سید ابوالفضل طباطبائی

خارج اصول

1401/02/19

بسم الله الرحمن الرحيم

 

موضوع: المقدمة/الصحيح و الأعم /مقدمه سوم: تصویر قدر جامع میان همه افراد (مقایسه‌ای میان نظرات اجلاء اصول و مقدمه‌ای برای مقتضی التحقیق)

 

در امر دهم از مقدمه صاحب کفایه بودیم که بحث از صحیح و اعم بود.

گفتیم برای این‌که به بحث صحیح و اعم ورود درستی داشته‌باشیم نیاز است که چند مقدمه را بیان کنیم.

در مقدمه‌ی سوم با عنوان «تصویر قدر جامع میان همه افراد الفاظ شرعیه» بودیم.

بحث صحیح و اعم در این است که این الفاظ شرعیه همانند لفظ «صلاة» که واردشده، آیا موضوع‌له صلاة، صلاة صحیحه است یا این‌که برای اعم از صحیح و فاسد وضع شده است؟

دراین‌باره دو منهج صحیحی و اعمی وجود دارد.

بنا بر هر دو منهج (صحیحی و هم اعمی) باید این بحث را روشن کنیم که آیا تصویر قدر جامع لازم داریم یا نداریم؟

منظور از تصویر قدر جامع این است که چه اعمی‌ها و چه صحیحی‌ها می‌گویند، کلمه‌ی «صلاة»، صد یا ده یا پنج فرد دارد؛ مثلاً صلاة تام، صلاة قصر، صلاة مسافر، صلاة عن قیام، صلاة اضطجاعی و افراد آن مثل صلاة آیات و صلاة المیت و ... همه‌ی این‌ها افراد نماز هستند که این کلمه‌ی صلاة «تطلق علی جميع الافراد»؛ بر جمیع افراد آن بار می‌شود.

هیچ‌کدام از این‌ها وضعشان مشترک لفظی نیست؛ یعنی کلمه‌ی صلاة برای هرکدام از افرادش به‌صورت جداگانه وضع نشده است؛ لذا باید بگوییم که مشترک معنوی است.

و در اشتراک معنوی باید قدر جامع داشته‌باشیم تا در ذهن تصویر کنیم و آن لفظ برای این قدر جامع وضع بشود و این‌ها افراد قدر جامع بشوند.

این سومین مقدمه‌ای بود که باید بیان می‌شد.

در تصویر قدر جامع چند نظر وجود داشت. علت آن‌هم این است که وقتی می‌خواهیم بین افراد نماز (نماز خوابیده، نماز نشسته، نماز ایستاده، نماز تمام، نماز قصر، نماز آیات، نماز میت و ... که هرکدام ماهیت‌های جداگانه‌ای هستند؛ که مواد و شکل آن‌ها با یکدیگر متفاوت است قدر مشترک پیدا کنیم؛ اصولیین (‌چه اعمی‌ها و چه صحیحی‌ها) به تکاپو افتاده‌اند تا قدر جامع را به تصویر بکشند.

لذا قدر جامع را باید بر هر دو منهج صحيحي و اعمی بررسی کرد.

آنچه که تابه‌حال در مقدمه سوم برای تصمیم‌گیری در بحث مهم صحیح و اعم بیان شد، سه نظریه از سه شخصیت بزرگ علم اصول فقه بود که به‌طور خلاصه به آن اشاره‌ای می‌کنیم:

    1. رأی صاحب الکفاية&

    2. قول المحقق النائيني&

    3. قول السيد الامام الراحل+

مرحوم آخوند این‌گونه می‌فرماید:

«ومنها: إنّه لابد ـ على كلاّ القولين ـ من قدر جامع في البين، كان هو المسمى بلفظ كذا، ولا إشكال في وجوده بين الأفراد الصحيحة، وإمكان الإِشارة إليه بخواصه وآثاره، فإن الاشتراك في الأثر كاشف عن الاشتراك في جامع واحد، يؤثر الكلّ فيه بذاك الجامع، فيصحّ تصوير المسمى بلفظ الصلاة مثلاً: بالناهية عن الفحشاء، وما هو معراج المؤمن، ونحوهما»[1] .

مرحوم صاحب کفایه قائل‌اند که «علی کلا المبنيين» بر هر دو مبنا (یعنی صحیحی‌ها و اعمی‌ها) باید قائل به‌ضرورت تصویر قدر جامع میان افراد الفاظ شرعیه بشویم تا موضوع‌له مشخص بشود.

و راه آن‌را از طریق انتزاع تصویر قدر جامع از ناحیه‌ی اثر مشترک میان همه‌ی افراد می‌دانند.

مرحوم آخوند فرمودند: چاره‌ای نداریم جز این‌که قدر جامع را از طریق اثر عمل شرعی به‌دست آوریم؛ بگوییم ازجمله آثار «صلاة»؛ {تَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنكَرِ}[2] ؛ بازدارنده‌ی انسان از زشتی‌ها و گناهان است، «مِعْرَاجُ‌ المُؤْمِنِ»[3] است، «قُرْبَانُ‌ كُلِ‌ تَقِيٍّ»[4] است. پس آن‌که ناهی از فحشاء و منکر است، عنوان جامعی است که همه‌ی افراد صلاة را شامل می‌شود؛ یعنی حتی صلاة الغرقی هم باید {تَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنكَرِ} باشد.

پس قدر جامع را از اثر عمل انتزاع می‌کنیم.

نظریه‌ی دوم قول مرحوم محقق نائینی بود.

حسب برداشتی که از حرف مرحوم محقق نائینی شده، ایشان به‌طور کامل در مقابل مرحوم آخوند قرار دارد. محقق نائینی قائل به این هستند که اصلاً نیازی به تصویر قدر جامع نداریم؛ چراکه با تصویر آن به مشکلی اساسی برمی‌خوریم که لاینحل است و باید جایگزین پیدا کنیم؛ راه حل جایگزین آن این است که تصویر قدر جامع را توجه به اختلاف مراتب افراد الفاظ شرعیه می‌دانند که لفظ برای مرتبه‌ی اعلی وضع شده و سایر مراتب از باب نازل منزله‌ی آن مرتبه به‌شمار می‌آید و اصطلاحاً اطلاق مطلق به فرد اکمل آن اطلاق دارد.

به‌عنوان‌مثال لفظ «صلاة» برای اعلی مراتب صلاة وضع شده است.

این صلاة زمانی‌که بدون قید آمده باشد به عالی‌ترین مرتبه‌ی آن انصراف پیدا می‌کند، چراکه نماز دارای مراتبی است و اختلاف مراتب دارد. عالی‌ترین مرتبه‌ی آن‌که صلاة تامِّ رباعيه‌ی عن قيامٍ و عَن طهارة مائية و با تمام ده جزء باشد این «لفظة الصلاة، وضعت لهذا المعنی»؛ لفظ «صلاة» برای این مفهوم و معنای جامع وضع شده است به‌گونه‌ای که به نماز مسافر هم صلاة می‌گویند.

این‌ها را از باب تنزيل الفاقد منزلة الواجد اطلاق می‌کنیم؛ یعنی آن‌که شرط را ندارد نازل منزله‌ی واجد می‌دانیم و نیازی به تصویر قدر جامع برای آن نداریم.

عبارت محقق نائینی به‌حسب آنچه که سید خویی& در «أجود التقريرات » نقل فرموده این‌گونه است:

«فتصوير الجامع‌ فيها في (غاية الإشكال) على الصحيح فضلا عن الأعم فان مراتب الصحة مراتب متعددة كالصلاة مثلا فان أقل مراتبها صلاة الغرقى وأعلى مراتبها صلاة الحاضر المختار وبينهما وسائط كثيرة فتصوير جامع حقيقي يكون متعلق الأمر ويجمع تمام تلك المراتب صعب جداً (واما) على الأعم (فأشكل) فان كل صلاة فرضت إذا بدل بعض اجزائه إلى اجزاء آخر فالصدق على حاله (ويمكن) دفع الإشكال عن كلا القولين بالتزام ان الموضوع له أولا هي المرتبة العليا الواجدة لتمام الاجزاء والشرائط والاستعمال في غيرها من المراتب الصحيحة على قول الصحيحي أو الأعم منها على الأعم منها على الأعم من باب الادعاء والتنزيل (والموضوع له) على كلا القولين (هي) المرتبة العليا وبقية المراتب الصحيحة أو الأعم يستعمل فيها الألفاظ ادعاء ومن باب تنزيل الفاقد منزلة الواجد مسامحة»[5] .

سومین قول نظر مرحوم امام+ بود.

ایشان می‌فرماید:

فنقول: «إنّه لامنع عن القول بكون الصلاة وأضرابها موضوعة لنفس الهيئة اللابشرطية الموجودة في الفرائض والنوافل; قصرها وتمامها، وما وجب على الصحيح والمريض بأقسامها، إلاّ بعض المراتب التي لاتكون صلاة، كصلاة الغرقى.

والحاصل: أ نّها وضعت لهيئة خاصّة مأخوذة على النحو اللابشرط فانية فيها موادّها الخاصّة ـ من ذكر وقرآن وركوع وسجود ـ تصدق على الميسور من كلّ واحد منها وهيئتها صورة اتّصالية خاصّة حافظة لمادّتها، اُخذت لابشرط في بعض الجهات»[6] .

مرحوم امام می‌فرماید: مشکل کار اینجاست که ابتدا شما می‌آیید و برای خودتان صحت و فساد را تفسیر می‌کنید، سپس می‌گویید این عمل که تمام شرایط ده جزء را دارد، صحیح است؛ و این‌که اجزا را به‌طور کامل ندارد، فاسد است؛ بعد می‌خواهید بین افراد صحیح و فاسد قدر جامع به تصویر بکشید. لذا کار مشکل می‌شود.

مرحوم امام در اینجا دو مطلب دارند:

    1. این‌که تصویر قدر جامع مقدم بر مرحله صحت و فساد است، چراکه صحت و فساد نتیجه‌ی تطبیق مأتی‌به بر مأموربه است؛ یعنی آن چیزی را که من انجام داده‌ام با آن چیزی که مأموربه آن هستم باهم تطبیق کنم، اگر تطبیق کرد، می‌گوییم صحیحٌ؛ و اگر تطبیق نکرد می‌گوییم فاسدٌ؛ اما وضع لفظ بعد از مرتبه‌ی إتیان بین عمل نیست، بلکه وضع لفظ برای این مفهوم قبل از صحت و فساد است. لذا تصویر قدر جامع از حیث مرتبه بر تفسیر و تطبیق صحت و فساد مقدم است.

صحت و فساد مسأله‌ای خارجی است، چون زمانی‌که شما نماز را خواندید، نماز مأتی‌به را با نماز مأموربه تطبیق می‌دهید اگر تطبیق کرد، می‌گویید صحيحٌ؛ و اگر تطبیق نکرد می‌گویید فاسدٌ؛ اما لفظ در مقام وضع قبل از این مسأله می‌باشد.

    2. مطلب دوم این است که چه ضرورت دارد بحث صحیح و اعم را مطرح کنیم. باید این عنوان را از اصول برداریم و این‌طور بحث کنیم که این الفاظ شرعیه‌ی صادره از شارع مقدس که «بَينَ ايدِينا» است، موضوع‌له این‌ها چیست؟ اصلاً دنبال بحث صحیح و اعمی در آن‌جا نرویم تا بتوانیم قدر جامع پیدا کنیم.

در این‌جا ایشان موضوع‌له را آن هیئت لابشرطی می‌دانند که می‌تواند دارای مواد مختلفی باشد و هیئت نیز به‌قدری که میسور باشد تحقق پیدا می‌کند؛ یعنی آنچه که الفاظ برای آن وضع شده، آن هیئت خضوعیه و خشوعیه‌ای است که مواد آن فانی در هیئت می‌شود و شامل هیئت صلاة عن قيام و عن طهارة مائية، تا صلاة اضطجائی و با طهارة ترابيه نیز می‌شود.

اشکال محقق نائینی این بود که مواد با تغییر پیدا کردن ماهیت هم تغییر می‌یابد. به‌عنوان‌مثال، ماهیت نمازی که رکوعش در حال نشسته باشد با نمازی که رکوعش در حال ایستاده باشد فرق می‌کند؛ اما مرحوم امام می‌فرماید ماده فانی در هیئت می‌شود و از خودش اثر و ماهیتی ندارد. زمانی‌که ماده نماز فانی در هیئت نماز شد، هیئت خضوعیه و خشوعیه پیدا می‌کند.

در این‌جا تصویر جامع هم ضرورتی ندارد یا لااقل به‌صورت هیئت خشوعیه و خضوعیه است؛ اما قبل از بحث صحت و فساد لازم نیست که بحث صحیح و اعم را مطرح کنیم.

این سه نظر و سه رأی بود که دراین‌باره مطرح شده بود.

تأملی دیگر

آنچه که از نظرات و آراء بزرگان مطرح گردید به‌نظرمان کفایت می‌کند؛ اما به‌نظر می‌رسد که برای دریافت پاسخ به چند پرسش لازم باشد تأملی دیگر در این ماجرا داشته‌باشیم.

آن سؤالات و پرسش‌ها عبارت‌اند از:

    1. هدف از تصویر قدر جامع چیست؟ چرا صاحب کفایه اصرار بر لزوم تصویر قدر جامع دارد؟

    2. آیا صاحب کفایه که قائل به‌ضرورت تصویر قدر جامع علی المبنیین شدند؛ از هدف اصلی خود منحرف نشدند؟ به‌عبارت‌دیگر، صاحب کفایه می‌گوید اشتراک معنوی است و اشتراک معنوی باید قدر جامع داشته باشد. آیا ایشان از این هدفی که بیان کرده‌اند در ادامه از هدف خود منحرف شده‌اند یا نه؟

    3. آیا با این سخن مرحوم امام که فرمود، ما اصلاً صحیح و اعم نمی‌خواهیم و مشکل تصویر قدر جامع با این عبارت حل می‌شود. می‌توانیم بگوییم که ایشان خودش را از بحث تصویر قدر جامع خارج کرده است؟

    4. آیا سخن محقق نائینی مخالف صاحب کفایه است؟

    5. آیا جمع بین این اقوال امکان دارد؟ به‌گونه‌ای که بگوییم، اختلاف اساسی نیست، بلکه اختلاف در تعابیر و مراتب است.

    6. آیا می‌توان برای حل مشکل، به‌جای قائل شدن به تصویر قدر جامع به استکشاف قدر جامع روی آورد؟

برای رسیدن به پاسخ مناسبی به این پرسش‌هایی که به ذهن انسان می‌آید، بایستی آن‌ها را دنبال نمود و با تأملی دیگر در مجموعه‌ی مباحث بدون در نظر گرفتن انتساب نظرات به افراد و شخصیت‌ها، حقیقت مطلب را بررسی کرد.

شاید بتوان به این نتیجه رسید که اختلافات در این بحث اختلافات خیلی اساسی نیست، بلکه اختلافات در تعابیر و الفاظ و مراتب بحث است به‌گونه‌ای که چنانچه مراتب بحث روشن بشود می‌توان به نقطه مشترکی رسید اگرچه اختلافاتی نیز باقی بماند؛ ولی آن اختلافات در حقیقت نقطه‌ی کاهش‌یافته آن‌ها خواهد بود.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo