درس خارج فقه استاد سیدمحمد واعظ‌موسوی

1402/03/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: كتاب الحج/الحلق أو التقصير /فرع دوم از مسئله سی‌ویکم

فرع دوم از مسئله سی‌ویکم: ولو ترك فيه ونفر يجب عليه الرجوع إليه؛ من غير فرق بين العالم والجاهل والناسي وغيره...

مشهور این است که اگر حلق یا تقصیر در منا را ترک کرده و از منا خارج شود واجب است برای انجام حلق یا تقصیر به منا برگردد.

محقق ره در "شرائع" فرموده است: و يجب أن يحلق بمنى فلو رحل رجع فحلق بها فإن لم يتمكن حلق أو قصر مكانه و بعث بشعره ليدفن بها و لو لم يمكنه لم يكن عليه شي‌ء[1] .

علامه به در گتاب "المنتهی" فرموده است: و لو رحل من منى قبل الحلق، رجع و حلق بها أو قصّر واجبا مع الاختيار‌، و لو لم يتمكّن من الرجوع لضرورة، حلق مكانه، و ردّ شعره إلى منى ليدفن هناك، و لو لم يتمكّن، لم يكن عليه شي‌ء[2] .

صاحب مدارک ره پس از عنوان کردن مسئله می فرماید: وهذا الحكم مقطوع به في كلام الأصحاب ، بل ظاهر التذكرة والمنتهى أنه موضوع وفاق[3] .

حال بعضی از روایاتی را که ظهور در نظر مشهور دارند مورد ملاحظه قرارمی دهیم:

    1. صحیح حلبی از امام صادق علیه السلام

محمد بن الحسن باسناده عن موسى بن القاسم، عن ابن أبي عمير، عن حماد عن الحلبي قال: سألت أبا عبد الله عليه السلام عن رجل نسي أن يقصر من شعره أو يحلقه حتى ارتحل من منى قال: يرجع إلى منى حتى يلقي شعره بها حلقا كان أو تقصيرا.[4]

روشن است که القاء شعر در منی ظهور در حلق مو در آن مکان دارد و احتمال اراده حلق در مکان دیگر و بردن یا فرستادن مو به منی برای ریختن (القاء)در آنجا، بر خلاف ظاهر است.

وقتی چنین وظیفه ای برای ناسی وجود داشته باشد به طریق اولی، عامد چنین وظیفه ای خواهد داشت (کما اینکه امام راحل ره نیز در متن فرمودند).

    2. صحیح ابی الصلاح الکنانی از امام صادق علیه السلام

محمد بن يعقوب، عن محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد، عن محمد بن إسماعيل عن محمد بن الفضيل، عن أبي الصباح الكناني قال: سألت أبا عبد الله عليه السلام عن رجل نسي أن يقصر من شعره وهو حاج حتى ارتحل من منى، قال: ما يعجبني أن يلقي شعره إلا بمنى، وقال في قول الله عز وجل " ثم ليقضوا تفثهم " قال: هو الحلق وما في جلد الانسان.[5]

در اینجا نیز "القاء شعر" کنایه از حلق است، البته تعبیر " ما يعجبني أن يلقي..." ظهور در وجوب ندارد بلکه کراهت از آن استشمام می شود، در ضمن از وجوب رجوع برای ناسی اولویت وجوب رجوع برای عامد استفاده می شود.

    3. خبر ابی بصیر

وعنه، عن أحمد بن محمد، عن علي بن الحكم، عن علي بن أبي حمزة، عن أبي بصير قال: سألته عن رجل جهل أن يقصر من رأسه أو يحلق حتى ارتحل من منى قال: فليرجع إلى منى حتى يحلق شعره أو يقصر، وعلى الصرورة أن يحلق[6] . شیخ حر عاملی در ادامه می فرماید:

ورواه الصدوق باسناده عن علي بن أبي حمزة، عن أبي بصير قال: سألت أبا عبد الله عليه السلام وذكر مثله إلا أنه قال: حتى يلقى شعره بها حلقا كان أو تقصيرا، وعلى الصرورة الحلق.

و در ادامه به عنوان حدیث پنجم همین باب آورده است: ثم قال: وروي أنه يحلق بمكة ويحمل شعره إلى منى.[7]

و چنین تعبیری دلیل بر این است که مراد از "القاء الشعر" عبارت از حلق در سرزمین مناست نه اینکه حلق موی سر در مکه صورت بگیرد و به سرزمین منی فرستاده شود وگرنه دو روایت، اختلافی با هم نداشتند.

    4. صحیح ابی بصیر از امام صادق علیه السلام

محمد بن علي بن الحسين باسناده عن ابن مسكان، عن أبي بصير يعني المرادي قال: قلت لأبي عبد الله عليه السلام: الرجل يوصي مكن يذبح عنه ويلقى هو شعره بمكة فقال: ليس له ان يلقى شعره إلا بمنى.[8]

مفاد صحیحه این است که حاجی پس از سفارش به انجام ذبح از جانب او از منا خارج شده و به مکه رفته و در آنجا حلق سرش را انجام می دهد و امام علیه السلام می فرمایند که چنین حقی ندارد مگر اینکه موی سرش را در سرزمین منا حلق کرده باشد.

ملاحظه می شود که این روایات، نظریه مشهور را تأیید می کنند و بدون وجود دلیل قاطع نمی توان از ظهور آنها رفع ید نموده و این روایات را بر استحباب حمل نمود.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo