درس خارج فقه استاد سیدمحمد واعظ‌موسوی

1402/03/06

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: كتاب الحج/الحلق أو التقصير /فرع دوم از مسئله بیست و نهم/فرع سوم از مسئله بیست و نهم/المسألة الثلاثون/ المسألة الحادی و الثلاثون

فرع دوم از مسئله بیست و نهم: ولو تخيّر من لا شعر له بينه وبين التقصير يتعيّن عليه التقصير.

هرگاه کسی که موئی بر سر ندارد وظیفه‌اش تخییر بین حلق و تقصیر باشد، تقصیر بر وی یعین پیدا خواهد کرد؛ زیرا قاعده در واجب تخییری این است که با امتناع یکی از دو فرد، فرد دیگر در مقام امتثال، تعین پیدا می کند مگر اینکه کشیدن تیغ بر سر را که به صورت حلق نمادین صورت می گیرد قائم مقام حلق واقعی بدانیم )همانگونه که از حدیث آخر استفاده می شود) که در این فرض کشیدن تیغ بر سر، عِدل تقصیر به حساب آمده و کفایت خواهد کرد، هر چند با این وجود، تقصیر مطابق با احتیاط است.

فرع سوم از مسئله بیست و نهم: ولو لم يكن له شعر حتّى‌ في الحاجب ولا ظفر، يكفي له إمرار الموسى‌ على‌ رأسه.

در صورتی که نه تنها در سر بلکه در ابرو نیز موئس نداشته باشد و ناجن نیز نداشته باشد چون قدرت بر حلق حقیقی و تقصیر ندارد به بدلی که از ادله استفاده می شود رجوع می کند، لذا کشیدن تیغ بر سر در این فرع نیز کفایت می کند.

المسألة الثلاثون: الاكتفاء بقصر شعر العانة أو الإبط مشكل، وحلق اللحية لايجزي عن التقصير ولا الحلق.[1]

وجه عدم مجزی بودن قصر موی عنه و زیر بغل این است که هر چند لفظ "شعر" بر این دو مو نیز صدق می کند ولی چون این لفظ انصراف به موی سر و لحیه دارد، ادله باب شامل آن دو نمی شود و در صورت شک در سقوط تکلیف با قصر آن دو، قاعده اشتغال جلری می شود.

اما عدم إجزاء حلق لحیه از این جهت است که:

اولا: از شمول ادله مانحن فیه خارج است کما اسنکه خداوند متعال فرموده است: ﴿وَلاَ تَحْلِقُواْ رُؤُوسَكُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ ﴾[2] و نیز روایاتی بر کشیدن تیغ بر سر دلالت دارند.

ثانیا: تراشیدن ریش یا حرام است و یا بر خلاف احتیاط وجوبی است و در هر دو صورت به دلیل عدم تمشّی قصد قربت، موجب سقوط واجب عبادی نخواهد شد و روشن است که مقتضای قاعده نیز جریان قاعده اشتغال در صورت شک در سقوط تکلیف است.

المسألة الحادی و الثلاثون: الأحوط أن يكون الحَلق والتقصير في يوم العيد؛ وإن لايبعد جواز التأخير إلى‌ آخر أيّام التشريق، ومحلّهما مِنى‌، ولايجوز اختياراً في غيره. ولو ترك فيه ونفر يجب عليه الرجوع إليه؛ من غير فرق بين العالم والجاهل والناسي وغيره، ولو لم يمكنه الرجوع حلق أو قصّر في مكانه، وأرسل بشعره إلى‌ منى‌ لو أمكن، ويستحبّ دفنه مكان خيمته.[3]

فرع اول از مسئله سی و یکم: الأحوط أن يكون الحَلق والتقصير في يوم العيد؛ وإن لايبعد جواز التأخير إلى‌ آخر أيّام التشريق، ومحلّهما مِنى‌، ولايجوز اختياراً في غيره.

صاحب مدارک ره: (مدارک الاحکام ج8ص196):زمان حلق یا تقصیر را بنا بر قول مشهور در روز عید قربان پس از انجام قربانی دانسته است.

علامه ره در کتاب "المنتهی" فرموده است: لا يجوز الحلق قبل محلّه و هو يوم النحر‌ ، و لا نعلم فيه خلافا. قال اللّه تعالى: ﴿وَ لٰا تَحْلِقُوا رُؤُسَكُمْ حَتّٰى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ﴾[4] . و لأنّ النبيّ صلّى اللّه عليه و آله كذا فعل[5] .

ایشان ره در تذکره پس از اینکه جواز تأخیر حلق تا آخر ایام تشریق را از کافی ابی الصلاح حلبی (الکافی فی القه ص2019) نقل کرده می فرماید: وهو حسن ، لكن لا يجوز له أن يقدّم زيارة البيت عليه ـ وبه قال عطاء وأبو ثور وأبو يوسف[6] .

ادله ای که بر قول مشهور می توان اقامه نمود:

    1. تأسی از رسول اکرم صل الله علیه و آله وسلم که افعال آن حضرت در حجةالوداع حجت شرعی است و بدون وجود دلیل معتبر نمی توان از آنها عدول نمود.

    2. صحیحه محمدبن حمران از امام صادق علیه السلام

محمد بن الحسن باسناده عن موسى بن القاسم، عن عبد الرحمان، عن محمد بن حمران قال: سألت أبا عبد الله عليه السلام عن الحاج غير المتمتع يوم النحر ما يحل له؟ قال: كل شئ إلا النساء، وعن المتمتع ما يحل له يوم النحر؟ قال: كل شئ إلا النساء والطيب.[7]

حکم به حلیت همه محرمات احرام غیر از مسائل جنسی و بوی خوش در روز عید قربان نشانگر این است که حلق نیز در چنین روزی محقق می شود وگرنه محرمات احرام حلال نمی شدند و از اینجاست که فرمایش امام راحل ره در متن تحریرالوسیله مبنی بر جواز تأخیر تا آخر ایام تشریق، بر خلاف احتیاط است.

ادله تعیّن سرزمین منا برای حلق و تقصیر:

    1. صحیحه سیعد الاعرج

وعن عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد، عن علي بن النعمان، عن سعيد الأعرج قال: قلت لأبي عبد الله عليه السلام: جعلت فداك معنا نساء فأفيض بهن بليل؟ فقال: نعم، تريد أن تصنع كما صنع رسول الله صلى الله عليه وآله؟ قلت: نعم، قال: أفض بهن بليل، ولا تفض بهن حتى تقف بهن بجمع، ثم أفض بهن حتى تأتي الجمرة العظمى فيرمين الجمرة، فإن لم يكن عليهن ذبح فليأخذن من شعورهن ويقصرن من أظفارهن، ويمضين إلى مكة في وجوههن، ويطفن بالبيت ويسعين بين الصفا والمروة ثم يرجعن إلى البيت ويطفن أسبوعا، ثم يرجعن إلى منى وقد فرغن من حجهن وقال: إن رسول الله صلى الله عليه وآله أرسل معهن أسامة.[8]

    2. صحیحه ابی بصیر

محمد بن علي بن الحسين بإسناده عن ابن مسكان، عن أبي بصير قال: سمعت أبا عبد الله عليه السلام يقول: لا بأس بأن يقدم النساء إذا زال الليل فيفضن عند المشعر الحرام في ساعة، ثم ينطلق بهن إلى منى فيرمين الجمرة، ثم يصبرن ساعة، ثم يقصرن وينطلقن إلى مكة فيطفن إلا أن يكن يردن أن يذبح عنهن فإنهن يوكلن من يذبح عنهن.[9]

    3. روایت عبدالرحمان ابن ابی عبدالله از امام صادق علیه السلام

محمد بن يعقوب، عن حميد بن زياد، عن ابن سماعة، عن غير واحد، عن أبان بن عثمان، عن عبد الرحمان بن أبي عبد الله، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: كان رسول الله صلى الله عليه وآله يوم النحر يحلق رأسه ويقلم أظفاره، ويأخذ من شاربه ومن أطراف لحيته. أقول: وتقدم ما يدل علي ذلك ويأتي ما يدل عليه.[10]

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo