درس خارج اصول استاد سید محمد واعظ‌موسوی

1400/08/01

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: العام و الخاص/تعريف العام /أسماء اعداد

أسماء اعداد ( لفظ "عشرة" و نظائر آن [1] )

می‌دانیم که ألفظ و صیَغ عموم برای دلالت بر سرایت حکم به همه أفرادی که تحت عموم واقع می‌شود، وضع شده‌اند، مثل "هیئت جمع محلی به لام"، در خطاب "اکرم العلماء" که بر مادّه "عالم" وارد شده و برای دلالت بر سرایت حکم وجوب إکرم به همه إفراد مدخول "ال" یعنی مصادیق عالم، وضع شده‌ است، و همین مطلب در مورد لفظ "کل و اخوات" این نیز جاری است.

با چنین بیانی فرق بین ألفاظ عموم و لفظ "عَشَرة و نظائر" آن روشن می‌شود؛ زیرا این لفظ به إعتبار اینکه از أسماء و أجناسی است برای دلالت بر طبیعة مهمله‌ای که متشکل از 10 واحد است، وضع شده و بر همه مجموعه‌ای که متشکل از آحاد دهگانه باشد صدق می‌کند، امّا نمی‌توان آن را از ألفاظ عموم به حساب آورد نه نسبت به مدخول آن، در مثل: " اکرم عشرة رجال " که بر سرایت حکم بر هر مصداقی از مصادیق مدخول "عشرة" که در رجل است، دلالتی ندارد، هرچند به مقتضای إطلاق بر مخیّر بودن مکلف در تطبیق "عشرة رجال" بر هر صنفی از مردان دلالت می‌کند، خواه آن صنف از علماء باشد یا از سادات و یا از فقراء و ... ، منتهی چنین دلالتی از إطلاق و مقدماتِ حکمت استفاده می‌شود نه از وضع، امّا نسبت به آحادی که در عدد " عشرة، سبعة و خمسة و..." از ترکیب آنها حاصل شده است، هرچند حکم متعلق به این عدد سرایت ضمنی به آحاد پیدا می‌کند، همان‌گونه که تعلق حکم به هر مرکبی، تعلق ضمنی آن حکم به أجزاء مرکب به حساب می‌آید، مثل تعلق وجوب به نماز در خطاب "أقمِ الصلاة" که بر هر کدام از أجزاء نماز تعلق پیدا می‌کند، ولی روشن است که سرایت ضمنی حکم به أجزاء نماز، تعلق پیدا می‌کند، ولی روشن است که سرایت ضمنی حکم به أجزاء مرکب غیر از سرایت حکم عام به جمیع افراد است که عبارت است از سرایت احکام مستقّله متعدّده به افراد و موضوعات، متعدد است، چرا که در أسماء أعداد یک حکمی که به موضوع واحد تعلق گرفته در ضمن همان موضوع به أجزاء سرایت می‌کند، یعنی هر جزئی از أجزاء یک مرکب، متعلق حکم ضمنی است وحکم استقلالی ندارد.

ممکن است گفته شود: استغراق "عشرة" و نظائر آن از أسماء اعداد به اعتبار واحد است؛ زیرا هر مرتبه‌ای از مراتب أعداد که دارای عنوان خاص خود است، از "آحاد" تشکیل شده و "واحد" که به منزله مادّه تشکیل دهنده آن مراتب است، بر هر کدام از آحاد دلالت می‌کند، بنابراین هر عددی مانند " خمسة یا سبعة یا عشرة و ..." به اندازه خودش دربرگیرنده "واحد" است، و اینکه لفظ "عشرة و..." منطبق بر "واحد" نمی‌شود، لطمه به حساب نمی‌آید؛ زیرا در مورد لفظ "عام" مثل "کل" نیز مفهوم "کل رجل" بر هر فردی از أفراد، إنطباق پیدا نمی‌کند بلکه مدخول آن با توجه به وسعتی که دارد بر هر فردی از أفراد إنطباق پیدا می‌کند.

این مطلب به نظر ما قابل قبول نیست؛ زیرا هرچند مراتب از أعداد از آحاد تشکیل شده (عشرة: عبارت است از 10 تا یکی و عشرین: عبارت از 20 تا یکی است) ولی لفظ "واحد" مادّه تشکیل دهنده لفظ عشرة و نظائر آن نیست تا بر عروض هیئت "عشرة و نظائر" آن بر شمول و استغراق دلالت نماید.

در تبیین هرچه بهتر این مطلب می‌گوئیم: نسبت "واحد" به "عشرة" مثل نسبت "عالم" به "علماء" که جمع مذکر عالم است، نیست؛ زیرا "عالم" مادّه تشکیل دهنده علماست که هیئت جمع مکسر بر آن عارض شده است، فلذا دارای شمول و إستغراق بودن از آن فهمیده می‌شود امّا هیئت "عشرة" و سائر مراتب أعداد بر لفظ "واحد" عارض نمی‌شوند؛ زیرا "واحد" از أجزاء تشکیل دهنده مرکبی مانند "عشرة" است. و "عشرة" از کنار هم قرار گرفتن 10 واحد تشکیل می‌شود و یا إنتفاء هرکدام از آن‌ها منتفی می‌شود و به مرتبه‌ای که لفظاً و معناً با "عشرة" مباین است تبدیل می‌شود، مثلاً اگر دو واحد از "عشرة" کم شود به "ثمانیة" تبدیل می‌شود که هم از نظر لفظ و هم از نظر معنی، غیر از "عشرة" است. بنابراین همانگونه که عروض "کل" بر "جزء" معقول نیست، عروض "عشرة" بر "واحد" نیز معمول نیست.

نتیجه: أسماء أعداد مثل "عشرة" و نظائر آن، همانند "کل" و "جمع محلی به ال" نیستند تا از الفاظ عموم به حساب آیند.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo