الوضع داریم؛ یعنی استعمالی که می‌خواهد وضع را برای ما درست کند. وضع دو لحاظ دارد «لحاظان استقلاليان»؛ هم لحاظ لفظ و هم لحاظ معنا استقلال دارند و در استعمال لحاظ اللفظ آلیت دارد (استقلالی نیست)؛ و شما می‌خواهید بين دو لحاظ «اللحاظ الاستقلالي و اللحاظ الآلي» در یک مقام جمع کنید درحالی‌که «هذان لايجتمعان» این‌ها با هم جمع نمی‌شوند و خلاف است.

خلاصه اشکال مرحوم محقق نائینی به مرحوم آخوند این است:

«مقام الاستعمال، مقام اللحاظين: اللحاظ الاستقلالي واللحاظ الآلي»؛ مقام استعمال دو لحاظ است: 1- لحاظ آلی؛ 2- لحاظ استقلالی. لحاظ آلی لفظ و لحاظ استقلالی معنا است.

«اما مقام الوضع، لحاظان استقلاليان»؛ اما در مقام وضع دو لحاظ استقلالی هستند: 1- لحاظ لفظ؛ 2- لحاظ معنا و شما می‌خواهید هر دو را دریک جا جمع کنید؛ یعنی یک شخص مستعمل هم واضع و هم مستعمل باشد؛ مستعمل باشد، چراکه این لفظ را در این معنا استعمال می‌کند و از طریق این استعمال می‌خواهد آن وضع را هم ثابت کند، لذا این آقا باید در وضع مستقلاً لفظ را لحاظ کند.

و در مقام استعمال، باید آلیاً استعمال بکند؛ یعنی این آقا درآن‌واحد هم باید به این لفظ لحاظ استقلالی داشته باشد و هم لحاظ آلی داشته باشد و این نمی‌شود و شدنی نیست. این اشکال مرحوم محقق نائینی& است.

در مقابل، بعد از این‌که مرحوم نائینی به مرحوم آخوند اشکال می‌کند، بزرگانی همچون محقق عراقی و دیگران آمده‌اند و در مقام پاسخ شروع کرده‌اند و به محقق نائینی پاسخ داده‌اند؛ و یا به تعبیری، در مقام دفاع از مرحوم آخوند برآمده‌اند.

عبارت محقق نائینی&:

مرحوم محقق نائینی، از سخن مرحوم آخوند تعبیر به توهم می‌کند، می‌فرماید: حرف آخوند چیزی شبیه توهم است.

می‌فرماید:

«(و توهم) إمكان الوضع بنفس الاستعمال كما أفاده المحقق صاحب الكفاية+ (مدفوع) بان حقيقة الاستعمال كما بيناه إلقاء المعنى في الخارج بحيث يكون الألفاظ مغفولا عنها فالاستعمال يستدعى كون الألفاظ مغفولا عنها و توجه النّظر إليه بتبع المعنى بخلاف الوضع‌ فانه يستدعى كون اللفظ منظوراً إليه باستقلاله و من الواضح انه لا يمكن الجمع بينهما في آن واحد»[1] .

این‌که انسان توهم کند که امکان دارد که «بنفس الاستعمال»؛ می‌شود وضع راهم ثابت کرد، همان‌گونه که صاحب کفایه گفته است، این توهم دفع می‌شود و قابل‌پذیرش نیست، به این‌که حقیقت استعمال همان‌گونه که قبلاً گفته‌ شد، «إلقاء المعنى في الخارج»؛ القای معنا در خارج است (معنایی را در ذهن مخاطب القا می‌کند) به‌گونه‌ای که وقتی لفظ را به‌کار می‌بریم، می‌گوییم زید لفظ (زا یا دال) این در ذهن شما مغفول است؛ فقط به‌عنوان مرآة بر زبان جاری می‌شود تا فقط آن معنا را برساند؛ پس استعمال استدعا می‌کند که لفظ مغفول‌عنه واقع بشود و توجه به این لفظ به‌تبع معنا است؛ یعنی به‌جهت این‌که می‌خواهد معنا را برساند، لفظ را می‌بیند، (به‌جهت این‌که می‌خواهد خودش را ببیند به آینه نگاه می‌کند)؛ «بخلاف الوضع»؛‌ اما در وضع این‌گونه نیست. در وضع، به لفظ نگاه استقلالی می‌شود، بعد می‌گوید: حال که این‌طور شد دریک آن نمی‌شود بینشان جمع کرد؛ یعنی نمی‌شود که آقای مستعمل درآن‌واحد هم لحاظ آلی داشته باشد و هم لحاظ استقلالی داشته باشد.

مناقشه‌ی در اشکال محقق نائینی&

محقق عراقی و دیگران در مقام جواب از اشکال مرحوم نائینی حرف‌هایی را بیان کرده‌اند؛ مثلاً گفته‌اند: اینجا دو لحاظ در یک آن و دریک مقام نیست، بلکه متعلقش فرق می‌کند؛ در استعمال وقتی‌که می‌خواهد لحاظ کند، آنجا خود شخص لفظ را لحاظ می‌کند؛ اما در وضع، وقتی‌که وضع می‌کند نوع اللفظ را لحاظ می‌کند؛ یعنی وقتی‌که شما لفظ «زيد» را استعمال می‌کنید، مقصود همین شخص زیدی است که اینجا هست؛ اما واضع که لفظ «زيد» را وضع می‌کند، آن را برای همه‌ی انواع «زيد»، (زيد نائم، زيد قائم، زيد عالم، زيد جاهل، زيد حاضر، زيد غائب و ...) وضع می‌کند؛ اما استعمال که می‌کند، همین «زيد» داخل خانه خودش را می‌گوید، همین «زيد» مدنظر خودش را دارد می‌گوید؛ بنابراین گفته‌اند: این مشکل حل می‌شود؛ لکن بعضی از این حرف‌ها قابل‌پذیرش است و برخی دیگر هم قابل‌پذیرش نیست که البته نیازی به طرح این پاسخ‌ها و دفاعیات آنان «حذرا من الاطالة» نمی‌بینیم.

اما اشکالی بر محقق نائینی قابل‌ارائه است که اگر این اشکال خوب بیان شود و بتوان از آن دفاع کرد می‌شود حرف صاحب کفایه را به کرسی نشاند که راه‌حل خوبی هم هست. به‌نظر می‌آید که این حرف پسندیده‌تر و قابل‌ پذیرش‌تر است و بیشتر می‌تواند قابل پسند باشد؛ آن حرف این است که:

اوّلاً: قبول داریم که مقام استعمال غیر از مقام وضع است. استعمال، «القاء المعنی في الخارج»؛ و وضع «تاسيس العلقة بين اللفظ والمعنی» است.

ثانیاً: قبول داریم که وضع به‌دنبال ایجاد علقه میان لفظ و معنی است.

ولی اینکه این دو مقام امکان جمع در آن‌ها نباشد را نمی‌توانیم بپذیریم چراکه تفاوت لحاظین را که به‌طورکلی تبیین فرمودید قابل مناقشه و خدشه است و این‌گونه نیست که همه‌جا در مقام استعمال با لحاظ آلی باشد و لفظ در معنی فانی شده باشد و هیچ قیمتی نداشته باشد، بله ممکن است رد برخی موارد این وجود داشته باشد ولی قانون کلی نیست.

اما در اینکه این دوتا مقام جمع نمی‌شود، حرف داریم؛ نمی‌توانیم بپذیریم؛ می‌گوییم: بله! مقام استعمال با مقام وضع متفاوت است، این مطلب را قبول داریم که وضع تأسیس علقه‌ی بین لفظ و معنا است؛ اما به دو نکته اشکال داریم:

نکته اول: اینکه حتماً باید مقام استعمال عقیب الوضع باشد (بعد از وضع باشد) و نمی‌تواند هم‌زمان با وضع باشد، در آن اشکال داریم؛ چه اشکال دارد که استعمال حین الوضع باشد؛ یعنی همان موقع که وضع می‌کنیم، استعمال هم کنیم؛ همان‌گونه که خود واضع وقتی‌که وضع می‌کند، استعمال هم می‌کند؛ به تعبیری، اشکالش چیست که «استعمال اللفظ في المعنی حين الوضع» باشد.

نکته دوم: اصلاً چه اشکالی دارد که استعمال و وضع باهم جمع شوند، چرا جمع نمی‌شوند؟

اشکال محقق نائینی این بود که استعمال لفظ، لحاظ آلی دارد. شما وقتی‌که این لفظ را استعمال می‌کنید، همانند نگاه کردن در آیینه است، در زمان نگاه کردن به آینه، آینه برای انسان محو می‌شود؛ اتفاقاً حرف ما هم در اینجا همین است، می‌گوییم: جناب محقق نائینی! این‌طور نیست که در همه‌جا وقتی‌که در مقام استعمال لفظ را استعمال می‌کنید، لفظ محو شده و در معنا فانی بشود، بلکه گاهی از اوقات ممکن است این‌طور نباشد که موارد آن کم هم نیست وقتی شما لفظ را استعمال می‌کنید لفظ برایتان خصوصیت دارد؛ لذا می‌گردید و آن لفظ احسن را انتخاب می‌کنید.

مثلاً سخنران‌ها وقتی می‌خواهند سخنرانی کنند، سعی می‌کنند که بهترین الفاظ را به‌کار ببرند؛ سخنران فصیح و بلیغ آن سخنرانی است که لفظش را هم لفظ خوبی انتخاب کند؛ لذا مجری‌هایی هم که می‌خواهند برنامه اجرا کنند، یک سری الفاظ را یادداشت می‌کنند تا در موقع اجرای برنامه آن‌ها را به‌کار ببرند. یا حتی برخی از سخنران‌های بزرگ، سخنان خود را می‌نویسند، چون می‌خواهند الفاظی را که به‌کار می‌برند، الفاظی دقیق و زیبایی باشد بسیار واضح است که او تماماً در مقام استعمال است و اصلاً در مقام وضع نیست ولی درعین‌حال مراقب است که در به‌کارگیری الفاظ و واژگان دقت کند؛ اول آن‌ها را ملاحظه نماید و بهترین لفظ را استخدام نماید، چراکه هدفش فقط انتقال مفاهیم با هر لفظی باشد نیست، بلکه هدفش این است که معنی را با بهترین لفظ به مخاطبش برساند، لذا نظر به خود الفاظ در حین استعمال هم‌ نظر استقلالی است نه نظر آلی.

یا در مثالی دیگر: مثلاً کسی‌که با زبان عربی آشنایی زیادی ندارد، زمانی‌که می‌خواهد در عالَم عربی حرف بزند، گاهی از اوقات می‌گردد تا لفظ خوبی پیدا کند؛ پس به لفظ آن توجه دارد، می‌گردد تا واژه‌ی واژه بهتری پیدا کند. مثلاً فردی که فارس زبان است و در عالَم عربی می‌خواهد برود و نان بخرد، به نانوایی که وارد می‌شود می‌داند که نان می‌خواهد، محتوا را می‌داند؛ لذا اول می‌گردد تا ببیند که به نان در زبان عربی چه می‌گویند؛ می‌گردد تا کلمه‌ی «خُبز» را پیدا می‌کند، بعد به نانوا می‌گوید: من خُبز می‌خواهم.

پس لحاظ استقلالی به لفظ هم می‌شود، این‌طور نیست که همه‌جا لفظ، فانی در معنا باشد، گاهی ممکن است باشد؛ لکن مرحوم محقق نائینی قانونی وضع کرده و گفته است که در استعمال لفظ، لحاظ آلی دارد نه لحاظ استقلالی.

می‌گوییم: این قانون شما قابل خدشه است، قانون کلی نیست، ممکن است مواردی باشد، ممکن است مواردی هم نباشد؛ لذا اگر پذیرفتیم، مثل این مبانی که بیان کردیم از قبیل موضوع سخنران و ... دنبال لفظی می‌گردد که آشنا با آن نیست، این‌ها دنبال لفظ می‌گردند، لفظ را هم استقلالاً لحاظ می‌کنند، اگر این مطلب را پذیرفتیم، می‌گوییم: یکی از مواردی که لفظ با لحاظ استقلالی هم لحاظ شده و به آن نگاه می‌شود همین مورد استعمال محقق الوضع است، همین موردی است که مرحوم آخوند فرمودند که لفظ استعمال بشود، در ضمن، وضع را هم برای ما ثابت کند؛ پس این‌جا لحاظ استقلالی می‌تواند باشد.

درنتیجه امکان جمع میان دو مقام وجود دارد که هم استعمال باشد و هم وضع باشد؛ و همان تعبیر محقق الوضع می‌تواند تعبیر خوبی برای آن باشد.

بنابراین اگر این قانون محقق نائینی شکسته شد می‌توان گفت که مورد استعمال محقق الوضع نیز یکی از همین مواردی است که در آن نظر استقلالی موردتوجه واقع می‌شود و دیگر جمع میان دو لحاظ اشکالی نخواهد داشت.

این اشکال بر محقق نائینی و دفاع از صاحب کفایه


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo