درس خارج فقه استاد سید محمد واعظ‌موسوی

1401/08/30

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الحج/واجبات منى /اعمی و اعرج

 

ولو كان عماه أو عرجه واضحاً لايكفي على الأقوى‌، وكذا لو كان غير واضح على الأحوط...[1]

با توجه به اینکه تمامیت از نظر امام خمینی ره شرط صحت هدی است و مانعیت و اموری مانند: خصّی و مرضوض الخصیة و مقطوع الاذن و مقطوع الذنب و مکسور القرن را فرع بر این ضابطه کلی قرار داد شایسته بود دو لفظ " عوراء – عرجاء " را نیز عطف نموده و می فرمود: "ولا العوراء و لا العرجاء البتن عرجها " و به دنبال آن، این عبارت را می آورد و می فرمود: " و لو کان عوراء او عرجُه واضحاً...".

و روشن است که ملاکِ اجزاء تام بودن حیوان هدی است همانگونه که از صحیحه علی بن جعفر استفاده شد و از سوئی، حیوان که دارای نابینائی و یا لنگی واضح باشد ناقص به حساب آمده و از شمول صحیحه فوق خارج می شود فلذا حکم، روشن است.

تقیید دو لفظ " عمی و عرج " به بیّن بودن به پیروی از روایت سکونی است که شیخ ره و صدوق ره روایت کرده اند. وعنه، عن بنان بن محمد، عن أبيه، عن ابن المغيرة، عن السكوني، عن جعفر، عن أبيه، عن آبائه عليهم السلام قال: قال رسول الله صلى الله عليه وآله: لا يضحى بالعرجاء بين عرجها، ولا بالعوراء بين عورها، ولا بالعجفاء ولا بالخرفاء " بالخرقاء بالحرياء خ " ولا بالجذعاء ولا بالعضباء، العضباء مكسورة القرن، والجذعاء المقطوعة الأذن.[2]

مراد از نابینائی آشکار این است که کوری فاحش مانع از حرکت با سائر حیوانات و همراهی در چرا رفتن و آب خوردن باشد هر چند در روایتی که کلینی از سکونی روایت کرده محمد بن يعقوب، عن علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن النوفلي، عن السكوني عن جعفر، عن أبيه، عن آبائه عليهم السلام قال: قال النبي صلى الله عليه وآله: لا يضحى بالعرجاء بين عرجها، ولا بالعجفاء ولا بالجرباء ولا بالخرقاء ولا بالجذعاء ولا بالعضباء.[3] فقط " عرجاء " را مقید به "بین بودن " کرده و از " عمیاء " ذکری به میان نیامده است و در دوران امر بین نقیصه و زیاده، حکم بی تعیّن نقیصه می شود؛ زیرا نقیصه سهویه بیشتر از زیاده سهویه است.

به نظر می رسد که تقیید هر کدام از " عرجاء – اعور " به "بین بودن " مطابق با ضابطه است چرا که اگر مدلول این دو لفظ در حیوان، آشکار نباشد نقص به حساب نمی آید چون مانع از حرکت با کلّه برای چریدن و ... نمی شود به خلاف متن تحریر که احتیاط وجوبی قرار داده است.

ولابأس بشقاق الاذن وثقبه، والأحوط عدم الاجتزاء به، كما أنّ الأحوط عدم الاجتزاء بما ابيضّت عينه.[4]

این عبارت مشتمل بر دو فرع است.

    1. هر چند قطع گوش مطلقا مانع از إجزاء است ولی شکاف یا سوراخ گوش اگر به قصد علامت ایجاد باشند مانعیتی ندارد.

    2. در صورتی که چشم سفید شده باشد صاحب مدارک ره می فرماید: وإطلاق النص وكلام الأصحاب يقتضي عدم الفرق في العور بين كونه‌ بيّنا كانخساف العين ، وغيره كحصول البياض عليها...[5] .

علامه ره در منتهی می فرماید: العوراء لو لم تنخسف عينها و كان على عينها بياض ظاهر، فالوجه المنع من الإجزاء‌ ؛ لعموم الخبر و الانخساف ليس معتبرا...[6] .

معلوم می شود که اعور دارای سه قسم است:

    1. چشم حیوان گرفته شده و باز نمی شود.

    2. سفیدی بر چشم غلبه کرده است.

    3. بینائی یکی از دو چشم کم شده است.

قسم اول و دوم، بیّن است و قسم سوم بیّن به حساب نمی آید.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo