استاد سیدابوالفضل طباطبائی

خارج اصول

1401/11/16

بسم الله الرحمن الرحيم

 

موضوع: الأوامر/مادة الأمر /بیان مطالبی در فضائل حضرت زینب سلام‌الله‌علیها

 

به‌مناسبت فرارسیدن رحلت جان گذار حضرت زینب÷ نکاتی را درباره‌ی ایشان عرض می‌کنم:

می‌خواهیم با نگاهی غیرمتعارف به حضرت زینب÷ بنگریم.

    1. حضرت زینب نمونه‌ای از باب الله است.

درباره‌ی پیامبر| تعبیر «باب الله» داریم. روایت این‌گونه دارد:

عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ× قَال: «...فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ’ بَابُ اللَّهِ الَّذِي لَا يُؤْتَى إِلَّا مِنْه‌»[1] ؛ همانا رسول خدا| دری است که نمی‌توان به‌خدا رسید، مگر از طریق آن.

همچنین درباره‌ی ائمه معصومین^ نیز این تعبیر بکار رفته است:

تعبیر روایات این‌گونه است: عَنْ أَسْوَدَ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ: «كُنْتُ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ× فَأَنْشَأَ يَقُولُ: ابْتِدَاءً مِنْ غَيْرِ أَنْ يُسْأَلَ نَحْنُ حُجَّةُ اللَّهِ وَ نَحْنُ بَابُ اللَّهِ»[2] ؛ اسود بن سعید نقل می‌کند که گفت: خدمت حضرت ابوجعفر امام محمد باقر× بودم بدون اینکه چیزی از آن جناب بپرسند فرمودند: «ما حجت خدا و باب اللَّه و ... در میان مردم هستیم».

به نمونه‌های دیگر نیز می‌توان اشاره نمود؛ ازجمله:

حَدَّثَنَا هَاشِمُ بْنُ أَبِي عَمَّارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ× يَقُولُ: «أَنَا عَيْنُ اللَّهِ وَ أَنَا يَدُ اللَّهِ وَ أَنَا جَنْبُ اللَّهِ وَ أَنَا بَابُ اللَّهِ»[3] ؛ فرمود: من چشم خدايم، من دست خدايم، من پهلوى خدايم، و من دروازه خدايم.

و یا این روایت: قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ× يَقُول: «...كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ بَابَ اللَّهِ الَّذِي لَا يُؤْتَى إِلَّا مِنْهُ»[4] ؛ امیرمؤمنان علی× دری است که نمی‌توان به‌خدا رسید، مگر از طریق آن.

بنابراین پیامبر| باب الله است؛ [یعنی] دری است که انسان را به‌سوی خدا نزدیک می‌کند. در زیارت پیامبر| نیز به این تعبیر اشاره شده است: «يَا بَابَ اللَّهِ، أَنَا زَائِرُكَ، يَا بَابَ حِطَّةِ اللَّهِ، اللَّائِذُ بِقَبْرِك»[5] ؛ و شبیه این تعبیر در زیارت جامعه‌ی کبیره نیز آمده است: «وَ الْبَابُ الْمُبْتَلَى بِهِ النَّاسُ»[6] .

پیامبر| فرمودند: «أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ، وَعَلِيٌّ بَابُهَا، فَمَنْ أَرَادَ الْمَدِينَةَ فَلْيَأْتِهَا مِنْ بَابِهَا»[7] ؛ من شهر علم هستم؛ [شهر علم خدا هستم و علوم الهی در وجود من است] و علی درب این شهر است و هر که خواهان ورود به این شهر است باید از درب آن وارد شود.

پس به‌این‌ترتیب پیامبر|، باب الله است و علی× نیز باب النّبی است. اگر سؤال شود که «بابُ عَلِیٍ» کیست؟ و اگر کسی بخواهد خود را به علی× نزدیک کند، از چه بابی باید وارد بشود؟

می‌گوییم: درباره‌ی امام حسن و امام حسین‘ بحثی نیست، چراکه آن‌ها امام هستند؛ اما یکی از ابوابی که می‌شود از طریق آن‌ به علی× نزدیک شد، باب الزینب÷ است. این مطلب نیازی به روایت و دلیل هم ندارد. این مطلب تعبیری نیست که ادعای ما باشد، بلکه بزرگان نیز این تعبیر را درباره‌ی حضرت زینب÷ به‌کاربرده‌اند؛ ازجمله مضمون نقلی است از مرحوم آیت‌الله مرعشی نجفی که فرموده بود: زینب÷ باب امیرالمؤمنین× است.

بنابراین اگر این‌چنین شد؛ یعنی پیامبر| باب الله شد و علی× باب النّبی؛ زینب÷ هم باب علی× می‌شود. در وسائط گفته‌اند که می‌شود آن‌را حذف کرد و با حذف وسائط، زینب÷، باب الله می‌شود و با ایشان می‌توان به‌خدا نزدیک شد؛ ازاین‌رو هر کسی بخواهد حاجت و نیازی به‌سوی خدای عزوجل ببرد از راه زینب÷ باید ببرد.

با نظر به‌مسائل گوناگون، زینب÷ در چه مصادیقی باب الله شمرده شده است؟ اکنون بروید و تعبیر وجود مقدس بقيةالله‌الاعظم# را درباره‌ی حضرت زینب÷ مشاهده کنید که در یکی از توقیعاتشان فرمودند: به هر وسیله‌ای حاجتتان برآورده نشد، به عمه جانمان زینب کبری÷ متوسل بشوید.

این همان مصداق باب الله و باب النبی| و باب علی× بودن است.

    2. حضرت زینب÷ شریک و سهیم در همه مأموریت‌ها از امیرمؤمنان تا امام حسین^

با نگاه به‌همه‌ی مأموریت‌های حضرات معصومین^، نقش حضرت زینب÷ را مشاهده می‌کنیم؛ البته نه به‌عنوان یک ناظر و شاهد، بلکه به‌عنوان کسی است که در ماجرا سهیم و شریک است. این سهیم بودن در مأموریت اولیای الهی تنها به حضرت زینب÷ اختصاص ندارد، بلکه در تاریخ نیز همیشه در میان انبیا و اولیا شریکی بوده است که در انجام مأموریت‌ها کنار آن‌ها بوده‌اند.

به‌عنوان نمونه: حضرت مریم÷ در کنار فرزندش حضرت عیسی× بوده و در نبوت وی سهیم بوده‌ است؛ به‌عبارتی ایشان یکی از افرادی بوده که شریعت عیسی را پیش از خودش اعلام کرده است؛ قرآن کریم نیز به آن تصریح فرموده است، آن‌جا که می‌فرماید:

{فَكُلِي وَاشْرَبِي وَقَرِّي عَيْنًا ۖ فَإِمَّا تَرَيِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَدًا فَقُولِي إِنِّي نَذَرْتُ لِلرَّحْمَٰنِ صَوْمًا فَلَنْ أُكَلِّمَ الْيَوْمَ إِنسِيًّا}[8] ؛ (از این غذای لذیذ) بخور؛ و (از آن آب گوارا) بنوش؛ و چشمت را (به این مولود جدید) روشن دار! و هرگاه کسی از انسان‌ها را دیدی، (با اشاره) بگو: من برای خداوند رحمان روزه‌ای نذر کرده‌ام؛ بنابراین امروز با هیچ انسانی هیچ سخن نمی‌گویم! (و بدان‌که این نوزاد، خودش از تو دفاع خواهد کرد!)

یا آن‌جا که می‌فرماید:

{وَجَعَلْنَا ابْنَ مَرْيَمَ وَأُمَّهُ آيَةً}[9] ؛ و ما فرزند مریم [= عیسی‌] و مادرش را آیت و نشانه‌ای قرار دادیم... .

و یا در این آیه که می‌فرماید:

{وَجَعَلْنَاهَا وَابْنَهَا آيَةً لِّلْعَالَمِينَ}[10] ؛ و او و فرزندش [= مسیح‌] را نشانه بزرگی برای جهانیان قرار دادیم!

این سهیم بودن و شریک بودن حضرت مریم÷ در کنار حضرت عیسی× است.

با نگاه به رسالت پیامبر| نیز مشاهده می‌کنیم که حضرت خدیجه÷ در رسالت پیامبر| شریک و سهیم بوده است؛ ایشان در ابلاغ و دعوت رسالت و همراهی با پیامبر سهیم بودند، به‌گونه‌ای‌ که پیامبر هیچ‌گاه فداکاری حضرت خدیجه برای اسلام را فراموش نکردند.[11]

پس از پیامبر| نیز ماجرای کمک و شراکت وجود دارد؛ این کمک و شراکت در سقیفه شکل گرفت. سقیفه درحقیقت پیدایش پرده‌ی ظلمت در مقابل نور بود، به‌گونه‌ای ‌که حجابی از ظلمت، تاریکی و جهل را در برابر نور ولایت و رسالت پدید آورد؛ اما در اینجا تنها کسی‌که مدافع و همراه علی× شد و این پرده ظلمت را کنار زد، صدیقه طاهره÷ بود؛ اگر تلاش ایشان نبود این ظلمت قطعاً به‌تنهایی کنار زده نمی‌شد؛ ازاین‌رو زهرای مرضیه÷، شریک امیرمؤمنان علی× در تداوم و بقای رسالت پیامبر| و اظهار ولایت امیرمؤمنان× به‌صورت فیزیکی و فرهنگی است. کار فیزیکی ایشان این بود که چهل شب به‌همراه علی× مردم را به ولایت دعوت نمود؛ این چهل شب برای دعوت به جنگ و جهاد نبود، بلکه جهت دعوت به اعتراف برای ماجرای غدیر بود؛ اینکه بیایند و بگویند که در ماجرای غدیر چه گذشت و پیامبر| درباره علی× چه فرمود؛ یعنی همان جهاد تبیین که امروز گفته می‌شود. مظلومیت فراوانی در اینجا وجود دارد، زمانی‌که صدیقه طاهره÷ درب خانه معاذ بن جبل رفت تا از او بخواهند تا بیاید و آنچه در غدیر گذشته را برای دیگران بازگو کند؛ او گفت: «فَمَعِي غَيْرِي؟ قَالَتْ: لَا مَا أَجَابَنِي أَحَد»[12] ؛ آیا با من شخص دیگری هم هست؟ صدیقه طاهره÷ فرمودند: نه هیچ‌کس نیست و تنها تو هستی؛ یعنی فقط خودش رو دعوت نمود و فرمود: هیچ‌کس دیگری نیست. کار به‌جایی رسید که حتی یک نفر هم پیدا نشد بیاید و ماجرای غدیر را بیان کند.

آن‌که در این‌جا به‌میدان آمد، صدیقه طاهره÷ بود؛ پس ایشان شریک امیرمؤمنان علی× است. نقش حضرت زینب÷ نیز از همین لحظه آغاز می‌شود؛ چراکه ایشان راوی خطبه فدکیه است. راویان اهل سنت که خطبه فدکیه ‌را نقل می‌کنند، این خطبه را از طریق حضرت زینب÷ نقل می‌کنند[13] .

نقش زینب÷ در همراهی با مأموریت‌ها، آن هم تبیین مأموریت، تداوم رسالت، اظهار ولایت و همراهی صدیقه طاهره÷ و امیرمؤمنان× بود؛ ازاین‌رو اگر تلاش‌های زهرای مرضیه÷ و روایت حضرت زینب÷ در ماجرای خطبه فدکیه نبود، امروز دست ما چیزی از ماجرای خطبه فدکیه نبود؛ ازاین‌رو ما مرهون تلاش‌های حضرت زینب÷ هستیم. زینب÷ ادامه‌دهنده‌ی راه مادرش فاطمه زهرا÷ است.

علامه مامقانی درباره‌ی مقام حضرت زینب÷ این‌گونه می‌نویسد:

«زينب! وما أدراك ما زينب! هي عقيلة بني هاشم، حازت من الصفات الحميدة ما لم يَحُزْها بعد أمّها أحد، وقد حَقَّ أن يُقال فيها: أنها الصدّيقة الصغرى»؛[14] زینب است؛ اما تو چه می‌دانی که زینب کیست! او عقیله بنی‌هاشم است، او از خلق‌وخو و صفات پسندیده، آن مقداری را به‌دست آورد که هیچ‌کسی بعد مادرش به‌دست نیاورد؛ و شایسته است که به ایشان صدیقه صغری گفته شود.

صدیقه صغری زینب کبری÷ بعد از مادرش صفات حمیده‌ای را به‌دست آورده که هیچ کس غیر ایشان پس از مادرش فاطمه‌ی زهرا÷ به‌دست نیاورد و تنها منحصر در شخصیت زینب کبری است. حال، این مطلب را به ارتباط حضرت زینب با امام حسین‘ در مأموریت‌ها اضافه کنید.

زمانی‌که پیش امام حسین آمدند و گفتند که به این سفر نروید! حضرت فرمودند: مأموریت دارم و باید بروم؛ به ایشان گفتند: اکنون که می‌خواهید بروید، لااقل اهل بیت را با خود نبرید.

روایت این‌گونه دارد:

ابن عباس به امام حسین× گفت:

«جُعِلتُ فداك يا حسين! إنْ كان لابدَّ لك من المسير إلى الكوفة، فلا تسري بأهلك ونسائك...»؛ فقال له الإمام الحسين×: يا بن العم، إنِّي رأيت رسول الله| في منامي، وقد أمرني بأمر لا أقدر على خلافه ... إنَّه أمرني بأخذهن معي، يا ابن العم إنهن ودائع رسول الله| ولا آمن عليهن أحداً»[15] .

گفت: جانم به فدایت ای حسین، اگر ناچاری که به‌سمت کوفه حرکت کنی، زن و بچه‌ها را با خود نبر؛ امام حسین× به ابن عباس فرمود: عموزاده، رسول خدا را در خواب دیدم و به من امری کرد که نمی‌توانم از آن مخالفت کنم... به من دستور داد که آن‌ها را با خود ببرم، عموزاده، آن‌ها امانت رسول خدا| هستند و هیچ‌کدام از آن‌ها ایمن نیستند.

در روایت دیگری نیز، آن‌چه که بین امام حسین× و برادرش محمد حنفیه واقع شده است، این‌گونه نقل کرده است:

«فلما كان السحر، ارتحل الحسين× فبلغ ذلك ابن الحنفية، فأتاه فأخذ بزمام ناقته- وقد ركبها- فقال: يا أخي، ألم تعدني النظر فيما سألتك؟ قال: بلى، قال: فما حداك على الخروج عاجلًا؟ قال أتاني رسول الله| بعدما فارقتك فقال: يا حسين أخرج فإنَّ الله قدْ شاء أنْ يراك قتيلًا. فقال محمد بن الحنفية: {إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون‌}[16] ، فما معنى حملك هؤلاء النساء معك وأنت تخرج على مثل هذا الحال؟ قال: فقال لي×: إنَّ الله قدْ شاء أنْ يراهنَّ سبايا فَسَلَّمَ عَلَيْهِ وَ مَضَى»[17] ‌.

هنگامی‌که سحر شد، حسین× به‌سمت عراق به راه افتاد؛ پس خودش را به ایشان رسانید و درحالی‌که امام سوار بود مهار شتر امام را گرفت و گفت: برادرم، آیا به من وعده ندادی که به آنچه از تو درخواست کردم توجه و اندیشه کنی. حضرت فرمود: بله، عرض کرد: پس چه شده که با این شتاب رهسپارى؟

امام× فرمود: پس از اینکه از تو جدا شدم، رسول خدا| را در خواب دیدم که به من فرمود: ای حسین، رهسپار (عراق) شو، خداوند می‌خواهد تو را کشته ببیند!

محمد بن حنفیه گفت: {ما از آن خداییم و به‌سوی خدا برمی‌گردیم}. بااین‌حال چرا این زنان را با خود مى‌برى؟! امام× فرمود: رسول خدا به من فرمود: خداوند مى‌خواهد که آنان را اسیر ببیند!

زینب÷ شریک در مأموریت ابی‌عبدالله است؛ شریک در مأموریت حرف زیاد مهمی است، و همه‌ی این‌ها نیاز به‌تفسیر دارد.

از این‌که جلوتر برویم، به‌زمان امام سجاد× می‌رسیم. ایشان پس از امام حسین× حجت‌الله است؛ یعنی لحظه شهادت امام حسین×، لحظه امامت امام سجاد× است.

سخت‌ترین لحظه‌ی به امامت رسیدن، برای امام سجاد× است؛ چراکه ایشان لحظه‌ای به امامت می‌رسد که پدر بزرگوارشان در گوی قتلگاه است. امام سجاد×، حجت‌الله است؛ اما بیمار است و قدرت و استطاعت تحرک را ندارد. پس میدان را زینب کبری÷ باید اداره کند. لذا حجت مَیدانِی و مدیر میدانِ قافله، زینب کبری÷ است؛ لکن بدون اجازه امام سجاد× قدم از قدم برنمی‌دارد (کاری بدون اجازه ایشان انجام نداده است)؛ اما به‌اندازه‌ای در این مأموریت سهیم است که عندما بصرت به- الإمام زين العابدين×- وهو يجود بنفسه، فقالت له: «مَا لِي أَرَاكَ تَجُودُ بِنَفْسِكَ يَا بَقِيَّةَ جَدِّي وَ أَبِي وَ إِخْوَتِي؛ فَقُلْتُ: وَ كَيْفَ لَا أَجْزَعُ وَ أَهْلَعُ وَ قَدْ أَرَى سَيِّدِي وَ إِخْوَتِي وَ عُمُومَتِي وَ وُلْدَ عَمِّي وَ أَهْلِي مُصْرَعِينَ بِدِمَائِهِمْ مُرَمَّلِينَ بِالْعَرَاءِ مُسَلَّبِينَ لَا يُكَفَّنُونَ وَ لَا يُوَارَوْنَ وَ لَا يُعَرِّجُ عَلَيْهِمْ أَحَدٌ وَ لَا يَقْرَبُهُمْ بَشَرٌ كَأَنَّهُمْ أَهْلُ بَيْتٍ مِنَ الدَّيْلَمِ وَ الْخَزَرِ، فَقَالَتْ: لَا يُجْزِعَنَّكَ مَا تَرَى فَوَ اللَّهِ إِنَّ ذَلِكَ لَعَهْدٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص‌ إِلَى جَدِّكَ وَ أَبِيكَ وَ عَمِّكَ وَ لَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ الميثاق [مِيثَاقَ‌] أُنَاسٍ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ لَا تَعْرِفُهُمْ فَرَاعِنَةُ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ هُمْ مَعْرُوفُونَ فِي أَهْلِ السَّمَاوَاتِ أَنَّهُمْ يَجْمَعُونَ هَذِهِ الْأَعْضَاءَ الْمُتَفَرِّقَةَ فَيُوَارُونَهَا وَ هَذِهِ الْجُسُومَ الْمُضَرَّجَةَ وَ يَنْصِبُونَ لِهَذَا الطَّفِّ عَلَماً لِقَبْرِ أَبِيكَ سَيِّدِ الشُّهَدَاءِ لَا يَدْرُسُ أَثَرُهُ وَ لَا يَعْفُو رَسْمُهُ عَلَى كُرُورِ اللَّيَالِي وَ الْأَيَّامِ وَ لَيَجْتَهِدَنَّ أَئِمَّةُ الْكُفْرِ وَ أَشْيَاعُ الضَّلَالَةِ فِي مَحْوِهِ وَ تَطْمِيسِهِ فَلَا يَزْدَادُ أَثَرُهُ إِلَّا ظُهُوراً وَ أَمْرُهُ إِلَّا عُلُوّاً»[18] ؛ هنگامی‌که حضرت زینب÷ امام سجاد× را دید كه از شدت مصیبت قالب تهی کرده و در حال جان دادن است، فرمود: اين چه حالى است که در تو مى‌بينم، اى يادگار و باقی‌مانده جد و پدر و برادرم، چرا با جان خود بازى مى‌كنى و قالب تهی می‌کنی؟!

امام سجاد× فرمود: چگونه جزع و بي‌تابى نكنم درحالی‌که مى‌بينم سرور و برادران و عموها و پسرعموها و اهل خود را در خون خويش طپيده، عريان و برهنه‌اند، و جامه‌هايشان را از بدن بيرون آورده‌اند، بدون اينكه كفن شده يا دفن گرديده باشند، احدى بالاى سرشان نبوده و کسی نزديكشان نمى‌شود، گويا ايشان از خاندان ديلم و خزر مى‌باشند؟!

حضرت زینب فرمود: آنچه مى‌بينى تو را به جزع نياورد، به‌خدا سوگند اين عهد و پيمانى بوده كه رسول خدا| با جدّ (امیرالمؤمنین×) و پدر (سيّد الشهداء×) و عمويت (حضرت مجتبى×) نموده و خداوند متعال نيز از گروهى از اين امت كه در شمار ستمكاران و سركشان نمى‌باشند پيمان گرفته است که ايشان در بين اهل آسمان‌ها معروف و مشهورند كه اين اعضاء قلم شده را جمع كرده و دفن نموده و اين ابدان و اجسام خون‌آلود را به خاك سپرده و در اين سرزمين براى قبر پدرت سيد الشهداء، نشانه‌اى نصب‌کرده كه اثرش هیچ‌گاه كهنه و مندرس نمی‌شود و گذشت شب و روز آن‌را محو نمى‌كند، و بسيارى از رهبران كفر و الحاد و ابناء ضلالت و گمراهى سعى در نابود كردن آن مى‌نمايند؛ ولى به‌جای اينكه رسم و نشانه‌ی آن از بين برود، ظاهرتر و آشكارتر مى‌گردد.

زینب کبری در اینجا مأمور آرامش بخشی به حجت خداست. بسیار سخت است، در ماجرایی که امام سجاد× قالب تهی می‌کند، و 84 زن و فرزند قرار است که در این قافله بمانند؛ اما خداوند آن‌قدر به زینب کبری÷ قوت قلب و آرامش داده که افزون بر اینکه خودش تحمل مصیبت می‌کند، امام سجاد× را نیز آرامش می‌بخشد؛ و این خیلی جایگاه بلندی است؛ بنابراین زینب کبری در مجموعه‌ی مأموریت‌های بعد از پیامبر| تا امام سجاد× سهیم و شریک بوده و تلاش ایشان تأثیرگذار در جامعه است.

لذا این‌هایی که شعار زن زندگی آزادی سر می‌دهند، باید نقش زن را از اینجا پیدا کنند؛ از حضرت مریم در کنار حضرت عیسی×، حضرت خدیجه در کنار پیامبر|، حضرت فاطمه÷ کنار امیرمؤمنان علی×، حضرت زینب کبری÷ کنار پیامبر|، امیرمؤمنان، فاطمه زهرا، امام مجتبی و امام حسین تا امام سجاد^؛ همه‌ی این‌ها کسانی بودند که یک زن شریک ایشان بوده و این بسیار ارزشمند است.

بنابراین نقش حضرت زینب÷ در مجموعه‌ی رسالت و امامت، نقشی بی‌بدیل بوده که نیازمند تحلیل و تبیین است.


[11] - برای مطالعه بیشتر ر.ک: ام‌المؤمنین حضرت خديجه علیها‌السلام، ص41-128؛ خدیجه همسر گرامی رسول خدا (ص)، ص34-55؛ نگاهی به مقام حضرت خدیجه علیهاالسلام، ص24-32.
[13] - دلائل الامامة، ص109-110؛ منال الطالب في شرح طوال الغرائب، ص501-507؛ شرح نهج‌البلاغة لابن أبي الحديد، ج‌16، ص211.
[14] - تنقيح المقال، ج3، ص79.
[15] - زينب «علیهاالسلام» سر من أسرار أهل الكساء «علیهم‌السلام»، ص48-49؛ السيدة زينب رائدة الجهاد في الاسلام، ص221.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo