درس خارج فقه استاد سید محمد واعظ‌موسوی

1402/02/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: كتاب الحج/الحلق أو التقصير /المسألة الثامن و العشرین

 

المسألة الثامن و العشرین: يكفي في التقصير قصّ شي‌ء من الشعر أو الظفر بكلّ آلة شاء، والأولى‌ قصّ مقدار من الشعر والظفر أيضاً، والأحوط لمن عليه الحلق أن يحلق جميع رأسه. ويجوز فيهما المباشرة والإيكال إلى الغير، ويجب فيهما النيّة بشرائطها ينوي بنفسه، والأولى‌ نيّة الغير- أيضاً- مع الإيكال إليه.[1]

فرع اول از مسئله بیست و هشتم: يكفي في التقصير قصّ شي‌ء من الشعر أو الظفر بكلّ آلة شاء...

ظاهر فرنایش تعدادی از فقهاء این است که در تقصیر، چیدن مقداری از مو یا ناخن کفایت می‌کند.

شیخ طوسی ره فرموده است: والمرأة ليس عليها حلق، ويكفيها من التقصير مقدار أنملة.[2]

محقق ره فرموده است: و ليس على النساء حلق و يتعين في حقهن التقصير و يجززن منه و لو مثل الأنملة.[3]

علامه ره فرموده است: والمرأة لا حلق عليها ، ويجزئها من التقصير قدر الأنملة[4] .

البته در تمثیل به "قدر الأنملة" دو احتمال وجود دارد:

    1. کفایة از کمترین مقدار است به طوری که کمتر از آن مجزی نیست.

    2. از باب امثال است و کنایه از مسمای تقصی است و بر کمتر از بند انگشت نیز صدق می کند.

احتمال اول از فرمایش مرحوم سیدمحمد صاحب مدارک ره استفاده می شود که فرموده است: ويكفي في التقصير مسماه ، وإن كان الأولى عدم الاقتصار على ما دون الأنملة ، كما هو ظاهر اختيار المصنف رحمه‌الله[5] .

احتمال دوم از فرمایش شهید ثانی ره در مسالک استفاده می شود که فرموده است: و الواجب من ذلك ما يقع عليه اسمه عرفا. و التقدير بالأنملة كناية عنه. و المراد بالتقصير إبانة مسمّى الشعر، أو الظفر، بحلق أو نتف أو قرض بالسنّ أو نحو ذلك.[6]

البته علامه در کتاب مختلف "عدم إجزاء تقصی کمتر از یک قبضه از مو" را نقل کرده است.(المختلف ج4ص294)

اما بررسی روایاتی که در این زمینه وارد شده اند:

    1. صحیحه ای که جمیل بن دراج و حفص بن البختری (که هر دو توثیق خاص شده اند و دارای توثیقات عامه نیز هستند) و غیر آن دو از امام صادق علیه السلام نقل کرده اند:

محمد بن يعقوب، عن علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن ابن أبي عمير، عن جميل ابن دراج وحفص بن البختري وغيرهما، عن أبي عبد الله عليه السلام في محرم يقصر من بعض ولا يقصر من بعض، قال: يجزيه.[7]

به نظر می رسد که مراد از این حدیث، مجزی بودن یکی از دو تقصیر (موی سر یا ناخن) است یعنی ظهور در عدم وجوب دو تقصیر دارد، اما در مقام بیان مقدار لازم از انجام تقصیر برای مجزی بودنّ آن نیست، شاهد بر این ادعا، به کار گرفتن لفظ "مِن" است وگرنه اگر مراد حضرت، کفایت بعضی از هر کدام از مو یا ناخن بود و مسمای تقصیر را حتی در صورتی که به اندازه بند انگشت نیز نباشد کافی می شمرد لازم بود "مِن" حذف شود و به صورت "یقصّر البعض" تعبیر می آورد.

    2. صحیح حلبی از امام صادق علیه السلام

وعنه، عن أبيه، عن ابن أبي عمير، عن حماد بن عثمان، عن الحلبي قال: قلت لأبي عبد الله عليه السلام: جعلت فداك إني لما قضيت نسكي للعمرة أتيت أهلي ولم اقصر، قال: عليك بدنة، قال: قلت: إني لما أردت ذلك منها ولم يكن قصرت امتنعت، فلما غلبتها قرضت بعض شعرها بأسنانها، فقال: رحمها الله كانت أفقه منك، عليك بدنة وليس عليها شئ.[8]

از بیان امام علیه السلام در این حدیث، دو حکم را می توان استفاده کرد:

     کفایت تقصیر بعضی از موی سر؛ زیرا امام علیه السلام در موردی که زن، بعضی را با دندان چید، می فرماید: ليس عليها شئ.

     زن و مرد از ناحیه حکم تقصیر مساوی اند؛ زیرا معنای حکم با افقهیت چنین زنی از سوی امام علیه السلام این است که اگر مردی نیز اینگونه عمل کند وظیفه اش را انجام داده و چیزی بر او نخوماهد بود، لذا احتمال اینکه اکتفاء به بعض در مورد چنین زنی از باب اضطرار بوده، دفع می شود؛ زیرا اضطراری برای مرد نبوده و ظاهر حدیث این است که چنین تقصیری برای مرد نیز کافی است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo