درس خارج فقه استاد سید محمد واعظ موسوی

1402/11/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: القول فی الصدّ والحصر

المسألة الاول: المصدود: من منعه العدوّ أو نحوه عن العمرة أو الحجّ، والمحصور: من منعه المرض عن ذلك.[1]

آنچه در کتابهای فقهی متعارف است تقدیم حصر بر صدّ است همانگونه که فاضل اصفهانی ره در شرح بر قواعد علامه ره فرموده است: قدّم الحصر هنا للنص عليه في القران، و لعمومه لغة، و أخّره بعد لكثرة مسائل الصد.[2]

اشکالی که بر این عبارت وارد است این است که هر دو مورد (حصر-صد) در قرآن کریم به صراحت ذکر شده اند (حصر دز ایه 196 بقره و صدّ در آیه 24 فتح و 2 مائده) فلذا تنها وجه تقدیم، عمومیت داشتن "حصر" نسبت به صد است.

فرقی که بین حصر وصد وجود دارد این است که سبب حصر، مریضی است ولی سبب صدّ، دشمن است و همانگونه که علامه ره در تذکره فرمده است: هذا المصطلح اتفقت علیه کلمة الاصحاب.

کما اینکه در صحیحه معاویة بن عمار از امام صادق علیه السلام نیز وارد شده است:

محمد بن علي بن الحسين باسناده عن معاوية بن عمار، عن أبي عبد الله عليه السلام أنه قال: المحصور غير المصدود، وقال: المحصور هو المريض، والمصدود هو الذي يرده المشركون كما ردوا رسول الله صلى الله عليه وآله ليس من مرض، والمصدود تحل له النساء، والمحصور لا تحل له النساء.[3]

فرق بین إحصار و حصر: گاهی لفظ "حصر" علاوه بر ممنع از انجام اعمال به سبب مریضی، در منع به سبب دشمن نیز استعمال می شوذ، منتهی در مورد "مرض" تعبیر به إحصار می شود ولی در مورد دشمن به حصر تعبیر می شود لذا به سبب احصار غیر از منع به سب حصر است.

این اختلاف در تعبیر در لغت نیز وارد شده، لذا ابن سکیت می گوید: أَحْصَرَهُ المرضُ، إذا منَعه من السفر أو من حاجةٍ يريدها. قال الله تعالى: (فإنْ أُحْصِرْتُمْ...). قال: وقد حَصَرَهُ العدوُّ يَحْصُرونَه، إذا ضيّقوا عليه وأحاطوا به. وحاصَروهُ مُحاصَرَةً وحِصاراً.[4]

همانگونه که ملاحظه می شود ظاهر چنین گفتاری، وجود فرق بین دو لفظ (إحصار0حصر) است که احصار به معنای منع به مرض و حصر به معنای حصر به دشمن است.

فیّومی نیز در "المصباح المنیر" به وجود این فرق تصریح نموده و آن را از "ثعلب" و "فرّاء" حکایت کرده است (المصباح المنیر ص138).

پس معلوم می شود که از نظر اکثر اُدبا، لفظ "صدّ" مرادف با لفظ "حصر" است به خلاف لفظ "احصار".

ابن ادریس ره نیز که هم فقیه برجسته و هم أدیب ماهری است می گوید: يقال أحصره المرض، و حصره العدو[5] .

مرحوم طبرسی در تفسیر مجمع البیان به نقل از مبّرد و زجاج، اینگونه آورده است: يقال للرجل الذي منعه الخوف أو المرض عن التصرف: قد أحصر، فهو محصر.[6]

از آنچه گذشت معلوم می شود که لازم است بین دو لفظ (مُحصَر که اسن مفعول باب أفعال است – محصور که اسن مفعول ثلاثی مجرد است) فرق بگذاریم، به کسی که به سبب مرض یا خوف، منع شده است لفظ "مُصر" را اطلاق کنیم و به کسی که به سبب دشمن، منع شده است.

لفظ "محصور" را اطلاق نمائیم؛ البته در صحیحه معاویة بن عمار، لفظ "محصور" بر ممنوع به سبب مرض اطلاق شده که احتمالاً به جهت تساهل از سوی راوی است وگرنه حضرت ازمه (علیهم السلام) فصیحترین مردمند و جایگاه را به هنگام استعمال، رعایت می کنند.

آنچه از فحص در آیات قرآن کریم به دست می آید این است که لفظ "احصار" که اسم مفعول آن "محصور" است فقط در مورد کسی که به سبب مریضی، ممنوع شود استعمال می شود مثل: ﴿وَأَتِمُّواْ الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ...﴾[7]

و لفظ "صدّ" در مورد صلح حدیبیه به کار رفته که دشمنان پیامبر اکرم صل الله علیه و آله وسلم و اصحابش را از انجام عمره منع کردند: مثل قول خداوند: ﴿هُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَالْهَدْيَ مَعْكُوفًا أَن يَبْلُغَ مَحِلَّهُ...﴾[8] و از قبیل همین استعمال است قول خداوند متعال: ﴿وَلاَ يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَن صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ...﴾[9]

باز هم متذکر می شویم که در ممانعت دشمن، علاوه بر لفظ "صدّ" لفظ "حصر" و لفظ "محصور" استعمال می شوند.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo