درس خارج اصول استاد سید محمد واعظ‌موسوی

1401/02/26

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المطلق و المقيد/تعريف المطلق /علم جنس، اشکال آخوند ره بر اُدَباء

علم جنس: از جمله‌ی مصادیق مطلق که در علم اصول مورد بررسی قرار می‌گیرد، علم جنس است.

دو فرق بین "اسم جنس" و " علم جنس " در کتوب ادبیات گفته شده است:

    1. اسم جنس نکره است و با "ال" معرفه می‌شود ولی علم جنس، معرفه است و احکام معرفه (مبتداء واقع شدن، معرفه بودن صغت و...) بر آن مترتب می‌شود.

    2. اسم جنس برای دلالت بر "نفس ماهیت" بدون اینکه با قید "تعین در ذهن" همراه باشد وضع شده ولی علم جنس، برای دلالت بر "ماهیت مقید به قید" وضع شده است یعنی علم جنس برای دلالت بر "ماهیت متعیّنه" وضع شده است و همین قید "تعین در ذهن" موجب شده که چنین لفظی، معرفه به حساب می‌آید.

آخوند ره مراد از قید "تعین ذهنی" را همان تصور و لحاظ ذهنی می‌داند که در معنای "علم جنس" اخذ شده است (کفایةالاصول ج1ص378-379) بنابراین واضع در وضع دو لفظ " اسد " (اسم جنس) و " اُسامة " (علم جنس) برای دلالت بر ماهیتی مانند " حیوان مفترس " دو گونه عمی می‌کند به این صورت که در هنگام وضع لفظ " اسد "، ماهیت حیوان مفترس را لحاظ کرده و لفظ اسد را برای دلالت بر این معنا با قطع نظر از ملحوظ بودن آن، وضع کرده است ولی وقتی در صدد وضع لفظ " اُسامة " بر آمده این لفظ را برای " حیوان مفترس " با قید " ملحوظ بودن " وضع کرده است فلذا " اُسامة " به معنای حیوان مفترس نیست بلکه به معنای حیوان مفترس متعیّن ذهنی است و روشن است که وجود ذهنی نیز همانند وجود خارجی از تشخیص و تعین برخوردار است و هرکدام از این دو وجود، موجب تعیّن در موطن خود می‌شوند.

اشکال آخوند ره بر اُدَباء: آخوند ره پس از تبیین معنای علم جنس، و تحلیلی که در بالا گذشت، دو اشکال بر علمای ادبیات وارد کرئه است:

    1. اگر قید " تعین ذهنی " در معنای علم جنس اخذ شده باشد لازمه‌اش این است که اگر با اشاره به مصادیقی از حیوان مفترس در خارج قضیه حملیه (هذا اسد) را شکل دهیم چنین قضیه‌ای بدون هیچگونه دخل و تصرفی در معنای اسم جنس، صحیح باسد؛ چون اسم جنس برای دلالت بر ماهیت وضع شده و ملاک قضیه حملیه به حمل شائع که اتحاد در وجود است در چنین قضیه‌ای موجود است (هذا اسدٌ) یعنی این حیوان موجود در خارج با ماهیت اسد، متحد است، اما در صورتی که محمول قضیه را علم جنس (اُسامة) قرار داده و بگوئیم:" هذه اُسامة " چنین قضیه‌ای کاذب خواهد بود؛ زیرا اُسامة برای ماهیت مقید به وجود ذهنی وضع شده و موطن معنای مقید به وجود ذهنی، ذهن است و نمی‌تواند با وجود خارجی اتحاد وجودی پیدا کند چرا که وجود خارجی ذهنی، قسیم یکدیگرند لذا می‌گوئیم: " الوجود إمّا خارجیٌ و إمّا ذهنیٌ" و می‌دانیم که هرگز در قسیم نمی‌توانند با هم متحد شوند بنابراین به هنگام تشکیل چنین قضیه‌ای لازم است قید " تعین ذهنی " را از معنای علم جنس حذف کنیم.

    2. واضع، خصوصاًدر صورتی که حکیم باشد، وضع لفظ برای معنا را به غرض استعمال انجام می‌دهد در حالی که وضع علم جنس برای ماهیت مقید به أمر ذهنی، چنین غرضی را تأمین نمی‌کند و فائده‌ای در مقام استعمال ندارد و اثری بر آن مترتب نمی‌شود و استعمال آن فقط به صورت قضیه حملیه به حمل اوّلی ذاتی (الاُسامة هی الحیوان المفترس المتعیّن الذهنی ) که استعمال نادری است، جائز می‌شود در حالی که اکثریت قریب به اتفاق استعمالات، به نحو قضایای حملیه به حمل شائع صناعی است و برای قضیه حملیه به حمل شائع، لازم است خصوصیت، تقیّد به قید ذهنیت، را از معنای علم جنس حذف کنیم و روشن است که وضع لفظ برای معنائی که دارای اثر و کاربرد در غالب استعمالات نیست و به ندرت در آن معنا استعمال می‌شود، لغو خواهد بود.

نتیجه‌ای که آخوند ره برای این بحث مترتب می‌کنند این است که: علم جنس نیز همانند اسم جنس برای دلالت بر "نفس ماهیت" وضع شده و قیدی در معنای آن اخذ نشده است و علم جنس، معرفه حقیقی نیست تا واقعا تعیّن و تشخیص داشته باشد بلکه فقط از نظ لفظی، معرفه حساب می‌آید و احکام بر لفظ آن مترتب می‌شود بدون اینکه خصوصیات معرفه حقیقی در آن وجود داشته باشد، درست همانند مؤنث لفظی که فقط احکام مؤنث را دارد بئچدون اینکه حقیقتاً مؤنث باشد و علامت تأنیث حقیقی در آن وجود داشته باشد.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo